Telegram Group & Telegram Channel
ایرج افشار و «نه»‌هایش

«این دفتر بی‌معنی»، دفتر خاطرات استاد ایرج افشار منتشر شد. ایرج افشار در یادداشتی که آغاز کتاب آمده گفته است:

«این دفتر برنوشت دیگری است از دفتری که در نوامبر و دسامبر ۱۹۹۵ به هنگام بیماری سخت همسرم شایسته از روی یادداشت‌های گذشته جمع کرده بودم، به قصد آن که روزی روزگاری بتوانم یادگارهای فرهنگی خود را بر آن اساس بنویسم.
اینک ژوئن ۲٠٠۳ از روی آن دفتر، این دفتر فراهم شده است. این بار دفتر را به نظم الفبایی عناوین مختار خود درآوردم که یافتن آن‌ها آسان‌تر است.»

ایرج افشار چنان که در خودزیست‌نامه‌ها مرسوم است از خانه و خانواده‌ گفته. از روند تحصیلاتش، جوانی‌اش، سفرهایش، علاقه‌مندی‌هایش، کاروبارش و از رجال فرهنگی و سیاسی زمانه‌اش. ولی کتاب فصلی خاص دارد که در نظرم بسیار جلوه کرد. فهرست «نه»گفتن‌های ایرج افشار! این فصل با نقل قولی از تقی‌زاده آغاز می‌شود:

«به عقیدهٔ قاصر من آزادی به معنی حقیقی آن بی وجود شهامت افراد و مردانگی و مردی و استقلال فکر و سرافرازی و شجاعت اخلاقی و استقامت و استواری و مقاومت در مقابل ارباب قدرت و جرأت و صراحت که این همه را می‌توان در یک کلمه خودمانی «صفت» و لفظ فرنگی «کاراکتر» خلاصه کرد وجود پیدا نمی‌کند. و آن همان است که شانفور با اسناد به اسپارتی‌ها گفته که شخص بتواند «نه» بگوید و اهل تسلیم و زبونی و باز به قول خودمان بی‌صفت نباشد.
بدبختانه در مملکت ما حتی سران قوم از این خصلتِ لازمهٔ آزادی که به حقیقت حیثیت انسانی است کم‌بهره بوده‌اند.»(ص۴٠۵)

در این فهرست بلند انوع و اقسام «نه‌» هست. از نه گفتن به پدر ارجمندشان تا نه گفتن به پیشنهاد کار، قبول مسئولیت و پذیرش جوایز مختلف. خلاصه‌ای از «نه‌»های ایرج افشار را بخوانیم:

«نخستین باری که «نه» گفتم به پدرم بود. او می‌گفت به کار دولتی نرو و بیا آب و ملکی را که داریم سر و سامان بده. من به کار دولتی رفتم و خیری ندیدم.

دومین باری که «نه» گفتم به علی اصغر حکمت بود مرحوم علی اصغر حکمت خواست که من مجلۀ شیر و خورشید را اداره کنم.

پس از آن به سعید نفیسی «نه» گفتم و مدیریت مجلۀ پیام نوین را نپذیرفتم.

پس از آن به تقی‌زاده «نه» گفتم. تمایلی نشان می‌داد که من به مجلس سنا بروم و به امور تحریری او کمک کنم.

پس از آن به مجتبی مینوی «نه» گفتم. وقتی در ترکیه بود فرمود که برای پیشرفت کارهای مربوط به تهیه میکروفیلم از دانشگاه بخواهد که مرا مأمور آن بلاد کنند.

پس از آن بار دیگر به علی اصغر حکمت «نه» گفتم. وقتی وزیر امور خارجه شد علاقه داشت مرا به آن وزارتخانه منتقل کند و می‌گفت به کتابخانه و اسناد آنجا باید سر و سامان داد.

پس از آن به آورندهٔ پیشنهاد قبول رایزنی فرهنگی در افغانستان «نه» گفتم.

پس از آن به دهندگان نخستین جایزهٔ فروغ فرخزاد «نه» گفتم.

پس از آن به مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر «نه» گفتم. در اواخر دوران پهلوی (۱۳۵۶) بی آنکه قبلاً پرسشی از من شده باشد حکمی برایم فرستاد که به عضویت [...] نصب می‌شوید.

پس از آن به دکتر حسین نصر «نه» گفتم. در پاریس بودم (۱۳۵۷) و قصد رفتن به امریکا داشتم. از تهران به من تلفن کرد و گفت چون کارمندان کتابخانه پهلوی اعتصاب کرده‌اند ضرورت دارد که فوری به طهران بیایی و تصدی امور آنجا را به عهده بگیری.

پس از آن به دکتر احسان یارشاطر «نه» گفتم. می‌خواست که عضویت شورای وقفی ایرانیکا را بپذیرم.

پس از آن به انجمن آثار و مفاخر فرهنگی «نه» گفتم قصدشان بر آن بود که مجلس بزرگداشت برایم بگیرند.

پس از آن به سید کاظم بجنوردی «نه» گفتم. ایشان در سمت ریاست کتابخانه ملی مرا به مراسم چهره های ماندگار معرفی کرده بود.»(ص ۴٠۶ تا ۴٠۸)

مشخصات کتاب:
این دفتر بی‌معنی، به کوشش بهرام و کوشیار و آرش افشار، نشر سخن، ۱۴٠۲، ۷٠۳ صفحه.

#عاطفه_طیه



@mosighi_andisje



tg-me.com/Saeed_Maadani/4522
Create:
Last Update:

ایرج افشار و «نه»‌هایش

«این دفتر بی‌معنی»، دفتر خاطرات استاد ایرج افشار منتشر شد. ایرج افشار در یادداشتی که آغاز کتاب آمده گفته است:

«این دفتر برنوشت دیگری است از دفتری که در نوامبر و دسامبر ۱۹۹۵ به هنگام بیماری سخت همسرم شایسته از روی یادداشت‌های گذشته جمع کرده بودم، به قصد آن که روزی روزگاری بتوانم یادگارهای فرهنگی خود را بر آن اساس بنویسم.
اینک ژوئن ۲٠٠۳ از روی آن دفتر، این دفتر فراهم شده است. این بار دفتر را به نظم الفبایی عناوین مختار خود درآوردم که یافتن آن‌ها آسان‌تر است.»

ایرج افشار چنان که در خودزیست‌نامه‌ها مرسوم است از خانه و خانواده‌ گفته. از روند تحصیلاتش، جوانی‌اش، سفرهایش، علاقه‌مندی‌هایش، کاروبارش و از رجال فرهنگی و سیاسی زمانه‌اش. ولی کتاب فصلی خاص دارد که در نظرم بسیار جلوه کرد. فهرست «نه»گفتن‌های ایرج افشار! این فصل با نقل قولی از تقی‌زاده آغاز می‌شود:

«به عقیدهٔ قاصر من آزادی به معنی حقیقی آن بی وجود شهامت افراد و مردانگی و مردی و استقلال فکر و سرافرازی و شجاعت اخلاقی و استقامت و استواری و مقاومت در مقابل ارباب قدرت و جرأت و صراحت که این همه را می‌توان در یک کلمه خودمانی «صفت» و لفظ فرنگی «کاراکتر» خلاصه کرد وجود پیدا نمی‌کند. و آن همان است که شانفور با اسناد به اسپارتی‌ها گفته که شخص بتواند «نه» بگوید و اهل تسلیم و زبونی و باز به قول خودمان بی‌صفت نباشد.
بدبختانه در مملکت ما حتی سران قوم از این خصلتِ لازمهٔ آزادی که به حقیقت حیثیت انسانی است کم‌بهره بوده‌اند.»(ص۴٠۵)

در این فهرست بلند انوع و اقسام «نه‌» هست. از نه گفتن به پدر ارجمندشان تا نه گفتن به پیشنهاد کار، قبول مسئولیت و پذیرش جوایز مختلف. خلاصه‌ای از «نه‌»های ایرج افشار را بخوانیم:

«نخستین باری که «نه» گفتم به پدرم بود. او می‌گفت به کار دولتی نرو و بیا آب و ملکی را که داریم سر و سامان بده. من به کار دولتی رفتم و خیری ندیدم.

دومین باری که «نه» گفتم به علی اصغر حکمت بود مرحوم علی اصغر حکمت خواست که من مجلۀ شیر و خورشید را اداره کنم.

پس از آن به سعید نفیسی «نه» گفتم و مدیریت مجلۀ پیام نوین را نپذیرفتم.

پس از آن به تقی‌زاده «نه» گفتم. تمایلی نشان می‌داد که من به مجلس سنا بروم و به امور تحریری او کمک کنم.

پس از آن به مجتبی مینوی «نه» گفتم. وقتی در ترکیه بود فرمود که برای پیشرفت کارهای مربوط به تهیه میکروفیلم از دانشگاه بخواهد که مرا مأمور آن بلاد کنند.

پس از آن بار دیگر به علی اصغر حکمت «نه» گفتم. وقتی وزیر امور خارجه شد علاقه داشت مرا به آن وزارتخانه منتقل کند و می‌گفت به کتابخانه و اسناد آنجا باید سر و سامان داد.

پس از آن به آورندهٔ پیشنهاد قبول رایزنی فرهنگی در افغانستان «نه» گفتم.

پس از آن به دهندگان نخستین جایزهٔ فروغ فرخزاد «نه» گفتم.

پس از آن به مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر «نه» گفتم. در اواخر دوران پهلوی (۱۳۵۶) بی آنکه قبلاً پرسشی از من شده باشد حکمی برایم فرستاد که به عضویت [...] نصب می‌شوید.

پس از آن به دکتر حسین نصر «نه» گفتم. در پاریس بودم (۱۳۵۷) و قصد رفتن به امریکا داشتم. از تهران به من تلفن کرد و گفت چون کارمندان کتابخانه پهلوی اعتصاب کرده‌اند ضرورت دارد که فوری به طهران بیایی و تصدی امور آنجا را به عهده بگیری.

پس از آن به دکتر احسان یارشاطر «نه» گفتم. می‌خواست که عضویت شورای وقفی ایرانیکا را بپذیرم.

پس از آن به انجمن آثار و مفاخر فرهنگی «نه» گفتم قصدشان بر آن بود که مجلس بزرگداشت برایم بگیرند.

پس از آن به سید کاظم بجنوردی «نه» گفتم. ایشان در سمت ریاست کتابخانه ملی مرا به مراسم چهره های ماندگار معرفی کرده بود.»(ص ۴٠۶ تا ۴٠۸)

مشخصات کتاب:
این دفتر بی‌معنی، به کوشش بهرام و کوشیار و آرش افشار، نشر سخن، ۱۴٠۲، ۷٠۳ صفحه.

#عاطفه_طیه



@mosighi_andisje

BY هفت اقلیم (سعید معدنی)


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280

Share with your friend now:
tg-me.com/Saeed_Maadani/4522

View MORE
Open in Telegram


هفت اقلیم سعید معدنی Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Find Channels On Telegram?

Telegram is an aspiring new messaging app that’s taking the world by storm. The app is free, fast, and claims to be one of the safest messengers around. It allows people to connect easily, without any boundaries.You can use channels on Telegram, which are similar to Facebook pages. If you’re wondering how to find channels on Telegram, you’re in the right place. Keep reading and you’ll find out how. Also, you’ll learn more about channels, creating channels yourself, and the difference between private and public Telegram channels.

That growth environment will include rising inflation and interest rates. Those upward shifts naturally accompany healthy growth periods as the demand for resources, products and services rise. Importantly, the Federal Reserve has laid out the rationale for not interfering with that natural growth transition.It's not exactly a fad, but there is a widespread willingness to pay up for a growth story. Classic fundamental analysis takes a back seat. Even negative earnings are ignored. In fact, positive earnings seem to be a limiting measure, producing the question, "Is that all you've got?" The preference is a vision of untold riches when the exciting story plays out as expected.

هفت اقلیم سعید معدنی from us


Telegram هفت اقلیم (سعید معدنی)
FROM USA