Telegram Group & Telegram Channel
🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمه‌ی تاریخ ابن‌هشام

🔸 25ـ شكستن پيمان‌نامه‌ی قريش
چون دو سال برآمد هیچ کس از بني‌هاشم و بنی‌مطَّلب بجایی نمی‌توانستند رفت و کسی از بیم قریش با ایشان خرید و فروخت نمی‌کردند. و نزدیک آمد که نابود گردند. تا آنکه برخی کسان از خاندان قریش که خویش ایشان بودند نرمدلی و مهربانی بر ایشان چیره گردید تا بر آن شدند که آن پیمان‌نامه را از میان برند. نخستِ ایشان هِشام ابن عمرو ابن رَبیعه بود که نهانی بایشان خوراک و دانِگیها فرستادی و مهربانيهاي بسيار نمودي. پس برخاست و نزد زُهَير ابن ابي اُمَيّه رفت و گفت : «زُهَير ، آیا این تواند بود كه ما خوش خوريم و خوش خوابيم و در آسايش زندگاني گزاريم و بني‌هاشم كه دایي‌ها و خويشان مايند در تنگي و سختي روزگار بسر برند؟ آيا اين به غيرت و مردي كجا سزاست1 که عرب فردا كه اين سخن شنوند ، آن هنگام ما را پليد و تنگ‌دیده خوانند؟». و بهمین سان زُهَير ابن ابی امیّه ، و مطعم بن عدیّ ، و زمعة ابن اسود ابن مطّلب را با خود همدست کرد.
روز دیگر باهم در کنار کعبه نزد قریش رفتند. زُهَیر گفت : «ای خاندان قريش ، نشايد كه ما با زن و فرزند در فراخي و بهره‌مندی زندگاني گذرانیم و خوش خوريم و خوش خوابيم و بني‌هاشم و فرزندان ايشان در تنگي و سختي روزگار گذرانند و گرسنگي و برهنگي كشند و كسي با ايشان خريد و فروخت نكند. بخدا كه از پاي فروننشينم تا اين پيمان را شكنم و اين پيمان‌نامه را دَرَم».
ابوجهل گفت : «دروغ گفتي و تو اين پيمان را نتواني شكست و اين پيمان‌نامه را نتواني دريد». چون چنين گفت ، زَمعة ابن اَسوَد بر ابوجهل برآشفت و گفت : «تو خود دروغ مي‌گويي. ما خود خشنود نبوده‌ايم باين پيمان كه گزارده‌ايم و اين پيمان‌نامه كه نوشته‌ايم».
پس از آن ، مُطعِم ابن عَدي و پس ازو ابوالبَختري ابن هِشام برخاستند و همچنين گفتند. ابوجهل خواست ایشان را دریافت و گفت : «اي خویشان اين پيشامد بآهنگ است.»
چون این سخنها رفت مُطعِم ابن عَدي برخاست و درميان كعبه رفت و آن پيمان‌نامه را بیرون آورد و پاره پاره گردانيد. پس آن جلوگير و بازداری از ميان برخاست.
نیز ابوطالب در ستایش این پنج تن از قریش که در برابر خویشان خود ایستادگی کردند و پیمان شکستند قصیده‌ای گفته است.

26ـ گروش طُفَيل ابن عمرو دوسی

چون پيمان‌نامه‌ي قریش شكسته و نيرنگهاي ايشان پوچ گرديد و محمد آنهمه آزارهاي ايشان مي‌كشيد و همیشه ايشان را پند می‌داد و باسلام مي‌خواند و آنچه دلسوزي بود دریغ نمی‌کرد ، ايشان رشك و كينه‌ي بيشتر در دل مي‌گرفتند و دشمني و ستيزِ بيشتر با او مي‌كردند و چون بكار کاری نمي‌يارَستند کرد ، بگفتار مردم را مي‌ترسانيدند از آنكه نزديك محمد روند يا سخنش نيوشند ، و در هر گوشه‌اي كساني گمارده بودند كه شب و روز دربند سست گردانیدن و رخنه افکندن در کار محمد بودند. تا آنکه طُفَيل ابن عمروِ دوسي که سر (رئیس) تيره‌ي دوس و مردي بسیار باآزرم و پرآوازه بود به مكه درآمد.
همینکه به مكه رسيد ، گروهي از قریش برو شتافتند و گفتند : اي طُفَيل ، تو مردي بزرگي و سر دوسي و ما را با تو از گذشته باز دوستيها و آشناييهاست. اكنون ، از روي پند و مهر ، تو را سخني مي‌گوييم و راه مي‌نماييم. مردی پیدا شده ، محمد نام ، و مردم را بسخن از راه می‌برد ، تو را آگاه کردیم تا بسخن او فریفته و آشفته‌انديش نشوی و اینها به تیره‌ی تو نرسد.
طُفَيل خود بازگفت که از محمد پرهیز می‌کردم و پنبه‌پاره‌ای در گوش گزارده بودم که سخنش نشنوم. تا چنان افتاد که روزی بمسجد رفتم ، از قرآن خواندن او در نماز شيريني‌اي در دل من كار كرد. با خود گفتم قریش سخن به دُژآهنگی و رشک گفته‌اند ، از پی او بخانه‌اش رفتم. و چگونگی با او بازگفتم. پس محمد اسلام را بمن نمود و فرمانهاي دين و مسلماني را بازنمود و چند آيه از قرآن برخواند. پس گرویدم و دوگواهی را گفتم.

1ـ بزرگا مردا. برخی از اینها اگرهم بتپرست بودند براستی جوانمردی داشتند. آیا این کاری که از هِشام‌ ابن عمرو برخاسته جوانمردی نیست؟ بیدینی ایشان بیش از همه از نادانیها بوده ، نه نامردی و پستی و دورویی.



tg-me.com/tarikhe_mohammad/543
Create:
Last Update:

🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمه‌ی تاریخ ابن‌هشام

🔸 25ـ شكستن پيمان‌نامه‌ی قريش
چون دو سال برآمد هیچ کس از بني‌هاشم و بنی‌مطَّلب بجایی نمی‌توانستند رفت و کسی از بیم قریش با ایشان خرید و فروخت نمی‌کردند. و نزدیک آمد که نابود گردند. تا آنکه برخی کسان از خاندان قریش که خویش ایشان بودند نرمدلی و مهربانی بر ایشان چیره گردید تا بر آن شدند که آن پیمان‌نامه را از میان برند. نخستِ ایشان هِشام ابن عمرو ابن رَبیعه بود که نهانی بایشان خوراک و دانِگیها فرستادی و مهربانيهاي بسيار نمودي. پس برخاست و نزد زُهَير ابن ابي اُمَيّه رفت و گفت : «زُهَير ، آیا این تواند بود كه ما خوش خوريم و خوش خوابيم و در آسايش زندگاني گزاريم و بني‌هاشم كه دایي‌ها و خويشان مايند در تنگي و سختي روزگار بسر برند؟ آيا اين به غيرت و مردي كجا سزاست1 که عرب فردا كه اين سخن شنوند ، آن هنگام ما را پليد و تنگ‌دیده خوانند؟». و بهمین سان زُهَير ابن ابی امیّه ، و مطعم بن عدیّ ، و زمعة ابن اسود ابن مطّلب را با خود همدست کرد.
روز دیگر باهم در کنار کعبه نزد قریش رفتند. زُهَیر گفت : «ای خاندان قريش ، نشايد كه ما با زن و فرزند در فراخي و بهره‌مندی زندگاني گذرانیم و خوش خوريم و خوش خوابيم و بني‌هاشم و فرزندان ايشان در تنگي و سختي روزگار گذرانند و گرسنگي و برهنگي كشند و كسي با ايشان خريد و فروخت نكند. بخدا كه از پاي فروننشينم تا اين پيمان را شكنم و اين پيمان‌نامه را دَرَم».
ابوجهل گفت : «دروغ گفتي و تو اين پيمان را نتواني شكست و اين پيمان‌نامه را نتواني دريد». چون چنين گفت ، زَمعة ابن اَسوَد بر ابوجهل برآشفت و گفت : «تو خود دروغ مي‌گويي. ما خود خشنود نبوده‌ايم باين پيمان كه گزارده‌ايم و اين پيمان‌نامه كه نوشته‌ايم».
پس از آن ، مُطعِم ابن عَدي و پس ازو ابوالبَختري ابن هِشام برخاستند و همچنين گفتند. ابوجهل خواست ایشان را دریافت و گفت : «اي خویشان اين پيشامد بآهنگ است.»
چون این سخنها رفت مُطعِم ابن عَدي برخاست و درميان كعبه رفت و آن پيمان‌نامه را بیرون آورد و پاره پاره گردانيد. پس آن جلوگير و بازداری از ميان برخاست.
نیز ابوطالب در ستایش این پنج تن از قریش که در برابر خویشان خود ایستادگی کردند و پیمان شکستند قصیده‌ای گفته است.

26ـ گروش طُفَيل ابن عمرو دوسی

چون پيمان‌نامه‌ي قریش شكسته و نيرنگهاي ايشان پوچ گرديد و محمد آنهمه آزارهاي ايشان مي‌كشيد و همیشه ايشان را پند می‌داد و باسلام مي‌خواند و آنچه دلسوزي بود دریغ نمی‌کرد ، ايشان رشك و كينه‌ي بيشتر در دل مي‌گرفتند و دشمني و ستيزِ بيشتر با او مي‌كردند و چون بكار کاری نمي‌يارَستند کرد ، بگفتار مردم را مي‌ترسانيدند از آنكه نزديك محمد روند يا سخنش نيوشند ، و در هر گوشه‌اي كساني گمارده بودند كه شب و روز دربند سست گردانیدن و رخنه افکندن در کار محمد بودند. تا آنکه طُفَيل ابن عمروِ دوسي که سر (رئیس) تيره‌ي دوس و مردي بسیار باآزرم و پرآوازه بود به مكه درآمد.
همینکه به مكه رسيد ، گروهي از قریش برو شتافتند و گفتند : اي طُفَيل ، تو مردي بزرگي و سر دوسي و ما را با تو از گذشته باز دوستيها و آشناييهاست. اكنون ، از روي پند و مهر ، تو را سخني مي‌گوييم و راه مي‌نماييم. مردی پیدا شده ، محمد نام ، و مردم را بسخن از راه می‌برد ، تو را آگاه کردیم تا بسخن او فریفته و آشفته‌انديش نشوی و اینها به تیره‌ی تو نرسد.
طُفَيل خود بازگفت که از محمد پرهیز می‌کردم و پنبه‌پاره‌ای در گوش گزارده بودم که سخنش نشنوم. تا چنان افتاد که روزی بمسجد رفتم ، از قرآن خواندن او در نماز شيريني‌اي در دل من كار كرد. با خود گفتم قریش سخن به دُژآهنگی و رشک گفته‌اند ، از پی او بخانه‌اش رفتم. و چگونگی با او بازگفتم. پس محمد اسلام را بمن نمود و فرمانهاي دين و مسلماني را بازنمود و چند آيه از قرآن برخواند. پس گرویدم و دوگواهی را گفتم.

1ـ بزرگا مردا. برخی از اینها اگرهم بتپرست بودند براستی جوانمردی داشتند. آیا این کاری که از هِشام‌ ابن عمرو برخاسته جوانمردی نیست؟ بیدینی ایشان بیش از همه از نادانیها بوده ، نه نامردی و پستی و دورویی.

BY تاریخ محمد


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283

Share with your friend now:
tg-me.com/tarikhe_mohammad/543

View MORE
Open in Telegram


تاریخ محمد Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Telegram is riding high, adding tens of million of users this year. Now the bill is coming due.Telegram is one of the few significant social-media challengers to Facebook Inc., FB -1.90% on a trajectory toward one billion users active each month by the end of 2022, up from roughly 550 million today.

تاریخ محمد from us


Telegram تاریخ محمد
FROM USA