tg-me.com/lookingawry/934
Last Update:
🔺 هملت پس از اینکه از واقعیت قتل پدرش باخبر میگردد، نمی تواند بلافاصله اقدام به انتقامجویی کند. زیرا پدرِ هملت در این داستان در جایگاه دانش قرار دارد، اما عمویش بعنوان قاتلِ پدر در جایگاه حقیقت ایستاده است. هملت در ناخودآگاه تمنّای قتل پدر و محرم آمیزی با مادر را دارد، این درست موضعی است که عمویش در آن ایستاده است. نمایشی که هملت بواسطه بازیگران دوره گرد به اجرا در میآورد به منظور دست یافتن به يقين نیست، بلکه این نمایش اجازه می دهد علاوه بر هملت، دیگری بزرگ نیز به واقعیت پیببرد. پیش از این، تنها شبحِ پدر و خود هملت است که می دانند قاتل کیست. اما این دانشِ بیاثری است و با آن نمیتوان حقیقتی که در جانب کلادیوس ( عموی هملت) قرار گرفته را خنثی نمود. هملت پس از اجرای نمایش که در آن فردی برادر خودش را به قتل میرساند، تقلا میکند موضع کلادیوس از حقیقت را به جایگاه دانش تغییر دهد. هنگامی که کلادیوس از دیدن صحنهی نماش برآشفته میشود، درست زمانی است که دیگری نابینا و کور، بینا شده و آنچه در واقع رخ داده است را تصدیق میکند. از این پس، جایگاه کلادیوس موضع دانش است و هملت در جایگاه حقیقت قرار گرفته است.
🔺 در آغاز روانکاوی، آنالیزان در جانب دانش و روانکاو در جانب حقیقت ایستاده است ( هر چند گمان بر این است که روانکاو میداند)، اما در پایان و انتهاء، روانکاوی شَوَنده در سوی حقیقت و روانکاو در طرف دانش جای میگیرد. بنابراین می توانیم پایان تراژدی هملت را پایان فرآیند روانکاوی در نظر بگیریم. به تعبیری تراژدی ادیپوس آغاز روانکاوی را توضیح میدهد، زیرا ادیپوس از سرنوشت خود آگاه است، اما این دانش و آگاهی صرفا شیوهای برای گریز از حقیقتِ میل اوست. در داستان هملت است که پایان مورد توجه قرار میگیرد و حقیقت از سوی هملت تصدیق میشود. لذا می توانیم ادیپوس را تراژدی دانش و هملت را تراژدی حقیقت ( میل) در نظر بگیریم.
🔺 در اینجا تفاوت میان روانکاو و سوژهی منحرف بسیار ظریف است؛ از یک سو، منحرف ابزاری است که میل دیگری را محقق میسازد و دیگری میتواند در عمل او حقیقت خودش را بازشناسی کند. از سوی دیگر، منحرف عهدهدار دانش و قصدیتی است که مسئول کردار خویش است. منحرفی که بر روی زنان بیحجاب اسید میپاشد، آرزوی دیگری را برآورده میسازد، ولی در عین حال به جهت رفتار عامدانهاش مستحق مجازات است. روانکاو میان دانش و حقیقت بُرشی ایجاد میکند تا در نهایت سوژهی آنالیزان آن حقیقت را تصاحب کند. آنچه عمل روانکاوی و انحراف را متمایز میسازد، این است که در روانکاوی، حقیقت و دانش در سمت سوژه واحدی نیست. در تحلیل روانکاوانه، آنکه میداند از حقیقت دور است و آنکه منظر حقیقت را دارد، نمیداند.
✍ رضا احمدی
https://www.tg-me.com/us/کژ نگریستن/com.lookingawry
BY کژ نگریستن
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283
Share with your friend now:
tg-me.com/lookingawry/934