Telegram Group & Telegram Channel
قفسه کتاب
ــ پرویز: حالا حق به حقدار رسید، ازینکه نگذاشتم بی گناهی مجازات شود خوشحال بودم به عفت نگاه کردم، سر بلند کرد و به آسمان خیره شد و دستانش را به آسمان بلند کرد و اشک از چشمانش جاری بود، ناگهان از حال رفت دختران قریه آنرا با خود بردند..  زیر لب گفتم من را ببخش…
🍁رمان در حسرت عدالت
نویسنده:صبا صدر

#قسمت نهم

ــ غفار خان: آهای مردم قریه آماده سنگسار کردن این لکه بدنامی قریه باشید، رو به آن دختر کردم و گفتم کلمه شهادت را بخوان.
اما آن دختر با آواز بلند گفت صبر کنید، با آنکه گریه می کرد التماس کنان گفت!
ــ عفت: صبر کنید لطفا من قبل از مرگ خواسته ای دارم به عنوان آخرین خواسته لطفاً رد نکنید لطفا.
ــ غفار خان: چه می خواهی؟
ــ عفت: می خواهم قبل از مرگ نمازم را ادا کنم لطفا چند دقیقه ای وقت دهید، بگذارید آخرین نمازم را ادا کنم.
ــ غفار خان: درست است ده دقیقه یی صبر می کنیم، چه زود چه دیر جزایت را می بینی حالا چند دقیقه یی حرفی ندارد.
ــ عفت: با آنکه توانی نداشتم دلم ضعف می کرد، بر روی دو زانو نشستم و با خاک روی زمین تیمم کردم، چادرم را برسرم چنان پیچیدم که موهایم نمایان نشود، رو به قبله نشستم و نمازم را ادا کردم، دانستم آخر خط است و آخرین نمازم را به شوق ادا کردم، احساس سبکی می کردم، بعداز ختم نماز دستانم را به سوی آسمان بلند کردم و به آواز بلند گفتم.
«خدایااااا! می بینی با من چه کردند؟ خدایا تو که می دانی و از پاک دامنی من آگاهی، پس چرا سکوت کرده ای؟ از مرگ نمی ترسم، مرگ حق است، اما اینگونه مرگ حقم نبود، مگر گناهم چی بود که اینگونه تهمت بالایم بستند؟ خدایا چرا امروز در برابر این بی عدالتی سکوت کرده ای؟ برای اینکه قرار است بمیرم، نگران نیستم، برای این نگرانم که چرا ظالم بر مظلوم پیروز می شود؟! امروز من فردا بالای یکی دیگری چنین تهمت می شود، من امروز شهید می شوم، خودت می دانی پاکم همه چیز نزد تو آشکار است که من بی گناهم.
خدایا خواهشی ازت دارم، می خواهم درین دنیا آخرین قربانی بی عدالتی من باشم! دیگر هیچ دختری اینگونه مورد ظلم و ستم ظالمان قرار نگیرد، هیچ ظالمی بر مظلوم پیروز نشود، خودت به آنانی که این ظلم را در حق دختران انجام می دهند توفیق عنایت فرما »
بلند شدم و رو به مردم کردم اکثر مردم با چشمان پر اشک به سویم می دیدند، و آنهای که من را نمی شناختند اما باورمند به بی گناهی من بودند گریه می کردند، و بعضی از مردم بی آنکه بدانند قضاوت می کردند که این دختر هرچه زود تر باید نابود شود.
نگاهی به سوی پرویز انداختم، با چهره پریشان به سویم نگاه می کرد، به آواز بلند گفتم.
ــ پرویز خان این را بدان که جهان دارِ مکافات است، امروز تهمت ناپاکی بالایم بستی با آنکه نتوانستی به اهداف کثیفت برسی و من را به کام مرگ کشاندی گمان می کنی آه مظلوم بی پاسخ می ماند؟ امروز خداوند در برابر بی عدالتی سکوت کرده اما بدان آنچه در حق من انجام داده ای و آنچه برسر پدرم آورده ای روزی بالای خودت خواهد آمد، این را بدان چوب خدا بی صداست!، یعنی من امروز اگر ببخشمت. خدا تورا می بخشد؟ گیریم من از آنچه که تو بامن کردی گذشتم، یا اینکه تهمت بستن هایت را ببخشم، خدا می گذرد از تو؟
شاید من امروز قبل از مرگ همه اینها را ببخشم ، ولی خدا باید حواسش باشد که بجای من نبخشد دلیل حال خراب و دل شکسته ام را!
گناهم فقط همین است که نگذاشتم دستت بمن برسد، و با تمامی توانم از خودم دفاع کردم، ولی چون من دخترم باید مجازات شوم
دلم از بی عدالتی این دنیا سخت گرفته است، آره ما مجبور هستیم زیر بار منت مردان باشیم، یک مرد بخواهد لبخند مان را برای همیشه خواهد گرفت بدون اینکه حتی کلمه ای از زبانت بیرون شود تو را محکوم به بی عزتی می کنند،
آیا این بی عزتی است یا بی عدالتی؟ در حالی که هیچ گناهی نداری.
من زنم، من دخترم می خواهم زندگی کنم نه سنگسار، می خواهم خوش باشم نه جگرخون، این بی انصافی حقم نیست نیست، من زنم نه برده، نه وسیله، من زنم نه آله یی دست مرد، گناهم همین است که نگذاشتم قربانی هوس یک مرد شوم؟
اگر من امروز سنگسار شوم قبل از آن برای همه دختران می گویم، نگذارید بخاطر هوس یک نامرد زندگی شما و هم جنس های تان از بین برود مبارزه کنید حتی اگر باعث نابودی شود حتی اگر به قیمت جان تان تمام شود نگذارید ظالم پیروز شود
و شما مردان قریه، برای شما می گویم. آیا خود شما از بطن یک زن زاده نشده اید؟ چگونه می توانید ظلمی را برسر دختران و همسران تان روا دارید، و به آنچه ندیده اید! ندیده لبیک می گویید و قضاوت می کنید، پس فرق شما و کافران قبل از اسلام چیست؟ آنها دختران شان را زنده به گور می کردند اما شما دختران تان را زنده به زور می کنید!
در سخنانم آنقدر درد عمیق وجود داشت که گویا زمان متوقف شده بود و همه به حرف های من گوش سپرده بودند، همه زنان و دختران به گریه افتاده بودند، ادامه دادم، این ظلم بزرگی است، به ولا که بزرگ است، اما قسم است که ما تقصیری نداریم باور کنید، اگر دست خودما می بود همه ما دختران پسر بودن را انتخاب می کردیم نه اینکه از دختر بودن بد مان بیاید نه!



tg-me.com/BooksCase/23239
Create:
Last Update:

🍁رمان در حسرت عدالت
نویسنده:صبا صدر

#قسمت نهم

ــ غفار خان: آهای مردم قریه آماده سنگسار کردن این لکه بدنامی قریه باشید، رو به آن دختر کردم و گفتم کلمه شهادت را بخوان.
اما آن دختر با آواز بلند گفت صبر کنید، با آنکه گریه می کرد التماس کنان گفت!
ــ عفت: صبر کنید لطفا من قبل از مرگ خواسته ای دارم به عنوان آخرین خواسته لطفاً رد نکنید لطفا.
ــ غفار خان: چه می خواهی؟
ــ عفت: می خواهم قبل از مرگ نمازم را ادا کنم لطفا چند دقیقه ای وقت دهید، بگذارید آخرین نمازم را ادا کنم.
ــ غفار خان: درست است ده دقیقه یی صبر می کنیم، چه زود چه دیر جزایت را می بینی حالا چند دقیقه یی حرفی ندارد.
ــ عفت: با آنکه توانی نداشتم دلم ضعف می کرد، بر روی دو زانو نشستم و با خاک روی زمین تیمم کردم، چادرم را برسرم چنان پیچیدم که موهایم نمایان نشود، رو به قبله نشستم و نمازم را ادا کردم، دانستم آخر خط است و آخرین نمازم را به شوق ادا کردم، احساس سبکی می کردم، بعداز ختم نماز دستانم را به سوی آسمان بلند کردم و به آواز بلند گفتم.
«خدایااااا! می بینی با من چه کردند؟ خدایا تو که می دانی و از پاک دامنی من آگاهی، پس چرا سکوت کرده ای؟ از مرگ نمی ترسم، مرگ حق است، اما اینگونه مرگ حقم نبود، مگر گناهم چی بود که اینگونه تهمت بالایم بستند؟ خدایا چرا امروز در برابر این بی عدالتی سکوت کرده ای؟ برای اینکه قرار است بمیرم، نگران نیستم، برای این نگرانم که چرا ظالم بر مظلوم پیروز می شود؟! امروز من فردا بالای یکی دیگری چنین تهمت می شود، من امروز شهید می شوم، خودت می دانی پاکم همه چیز نزد تو آشکار است که من بی گناهم.
خدایا خواهشی ازت دارم، می خواهم درین دنیا آخرین قربانی بی عدالتی من باشم! دیگر هیچ دختری اینگونه مورد ظلم و ستم ظالمان قرار نگیرد، هیچ ظالمی بر مظلوم پیروز نشود، خودت به آنانی که این ظلم را در حق دختران انجام می دهند توفیق عنایت فرما »
بلند شدم و رو به مردم کردم اکثر مردم با چشمان پر اشک به سویم می دیدند، و آنهای که من را نمی شناختند اما باورمند به بی گناهی من بودند گریه می کردند، و بعضی از مردم بی آنکه بدانند قضاوت می کردند که این دختر هرچه زود تر باید نابود شود.
نگاهی به سوی پرویز انداختم، با چهره پریشان به سویم نگاه می کرد، به آواز بلند گفتم.
ــ پرویز خان این را بدان که جهان دارِ مکافات است، امروز تهمت ناپاکی بالایم بستی با آنکه نتوانستی به اهداف کثیفت برسی و من را به کام مرگ کشاندی گمان می کنی آه مظلوم بی پاسخ می ماند؟ امروز خداوند در برابر بی عدالتی سکوت کرده اما بدان آنچه در حق من انجام داده ای و آنچه برسر پدرم آورده ای روزی بالای خودت خواهد آمد، این را بدان چوب خدا بی صداست!، یعنی من امروز اگر ببخشمت. خدا تورا می بخشد؟ گیریم من از آنچه که تو بامن کردی گذشتم، یا اینکه تهمت بستن هایت را ببخشم، خدا می گذرد از تو؟
شاید من امروز قبل از مرگ همه اینها را ببخشم ، ولی خدا باید حواسش باشد که بجای من نبخشد دلیل حال خراب و دل شکسته ام را!
گناهم فقط همین است که نگذاشتم دستت بمن برسد، و با تمامی توانم از خودم دفاع کردم، ولی چون من دخترم باید مجازات شوم
دلم از بی عدالتی این دنیا سخت گرفته است، آره ما مجبور هستیم زیر بار منت مردان باشیم، یک مرد بخواهد لبخند مان را برای همیشه خواهد گرفت بدون اینکه حتی کلمه ای از زبانت بیرون شود تو را محکوم به بی عزتی می کنند،
آیا این بی عزتی است یا بی عدالتی؟ در حالی که هیچ گناهی نداری.
من زنم، من دخترم می خواهم زندگی کنم نه سنگسار، می خواهم خوش باشم نه جگرخون، این بی انصافی حقم نیست نیست، من زنم نه برده، نه وسیله، من زنم نه آله یی دست مرد، گناهم همین است که نگذاشتم قربانی هوس یک مرد شوم؟
اگر من امروز سنگسار شوم قبل از آن برای همه دختران می گویم، نگذارید بخاطر هوس یک نامرد زندگی شما و هم جنس های تان از بین برود مبارزه کنید حتی اگر باعث نابودی شود حتی اگر به قیمت جان تان تمام شود نگذارید ظالم پیروز شود
و شما مردان قریه، برای شما می گویم. آیا خود شما از بطن یک زن زاده نشده اید؟ چگونه می توانید ظلمی را برسر دختران و همسران تان روا دارید، و به آنچه ندیده اید! ندیده لبیک می گویید و قضاوت می کنید، پس فرق شما و کافران قبل از اسلام چیست؟ آنها دختران شان را زنده به گور می کردند اما شما دختران تان را زنده به زور می کنید!
در سخنانم آنقدر درد عمیق وجود داشت که گویا زمان متوقف شده بود و همه به حرف های من گوش سپرده بودند، همه زنان و دختران به گریه افتاده بودند، ادامه دادم، این ظلم بزرگی است، به ولا که بزرگ است، اما قسم است که ما تقصیری نداریم باور کنید، اگر دست خودما می بود همه ما دختران پسر بودن را انتخاب می کردیم نه اینکه از دختر بودن بد مان بیاید نه!

BY قفسه کتاب


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283

Share with your friend now:
tg-me.com/BooksCase/23239

View MORE
Open in Telegram


قفسه کتاب Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

How to Use Bitcoin?

n the U.S. people generally use Bitcoin as an alternative investment, helping diversify a portfolio apart from stocks and bonds. You can also use Bitcoin to make purchases, but the number of vendors that accept the cryptocurrency is still limited. Big companies that accept Bitcoin include Overstock, AT&T and Twitch. You may also find that some small local retailers or certain websites take Bitcoin, but you’ll have to do some digging. That said, PayPal has announced that it will enable cryptocurrency as a funding source for purchases this year, financing purchases by automatically converting crypto holdings to fiat currency for users. “They have 346 million users and they’re connected to 26 million merchants,” says Spencer Montgomery, founder of Uinta Crypto Consulting. “It’s huge.”

China’s stock markets are some of the largest in the world, with total market capitalization reaching RMB 79 trillion (US$12.2 trillion) in 2020. China’s stock markets are seen as a crucial tool for driving economic growth, in particular for financing the country’s rapidly growing high-tech sectors.Although traditionally closed off to overseas investors, China’s financial markets have gradually been loosening restrictions over the past couple of decades. At the same time, reforms have sought to make it easier for Chinese companies to list on onshore stock exchanges, and new programs have been launched in attempts to lure some of China’s most coveted overseas-listed companies back to the country.

قفسه کتاب from us


Telegram قفسه کتاب
FROM USA