Telegram Group & Telegram Channel
مروری کوتاه بر زندگی و مبارزه حافظ نعمت الله «نیک‌مل»

نمونه‌ای از ضمیر بیدار، عقیده‌ی مقدس و اخلاق نبوی؛ شهید سعید حافظ نعمت الله نیک‌مل فرزند مستری صاحب سید غلام در سال ۱۳۷۴ هجری شمسی در خانواده‌ای جهادپرور، متدین و فداکار در دره‌ی شهیدپرور قریه ملی‌خیل ولسوالی سید آباد ولایت میدان وردگ دیده به جهان فانی گشود.

تحصیلات دینی ابتدایی‌اش را نزد امام جماعت قریه خود آغاز نمود، از خوردسالی پای‌بندی شدید به نماز، جماعت و عبادت داشت،‌ در سن کمی به مدرسه رفت و به حفظ نمودن قرآن عظیم الشان پرداخت، چون خداوند متعال این مقام عالی را به او بخشیده بود، در سال ۱۳۹۱ هجری شمسی مفتخر به حفظ قرآن کریم شد.

وی در کنار حفظ به تحصیلات دینی خود ادامه داد؛ تمام عمر خود را در محیط پاک، مطهر و پاکیزه (مدرسه) گذراند، جایی که در آن قانون الهی تدریس می‌شود و برای اقامه و نفاذ آن، قشر جوان تربیه می‌بیند.

از آنجایی که کشور تحت اشغال کفر بود، پلان‌هایی جهت بی‌راهه نمودن امت اسلامی برنامه‌ریزی و توسط طاغوت رهبری می‌شد. نیك‌مل نيز آهسته آهسته پا به آستانه‌ی جوانی می‌گذاشت، چون اعمال وحشيانه‌ی آن‌ها را چون مشاهده می‌کرد کاسه‌ی صبرش لبريز می‌شد از همین‌رو انتظار بیشتر را به مثابه‌ی لکه‌ای ننگینی بر دامن امت اسلامی می‌پنداشت‌ و مجبور شد مخفیانه از مدرسه به سنگر برود.

شهید نیک‌مل تقبله‌الله مجاهدی با استعداد، شجاع و مجرب بود. او در بین مجاهدان به صبر و استقامت معروف بود. در طول زندگی جهادی خود در بسیاری از چاپه‌ها، بمباران‌ها، کمین‌ها و تعرض‌ها شرکت داشت. سنگر را مردانه‌وار حمایت کرد.

اویک بار به شدت جراحت برداشت؛ خانه‌های قریه قدیمی یوسف‌خیل‌ها که ساکنان آن در طول اشغال ۲۰ ساله‌ای گذشته از خانه‌های خود آواره شده بودند، ویران به نظر می‌آمدند، دروازه‌ها شکسته و آثار تیرها در همه جا نمایان بود. در منزلی در کنار سرک قریه پوسته‌ی نیروهای اجیر موقعیت داشت، ما توسط دوربین/لیزر مشغول عملیات بر این پوسته بودیم.

عملیات خوشایند اما شب‌ها خیلی خطرناک بود، از یک طرف زمستان بود، برف می‌بارید، هوا سرد بود و از طرف دیگر ترس از هواپیماهای چاپه، بدون‌سرنشین و خطرات دیگر ما را تهدید می‌نمود، می‌خواستیم فوراً منطقه را ترک کنیم. در حال بازگشت بودیم که بین یک سرای کهنه جهت استراحت نشستیم. نیک‌مل و دو دوست دیگر برای استراحت در گوشه‌ای از خانه ایستاده بودند تا وضعیت جنگ را نیز ترصد کنند. من پشت سرشان نشسته بودم که ناگهان صدای تیزی شنیدم و فریاد الله اکبر به گوشم رسید.

دیدم یک نفر به عقب افتاده است دویدم و گفتم کیست؟ یکی از دوستان جواب داد: نیک‌مل است بیایید بلندش کنید! بلندش کردیم، تا حدی من او را به پشت بردم، هوا تاریک بود، وقتی به مسجدی رسیدیم چراغ آن را روشن کردیم، چشمانش را برگرداند و با صدای پائین گفت: گمان می‌کنم تنها شدی!!! کمی بعد مسئولان بخش صحی رسیدند، چون زخم طرف راست سینه بود تمام خون به قسمت داخل رفته بود، جهت تداوی عاجل به سمت شفاخانه تنگی راه افتادیم. راه کوه اونخی بسته بود مجبور بودیم از راه جغتو برویم.

راه طولانی بود، شهید تقبله‌الله چند بار بی‌هوش شد، نزدیک شفاخانه به هوش آمد، چشمان پر حسرت و امید خود را به سوی ما برگرداند و با صدای بغض‌آلودش گفت: زهره‌ی مادرم خواهد ترکید!! او مادر باغیرتی را به یاد آورد که چندی قبل پسر سرو مانند دیگرش را نیز فدای دین خداوند کرده بود، پس از این سخنش دوباره بی‌هوش شد اما ما به شفاخانه رسیده بودیم.

داکترها آمدند و او را به اتاق عمل داخل کردند. به یاری خداوند متعال عملیات با موفقیت انجام شد و نیک‌مل پس از گذراندن مدتی در بستر به سنگرهای داغ جهاد و مبارزه بازگشت و با اراده و عزم قوی‌تر از قبل شروع به مبارزه كرد.

با‌ وجود اینکه مجروح بود در ماه مبارک رمضان برای ما قرآن عظیم الشان را در نماز تراویح ختم می‌کرد؛ گاهی بر اثر دردهای شدید زخم‌هایش صدایش چنان پائین می‌آمد که به راحتی شنیده نمی‌شد.

مشکلات و مصائب جهاد را به خون‌سردی تحمل کرد تا اینکه ا.ا در افغانستان حاکم شد و ملت نفس راحتی کشید. اما شهید تقبله‌الله مانند تیر رفته اراده‌ی برگشت را نداشت؛ در تشکیلات نظامی امارت اسلامی مسئولیت گروهی در قطعه عملیاتی ریاست دهم به او سپرده شد. او به عنوان یک سرباز فداکار به سرکوبی دشمنان دین خداوند و خوارج ادامه داد، در مدت کوتاهی در عملیات‌های بسیار زیادی شرکت کرد و خوارج زیادی را به سزای اعمال شان رساند.

یکی از دوستانش آخرین عملیات وی را این‌گونه حکایت می‌کرد:



tg-me.com/zghml/4141
Create:
Last Update:

مروری کوتاه بر زندگی و مبارزه حافظ نعمت الله «نیک‌مل»

نمونه‌ای از ضمیر بیدار، عقیده‌ی مقدس و اخلاق نبوی؛ شهید سعید حافظ نعمت الله نیک‌مل فرزند مستری صاحب سید غلام در سال ۱۳۷۴ هجری شمسی در خانواده‌ای جهادپرور، متدین و فداکار در دره‌ی شهیدپرور قریه ملی‌خیل ولسوالی سید آباد ولایت میدان وردگ دیده به جهان فانی گشود.

تحصیلات دینی ابتدایی‌اش را نزد امام جماعت قریه خود آغاز نمود، از خوردسالی پای‌بندی شدید به نماز، جماعت و عبادت داشت،‌ در سن کمی به مدرسه رفت و به حفظ نمودن قرآن عظیم الشان پرداخت، چون خداوند متعال این مقام عالی را به او بخشیده بود، در سال ۱۳۹۱ هجری شمسی مفتخر به حفظ قرآن کریم شد.

وی در کنار حفظ به تحصیلات دینی خود ادامه داد؛ تمام عمر خود را در محیط پاک، مطهر و پاکیزه (مدرسه) گذراند، جایی که در آن قانون الهی تدریس می‌شود و برای اقامه و نفاذ آن، قشر جوان تربیه می‌بیند.

از آنجایی که کشور تحت اشغال کفر بود، پلان‌هایی جهت بی‌راهه نمودن امت اسلامی برنامه‌ریزی و توسط طاغوت رهبری می‌شد. نیك‌مل نيز آهسته آهسته پا به آستانه‌ی جوانی می‌گذاشت، چون اعمال وحشيانه‌ی آن‌ها را چون مشاهده می‌کرد کاسه‌ی صبرش لبريز می‌شد از همین‌رو انتظار بیشتر را به مثابه‌ی لکه‌ای ننگینی بر دامن امت اسلامی می‌پنداشت‌ و مجبور شد مخفیانه از مدرسه به سنگر برود.

شهید نیک‌مل تقبله‌الله مجاهدی با استعداد، شجاع و مجرب بود. او در بین مجاهدان به صبر و استقامت معروف بود. در طول زندگی جهادی خود در بسیاری از چاپه‌ها، بمباران‌ها، کمین‌ها و تعرض‌ها شرکت داشت. سنگر را مردانه‌وار حمایت کرد.

اویک بار به شدت جراحت برداشت؛ خانه‌های قریه قدیمی یوسف‌خیل‌ها که ساکنان آن در طول اشغال ۲۰ ساله‌ای گذشته از خانه‌های خود آواره شده بودند، ویران به نظر می‌آمدند، دروازه‌ها شکسته و آثار تیرها در همه جا نمایان بود. در منزلی در کنار سرک قریه پوسته‌ی نیروهای اجیر موقعیت داشت، ما توسط دوربین/لیزر مشغول عملیات بر این پوسته بودیم.

عملیات خوشایند اما شب‌ها خیلی خطرناک بود، از یک طرف زمستان بود، برف می‌بارید، هوا سرد بود و از طرف دیگر ترس از هواپیماهای چاپه، بدون‌سرنشین و خطرات دیگر ما را تهدید می‌نمود، می‌خواستیم فوراً منطقه را ترک کنیم. در حال بازگشت بودیم که بین یک سرای کهنه جهت استراحت نشستیم. نیک‌مل و دو دوست دیگر برای استراحت در گوشه‌ای از خانه ایستاده بودند تا وضعیت جنگ را نیز ترصد کنند. من پشت سرشان نشسته بودم که ناگهان صدای تیزی شنیدم و فریاد الله اکبر به گوشم رسید.

دیدم یک نفر به عقب افتاده است دویدم و گفتم کیست؟ یکی از دوستان جواب داد: نیک‌مل است بیایید بلندش کنید! بلندش کردیم، تا حدی من او را به پشت بردم، هوا تاریک بود، وقتی به مسجدی رسیدیم چراغ آن را روشن کردیم، چشمانش را برگرداند و با صدای پائین گفت: گمان می‌کنم تنها شدی!!! کمی بعد مسئولان بخش صحی رسیدند، چون زخم طرف راست سینه بود تمام خون به قسمت داخل رفته بود، جهت تداوی عاجل به سمت شفاخانه تنگی راه افتادیم. راه کوه اونخی بسته بود مجبور بودیم از راه جغتو برویم.

راه طولانی بود، شهید تقبله‌الله چند بار بی‌هوش شد، نزدیک شفاخانه به هوش آمد، چشمان پر حسرت و امید خود را به سوی ما برگرداند و با صدای بغض‌آلودش گفت: زهره‌ی مادرم خواهد ترکید!! او مادر باغیرتی را به یاد آورد که چندی قبل پسر سرو مانند دیگرش را نیز فدای دین خداوند کرده بود، پس از این سخنش دوباره بی‌هوش شد اما ما به شفاخانه رسیده بودیم.

داکترها آمدند و او را به اتاق عمل داخل کردند. به یاری خداوند متعال عملیات با موفقیت انجام شد و نیک‌مل پس از گذراندن مدتی در بستر به سنگرهای داغ جهاد و مبارزه بازگشت و با اراده و عزم قوی‌تر از قبل شروع به مبارزه كرد.

با‌ وجود اینکه مجروح بود در ماه مبارک رمضان برای ما قرآن عظیم الشان را در نماز تراویح ختم می‌کرد؛ گاهی بر اثر دردهای شدید زخم‌هایش صدایش چنان پائین می‌آمد که به راحتی شنیده نمی‌شد.

مشکلات و مصائب جهاد را به خون‌سردی تحمل کرد تا اینکه ا.ا در افغانستان حاکم شد و ملت نفس راحتی کشید. اما شهید تقبله‌الله مانند تیر رفته اراده‌ی برگشت را نداشت؛ در تشکیلات نظامی امارت اسلامی مسئولیت گروهی در قطعه عملیاتی ریاست دهم به او سپرده شد. او به عنوان یک سرباز فداکار به سرکوبی دشمنان دین خداوند و خوارج ادامه داد، در مدت کوتاهی در عملیات‌های بسیار زیادی شرکت کرد و خوارج زیادی را به سزای اعمال شان رساند.

یکی از دوستانش آخرین عملیات وی را این‌گونه حکایت می‌کرد:

BY 🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283

Share with your friend now:
tg-me.com/zghml/4141

View MORE
Open in Telegram


🥀مادران مجاهد پرور🥀 Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

The Singapore stock market has alternated between positive and negative finishes through the last five trading days since the end of the two-day winning streak in which it had added more than a dozen points or 0.4 percent. The Straits Times Index now sits just above the 3,060-point plateau and it's likely to see a narrow trading range on Monday.

If riding a bucking bronco is your idea of fun, you’re going to love what the stock market has in store. Consider this past week’s ride a preview.The week’s action didn’t look like much, if you didn’t know better. The Dow Jones Industrial Average rose 213.12 points or 0.6%, while the S&P 500 advanced 0.5%, and the Nasdaq Composite ended little changed.

🥀مادران مجاهد پرور🥀 from us


Telegram 🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
FROM USA