tg-me.com/to_be_a_first_class_citizen/1412
Last Update:
✍️ استعفا نامه
(بخش ۲ از ۳)
از اواخر تابستان ۹۳ که به ایران برگشتم، تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد را بعنوان استاد مدعو آغاز کردم و بعد از طی مراحل قانونی، اواخر تابستان ۹۴ عضو هیئت علمی دانشگاه شدم. از همان ابتدا، مهمترین دغدغهام این بود که چطور میتوانم یک دانشگاهیِ ارزشآفرین برای جامعه باشم و تلاش کردم در همین مسیر گام بردارم. اما تجربۀ این ۸ سال نشان داد، دانشگاه محیط مناسبی برای شکوفایی فردی و اجتماعی من نیست؛ به دلایل زیر:
۱- هم براساس تجارب کاری گذشته و هم بنابر تستهای شخصیتشناسی، تیپ شخصیتی من بیشتر مدیریتی و کارآفرینیست تا پژوهشگری. برای یک تیپ شخصیتی ENTJ (یکی از تیپهای تست MBTI)، خیلی سخت است که پشت میز بنشیند و کتاب و مقاله بنویسد. تجارب گذشتهام نشان میدهد، علاقه و استعداد من در ایدهپردازی، تیمسازی و رهبریست و هر گاه در چنین موقعیتهایی قرار گرفتهام، هم خودم از کارم بسیار لذت بردهام، و هم نتایج بسیار درخشانی گرفتهام. بنابراین، حضور من در دانشگاه مثل همان ماهیایست که بقول اینشتین، بخواهیم توانمندیاش در بالا رفتن از درخت را بسنجیم. در همه جای دنیا، مهمترین مأموریت یک عضو هیئت علمی، کار پژوهشیست. بنابراین، لزومی ندارد من خودم را در موقعیتی قرار دهم که علاقهای به آن ندارم. لذا از 3 سال پیش در این فکر بودم که موقعیت کاریام را طوری تغییر دهم که با روحیاتم تناسب بیشتری داشته باشد. توصیۀ همیشگی من به دانشجویانم این بوده که سعی کنید کاری را انتخاب کنید که برای فرا رسیدن صبح شنبه و رفتن سر کار لحظهشماری کنید. در چند سال اول نسبت به دانشگاه دقیقا همین حس را داشتم، اما در 2-3 سال اخیر، و بخصوص بهدنبال اتفاقات یک سال اخیر، این حس کاملا در من از بین رفته است؛ لذا احساس کردم زمان آن فرا رسیده است که خودم، توصیهام به دانشجویان را عملی کنم؛
۲- علاوه بر مورد بالا، در این ۸ سال به این نتیجه رسیدم که کار پژوهشی در ایران بیشتر یک کالای لوکس است تا کاربردی. معتقدم سه عامل زیر چنین فاجعهای را رقم زده است:
الف) دستگاه حکمرانی ما هنوز برای علم و دستاوردهای علمی اعتباری قائل نیست و به همین جهت، تصمیمگیریهای نظام حکمرانی، از کلانترین سطح آن در ردۀ ملی تا سطوح خُردتری مثل دانشگاه، براساس رویکردهای علمی نیست. به همین جهت، نظام دانشگاهی ما که کار اصلیاش باید تولید علم جهت خلق ارزش برای جامعه باشد، تبدیل به یک ویترین بزرگ و خوش آب و رنگ برای حاکمیت شده تا به نام تولید علم در تراز جهانی، با آن پز بدهد و برای خودش اعتبار جهانی دست و پا کند، بدون آنکه داده و ستاندۀ این سیستم عریض و طویل و دستاوردش برای جامعۀ ایرانی سنجیده شود. مقایسۀ شاخصهای اقتصادی با شاخصهای تولید علم در ۲۰ سال اخیر نشان میدهد که علیرغم رشد فزایندۀ تولید مقاله در دانشگاههای کشور، وضعیت اقتصادی و رفاه جامعه رو به افول بوده است؛
ب) رویکردهای غلط سیاسی و اقتصادی کشور که بخش عمدۀ آن زاییدۀ همان نگاه غیرعلمیِ پیشگفته در سطوح مختلف حکمرانیست، دستگاه بروکراسی و نظام اقتصادی کشور را آنقدر عقب انداخته و دچار روزمرگی کرده است که توان و انگیزۀ جذب دستاوردهای علمی دانشگاه را از دست دادهاند. خود من در همین ۸ سال اخیر، چندین طرح دروندانشگاهی و بروندانشگاهیِ شاخص و با کیفیت انجام دادم که متأسفانه علیرغم استقبال مدیران از نتایج طرحها، از پیادهسازی طرحهای پیشنهادی عاجز ماندند. نمونۀ دیگر آن، طرح جامع سیل بود که بدنبال سیل ویرانگر خوزستان در سال ۹۸، توسط تیم بزرگی از استادان دانشگاههای کشور، که من هم با افتخار سهم کوچکی در آن داشتم، تدوین شد، اما متأسفانه علیرغم زحمات زیاد و تلاشهای بیمنتی که دانشگاهیان عزیز انجام دادند، هیچوقت توصیههای آن به مرحلۀ پیادهسازی نرسید؛
ج) دو عامل پیشگفته،ِ نظام آموزش عالی کشور را به جای تمرکز بر حل مشکلات جامعه، به سمت طراحی یک سیستم معیوب، برای پر کردن همان ویترین پرطمطراق هدایت کرده، به طوری که استادان دانشگاه و دانشجویان را به سمت تولید مقاله برای دریافت پاداش بیشتر سوق داده است، و از آنجا که رسیدگی به مسائل جامعۀ ایرانی، دستاورد کمتری براساس سنجههای طراحی شده دارد، استادان و دانشجویان به سمت حل مسائلی میروند که در بهترین حالت، مشکلات جوامع توسعهیافته را حل میکند. آیا میتوان استادان و دانشجویان را بخاطر اتخاذ چنین رویکردی سرزنش کرد؟ بنظر من خیر؛ زیرا این ساختار سیستم است که رفتار سیستم را شکل میدهد.
BY هر ایرانی، یک «شهروند درجه ۱»
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283
Share with your friend now:
tg-me.com/to_be_a_first_class_citizen/1412