قهرمانان گمنام

در سال ۱۹۲۰ در آمریکا یک رکود اقتصادی شدید اتفاق افتاد. در آن زمان هاردینگ رئیس‌جمهور آمریکا بود و هوور مشاور او و وزیر بازرگانی. هوور (که خودش چند سال بعد رئیس جمهور شد)، به هاردینگ فشار آورد تا اقدامات جدی و موثری را انجام دهد‌‌. هاردینگ زیر بار نرفت و اقدام چندانی انجام نداد. یک سال بعد، بحران تمام شده بود، رکود پایان پذیرفته بود، و اقتصاد به حالت نرمال و شکوفای خود برگشته بود.

هاردینگ فرصت قهرمان شدن را از دست داد! اگر او نطق‌های غرا کرده بود و قول داده بود که از کارگران و صنایع حمایت کند، و همزمان دخالت‌ها و سیاست‌های گسترده و برای جلوگیری از افت قیمت‌ها (که علت اصلی رکود شمرده می‌شد) اتخاذ کرده بود، احتمالاً رکود را طولانی‌تر و بحران را تشدید می‌کرد. اما در عوض امروز به او به چشم رئیس‌جمهور شجاعی نگاه می‌شد که با اقدامات خود آمریکا را در یکی از برهه‌های تاریخی مهم هدایت کرده است! این کارها را نکرد، و این است که امروز کمتر کسی حتی نام او را شنیده است.

بریتانیا در قرن ۱۸ و ۱۹ موفق‌ترین کشور دنیا بود، با مستعمره‌هایی که هر روز در حال گسترش بود، با نیروی نظامی که در جهان از همه قوی‌تر بود، با اقتصاد و صنعت و تجارتی که در تاریخ بشری تا آن موقع در تاریخ بشری بی‌مانند بود. اسم کدام سیاستمدار انگلیسی از آن دوران برای مردم آشناست (به غیر از ملکه ویکتوریا که بیشتر نماد بریتانیای آن زمان بود تا یک سیاستمدار)؟ ولی ناپلئون را همه می‌شناسند، با جنگ‌هایش که به کشته‌شدن صدها هزار فرانسوی و تعداد زیادتری از ملل دیگر انجامید.

فقط هم سیاستمداران نیستند! کدامیک از شما اسم آن فرماندهانی در جنگ را شنیده‌اید که در عملیات‌های مختلف با حزم و احتیاط عمل کردند و نیروهای زیردست خود و خود را به کشتن ندادند؟! اما آن فرماندهی که خود و نیروهای خود را به کشتن داد نام شهید گرفت و قهرمان شد!

بزرگترین قهرمانان گاه آن شاهی بود که علیرغم تمام فشارها جنگ نکرد، آن سیاستمداری بود که فقط نشست و تماشا کرد، آن فرماندهی بود که حمله نکرد! اما کسی این قهرمانان را نمی‌شناسد. بدتر آنکه خیلی اوقات به آنها به چشم ترسو یا نالایق نگاه می‌شود. (البته بدیهی است که این به آن‌معنا نیست که همواره بی‌عملی بهتر است.)

در اینجا از بعضی کارهای ناکرده‌ی منفورترین شاه تاریخ ایران شاهی که بیشترین انرژی و پول صرف بدگویی از او شده است سخن گفته‌ام.

@jenabegav
آکادمی یا عقل آدم‌ها را خراب می‌کند یا اخلاق‌شان را (اغلب هر دو را). من از نزدیک شاهد بوده‌ام!


جناب دکتر شریفی زارچی ممکن است در IT سرآمد باشد و کلی مقاله عالی چاپ کرده باشد و در دانشگاه شریف استاد بوده باشد! ولی اگر در اینجا به دنبال ایجاد رانتی برای خود نباشد، آیا نباید به عقلش شک کرد؟ در کشوری که این همه بوروکراسی‌های مختلف فقط انگل جامعه‌اند، ایشان دوان‌دوان رفته که آقا بیایید یکی دیگرش را هم درست کنیم!

@jenabegav
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بله و نه!

بله! دین روش مشخص و یا حتی مرزهای مبهمی برای نوع و شکل حکومت مشخص نکرده است.

ولی نه! وقتی زیباکلام می‌گوید حکومت و اقتصاد و نهاد قضاوت را باید با عقل بشری درست کرد (و به مغز خودش اشاره می‌کند)، در حقیقت دارد از عقل تصنعی و صنع‌گرا صحبت می‌کند و از "طراحی" توسط "نخبکان" (از بالا). این چیزی است که در طول تاریخ، و به خصوص در دنیای مدرن، انواع و اقسام مشکلات بزرگ و بسیاری از فاجعه‌ها را به وجود آورده است. از انقلاب فرانسه بگیر تا خشن‌ترین رژیم‌های فاشیستی یا کمونیستی‌.

در ج.ا. هم از همان ابتدا شاهد همین عقل‌گرایی تصنعی و تلاش برای مهندسی جامعه بوده‌ایم، و اگر حاصلش چنین زشتی بی‌پایانی است که الان می‌بینیم علتش این است که این نوع عقل‌گرایی به هیچ وجه با دین تناسبی ندارد. ولی معنایش این نیست که این عقل‌گرایی تصنعی بدون دین نتایج درخشانی به بار می‌آورد!

محافظه‌کاری راستین، اساسش در بدبینی به عقل صنع‌گراست، و در عوض اعتمادش بیشتر به عقل جمعی و تجربی بشری است، که خودش را از طریق نهادهای سنتی (سلطنت، اشراف، خانواده، دین...) و از خلال تغییرات خودجوش و محتاطانه و آهسته در جامعه به نمایش می‌گذارد.
@jenabegav
سوئیس

دکتر حسین صادقی در اینجا در مورد تفاوت سوئیس و ایران گفته، ولی چند نکته کوچک را در مورد سوئیس نگفته‌اند که من برایتان می‌گویم:

سوئیسی‌ها در تاریخ‌شان هیچ چیز مهمی را اختراع نکرده‌اند، دانشمند یا سیاستمدار بزرگ خیلی کم داشته‌اند و فیلسوف بزرگ تقریباً هیچ! سرانه و نیز میزان تحصیلات آکادمیک‌شان در اروپا از پائین‌ترین‌هاست. حتی در مورد بیزینس بانکداری که بهترین در جهان است، بیشتر به آموزش عملی حین کار متکی‌اند و وقعی به مدارک دانشگاهی MBA یا بانکداری نمی‌نهند.

#سوئیس از ۲۶ کانتون کوچک تشکیل شده که هرکدام خودمختارند. این کشور بسیار کوچک (با مساحتی نصف استان اصفهان) یک زبان ملی یا یک زبان رسمی ندارد و چهار زبان مختلف در کانتون‌های مختلف آن استفاده می‌شود.

اگر نمی‌دانید، حدس بزنید پایتخت رسمی سوئیس کجاست! زوریخ، بِرن، لوزان....؟ کدامیک؟
جواب: سوئیس اصلا پایتخت رسمی ندارد! زوریخ بزرگترین شهرش است، ولی بِرن در عمل (و نه از لحاظ قانونی) مرکزیت بیشتری دارد. دولت مرکزی بسیار کوچک و ضعیف و هبچکاره‌ای دارد، به نحوی که خیلی از خود سوئیسی‌ها اصلا نمی‌دانند رئیس‌جمهور وقت مملکت‌شان کیست.

سوئیس عضو سازمان ملل یا اتحادیه اروپا نیست، پول خودش را دارد. در واقع، سوئیس آخرین کشوری در دنیا بود که استاندارد طلا برای پول را کنار گذاشت (در ۱۹۹۹). به ندرت خود را وارد اتحاد با کشورهای دیگر می‌کند و خیلی کاری به دنیای خارج ندارد.

این نیست که مردم سوئیس خیلی افراد فرهیخته‌ای بوده باشند. گاه بین کانتون‌ها یا بین افراد دو روستا دعواها و جنگ‌های جدی بر سر یک چشمه آب درمی‌گرفت. در مورد "خرافی"بودن هم، سوییسی‌ها مثل بقیه اروپا عقاید مسیحی داشتند، آمیخته شده با کلی اعتقادات عوامانه در مورد اجنه (که معمولا به صورت کوتوله تصور می شدند) و انواع و اقسام موجودات عجیب و غریب دیگر.

خلاصه که این سوئیسی‌ها در هیج چیزی شانس نداشتند: نه روشنفکران بزرگ داشتند، نه یک رهبر بزرگ سیاسی یا دیکتاتور مصلح، نه یک دولت توسعه‌گرا، نه اقتصاددانان برجسته، نه برنامه‌های توسعه صنعتی، نه صنایع پیشرو، نه عمق راهبردی در مناسبات خارجه داشتند، نه دارای پیشینه تمدنی ۲۵۰۰ساله بودند،..... بعید بدانم تا ۱۰۰ سال دیگر هم به فکر ایجاد سازمان ملی نخبگان بیفتند و متاسفانه دکتر شریفی زارچی هم آنجا نیست تا پیشنهاد تشکیل سازمان ملی هوش مصنوعی را به آنها بدهد.

همه ی تاریخ‌شان هم درگیر مفاهیم پیش‌وپا افتاده‌ای چون عدم تمرکز، آزادی و محترم شمردن حقوق مالکیت بودند. عقب‌افتاده‌های دوزاری یک انقلاب هم نکردند!

سوئیسی‌ها عقل دارند، ولی نه آن عقلی که آقای دکتر صادقی یا خیلی‌های دیگر می‌پندارند.
@jenabegav
جناب گاو
سوئیس دکتر حسین صادقی در اینجا در مورد تفاوت سوئیس و ایران گفته، ولی چند نکته کوچک را در مورد سوئیس نگفته‌اند که من برایتان می‌گویم: سوئیسی‌ها در تاریخ‌شان هیچ چیز مهمی را اختراع نکرده‌اند، دانشمند یا سیاستمدار بزرگ خیلی کم داشته‌اند و فیلسوف بزرگ تقریباً…
"حقیقتی که در غبار تبلیغات فراموش می‌شود: اتحاد جماهیر شوروی علم‌زده‌ترین، تخصص‌گراترین و نخبه‌محورترین سیستمی بود که در کل عهد مدرن وجود داشت!"

درست برعکس سوئیس!

در مورد توئیت فوق این مطلب را قبلا نوشتم!
@jenabegav
بساط‌اندازی تکراری و‌مهوع «متخصصین» اقتصاد و‌ مدیریت


قدیم‌ها بازار که بر پا می‌شد، پهلوان و سیاه‌باز و لوطی و عنتر بساط کاسبی خودشان را به پا می‌کردند. البته ادعایی نداشتند ‌‌و‌مردم را سرگرم می‌کردند. ضرری نداشتند.

مشابهاً، هربار سیرک انتخابات راه می‌افتد، فوری پرفسور مدیریت (مثلا ع.ن.م در شریف) و استاد اقتصاد بساط «تخصص» خود را پهن می‌کنند با مشتی راهکار ‌‌و کلی‌بافی و با گوشه‌ی چشمی به سفره دولت نخبه‌مدار و‌ به طمع گداخوری میلیاردی از بیت المال. البته زیان اصلی این‌ها افزودن به باد سیاستمدار نادان و زحمت دادن به مسلمین است. کل زندگی‌شان چیزی نبوده جز رانت سیاسی اقتصادی با کارنامه‌های سرشار از «مهندسی سیستم‌های اقتصادی اجتماعی»، و هزار جور «برنامه‌ریزی توسعه» و لابی‌گری‌های چرب و پُر سود و کمک به تورم و‌ ترویج بی‌امان نخبه‌گرایی پر از منافع. آنوقت ادعای طرفداری اقتصاد باز هم دارند! سنگ پای قزوین جلوی این‌ها کم می‌آورد. سراسر عمرشان صرف تبلیغ خود کرده‌اند با دوشیدن حداکثری مدرک بی‌ارزش خود و دزدیدن عمر جوانان و تربیت کارمند مرید و لابی‌گری برای بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ خصولتی و ایجاد انحصار. حالا چند نفر پیدا می‌شود که یقه این‌ها را بگیرند و سابقه ‌و سوادشان را عیان کنند؟ کی به کیه؟!

بین آخوند و پرفسور مدیریت و‌اقتصاد، کار آخوند مسلما سخت‌تر است! اولاً، آخوند مجبور است در قالب خاصی رفتار کند. ثانیاً، همه مشتریان آخوندها خام و ساده نیستند. همه آخوندها هم حقه‌باز نیستند. در حالی که کلیه مشتریان پرفسور اقتصاد و مشاور مدیریت ، جوان و ساده و خام هستند و یا بی‌اطلاع و یا احمق عاشق مفت‌گویی و‌مفت‌شنوی. اما هنوز این مدعیان جفنگ‌گو بر خر زمان سوارند.

این جاست که کار من هم سخت می‌شود، چون انتقاد از آخوند کار راحتی است، دقیقا به این خاطر که آخوند باید مقید به چیزی باشد. مخاطب هم همراه ماست. اما این مطلب را که تکنوکرات‌ها و اساتید دانشگاه افرادی توخالی و حقه‌باز درجه یک هستند، فقط جمع معدودی می‌فهمند و معمولا هم با تجربه گران می‌فهمند، نه به وسیله صحبت‌های ما. متخصص مفت‌گوی مدیریت به هیچ امری و به هیچ علم واقعی یا مسولیت‌پذیری واقعی مقید نیست. هرچه خواست می‌گوید؛ فقط باید ظاهر واژه‌ها یک منطق سطحی و‌ گرامری داشته باشد و‌ با کمی دلسوزی و دلواپسی و نمایش تعهد اجتماعی و بعضاً اشک ‌تمساح همراه باشد. هیچ مطلبی که بتوان یقه کسی را با آن گرفت و ادعایی را حقیقت‌آزمایی کرد گفته نمی‌شود. نمایش بسیار راحتی است. زمانه نخبه‌گرایی و‌ مدرک‌پرستی هنوز سر نیامده و چاپلوسی ‌‌و پاچه‌خواری هم هنوز مشگل‌گشاست. لاجرم، عطر که خود نبوید، محتاج پاچه‌خوار باشد که آن را بگوید! فقط حیف مغز و‌عمر جوانان منفعل و چشم‌هایی که به بسته بودن عادت کرده است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ظریف در اینجا بعد از مقدمه‌ای می‌رود سراغ برجام و تمام مزخرفاتی که طیف موسوم به اصولگرا و ارزشی در طی این سال‌ها تکرار کردند (عمدتاً با اتکا به انحصارهایشان در عرصه رسانه)، و به قول بعضی با بولدوزر از روی آنها رد می‌شود.

ولی من همان دو سه دقیقه اول مقدمه را کار دارم! در آن، جناب ظریف مشغول همان نشخوارهای ایدئولوژیک می‌شود که ۵۰ سال است سیاست خارجه کشور را شکل داده: خودباوری، مقاومت، آمریکا، اسرائیل، دشمن....

فرق ظریف و جلیلی در این قسمت فقط در درجه است، و نه در جوهر. بله، جلیلی یک احمق درجه یک است، و بله، ظریف شاید بهتر از هر کس دیگری در ساختار ج.ا. بلد باشد چانه‌زنی کند! ولی اصل و اساس کار ظریف هم همان مزخرفات ایدئولوژیک انقلاب ۵۷ است.
@jenabegav
جناب گاو
کوئیز تاریخی

در میان شاهزادگان قاجاری دوره ناصرالدین‌شاه، کدامیک بیش از همه مورد تحسین و تمجید روشنفکران آن دوره و بعد از آن تا زمان مشروطه بود؟
تعجبم از تعداد زیاد کسانی که گزینه "عباس‌میرزا ملک‌آرا" را در این کوئیز انتخاب کردند. آیا احتمالا او را با پدربزرگش (و پدربزرگ ناصرالدین‌شاه)، عباس‌میرزای دلاور، اشتباه گرفتند؟
انتخابات؟!

خواستم در مورد ۳ کاندیدایی که احتمال ریاست‌جمهور شدن‌شان بیش از بقیه است دو سه کلمه‌ای بگویم.

۱- مردی که جایش در تیمارستان است! نقل است که در اصفهان مردی زشت‌رو به زنی فاحشه پیشنهاد داد که در ازای یک تراول‌چک ۵۰هزار تومانی با او به بالای کوه صفه برود (چون جایی را نداشت)، و..... آن زن جواب داد: "آخه قیافه خوشگلت را بگیرم، یا راه آسان و نزدیکت را، یا پول زیادت را؟!"
حالا من مانده‌ام رای‌دهندگان به جلیلی در ایشان چه را پسندیدند: عقل زیادش را، یا قیافه آدم‌وارش را، یا پیشینه درخشانش را، یا دور و بری‌های دانشمندش را؟ چه را؟! یعنی این رای دهندگان عقل‌شان از آن زن فاحشه کمتر است؟

تنها خوبی ایشان این است که ممکن است نظام را قبل از کشور دچار فروپاشی کند. بزرگ‌ترین بدیش آن است که ممکن است کشور را قبل از نظام نابود کند.

۲- رضاشاه حزب‌اللایی! به تازگی معلوم شده که توسعه اصل است و حالا اگر توسعه باشد فساد خیلی هم بد نیست، و بنابراین بعضی دل بسته‌اند که رضاشاه حزب‌اللایی نظام بیاید و توسعه بیاورد. حالا بگذریم که رضاشاه با وجود افراد استخوانداری چون فروغی و تیمورتاش و داوری، توسعه اقتصادی دولتی‌اش در آخر عبث بود و این افراد هم یک‌به‌یک مغضوب شدند. حالا قالیباف حتما بناست با دلقک‌هایی چون مجید حسینی و مجید شاکری معجزه کند! این قالیباف اگر رئیس‌جمهور شود، در مقایسه با رضاشاه می‌شود همان جمله قدیمی که: تاریخ دو بار تکرار می‌شود، اول به صورت تراژدی و دوم‌بار به صورت کمدی!

۳- کی این غضنفر را هل داد؟ اگر پزشکیان بدشانسی بیاورد و رئیس‌جمهور شود، چه کار می‌خواهد بکند؟ حتی بر فرض اینکه بخواهد بر خلاف ساختار فاسد فعلی حرکتی کند (کاری که با تبعیت از بالاسری‌ها نمی‌خواند)، چه کار می‌تواند بکند؟ با مجلس و حکومتی که اکثر ارکانش دست بی‌عقلانی از نوع جلیلی است! با بحران‌هایی که تلمبار شده‌اند و میدان‌های مین برای هر رئیس‌جمهور حساب می‌شوند، با نفرت‌پراکنی که هر روز علیه او خواهد شد (به خصوص از طرف جماعت موسوم به ملی‌گرا، که حتی حرف زدن فارسی با لهجه غیرتهرانی را خیانت به کشور می‌دانند)، با تلویزیونی که شبانه‌روزی علیه او خواهد بود، و با قدرت صفر یا نزدیک صفری که در اختیار خواهد داشت؟

آیا رای ندادن چیزی را تغییر خواهد داد؟ آیا مشارکت کم مشروعیت نظام را کم خواهد کرد؟ فقط این نکته را ببینید که بعد از آن سال پرآشوب در خیابان‌ها (بعد از واقعه مهسا امینی)، و بعد از کمترین مشارکت مردم در انتخابات مجلس، برای مرگ رئیسی چه قدر از کشورهای مختلف ادای احترام برای او شد.

یعنی که ای ملت شریف ایران! رای بدهید یا ندهید آینده خوبی جلو رویتان نیست! فقط خدا رحم‌تان کند.

@jenabegav
جناب گاو
انتخابات؟! خواستم در مورد ۳ کاندیدایی که احتمال ریاست‌جمهور شدن‌شان بیش از بقیه است دو سه کلمه‌ای بگویم. ۱- مردی که جایش در تیمارستان است! نقل است که در اصفهان مردی زشت‌رو به زنی فاحشه پیشنهاد داد که در ازای یک تراول‌چک ۵۰هزار تومانی با او به بالای کوه صفه…
آن ده میلیون نفر (۱۵درصد واجدین شرایط) که به جلیلی رای دادند که‌اند؟

تعدادی از آنها طرفداران سرسخت و تندرو ایدئولوژی انقلابی‌اند. ولی تعداد زیادی از آنها نه!

این تعداد زیاد، معمولا در روستاها و شهرهای کوچک و یا محله‌های فقیر و متوسط رو به پایینِ شهرها زندگی می‌کنند، مذهبی‌اند، و زندگی اجتماعی‌شان بیش از هر جای دیگر در مسجد و حسینیه و هیئت محل می‌گذرد.

این یکی از قشرهایی است که بیشترین ضربه را از ایدئولوژی که جلیلی آن را نمایندگی می‌کند خورده است! نه تنها در تمام این سال‌ها فقیرتر شده است، بلکه مسجد و مذهبش نیز توسط این گروه به نرمی یا با خشونت اشغال شده است. تمام سنت‌هایش را مصادره یا مسخ کرده‌اند، ولی به او توهم پیوستگی با گذشته و با سنت‌ها را داده‌اند. الان کمتر مسجدی در کل ایران پیدا می‌کنید که در اختیار نیروهای بسیج یا مانند آن نباشد. امام جماعت‌هایی که با این ایدئولوژی کوچکترین زاویه‌ای داشتند را با ترفند یا با خشونتِ پنهان و آشکار راندند و یا آنها را منقاد و مطیع خود کردند.

این قشر مذهبی دهه‌هاست که بی‌امان تحت تبلیغات بی‌امان و بی‌وقفه‌ی اینهاست. در مسجد و هیئت، و نیز در خانه توسط تلویزیون.

این قشر به ذاته ایدئولوژیک نیست! به خودی خود خواهان سرک کشیدن در کار دنیا و پراکندن شر نیست. مثلاً، اگر تلقینات مرتب نباشد، نگرانی‌اش در مورد حجاب فقط درباره دختران و یا فامیل و یا حداکثر محله است! ولی به او بارها گفته شده که جمهوری اسلامی، آن هم "قسمت انقلابیش"،  تنها مانع فاحشه شدن همه‌ی زنان و دختران است!

در انتخابات سال ۱۳۸۸، این سازمان غیرمتمرکز به کل در خدمت احمدی نژاد بود. یادم می‌آید که در بسیاری از  دهات، کسی جرات نمی‌کرد تبلیغ موسوی را بکند. نه از ترس مردم عادی دهاتی (که البته طرفدار احمدی‌نژاد بودند)، بلکه از ترس نیروهای بسیجی روستا. آن سال‌ها در محیط‌های کوچک این روستاها کسی هم ماهواره نمی‌توانست داشته باشد و ساکنان این‌ مناطق فقط و فقط تحت پروپاگاندای طیف حاکم بودند. الان تاثیر مردمی اینها خیلی کمتر از سال ۱۳۸۸ است، ولی هنوز آنقدر هست که برای دیوانه‌ای چون جلیلی ده میلیون رای جمع کند.
@jenabegav
میدان مین

رئیس‌جمهور بعدی هر که می‌خواهد باشد در زمینی باید بازی کند پر از مین! بحران‌های تلمبار شده طی سال‌ها در انتظارش خواهد بود و این بحران‌ها به درجه‌ای رسیده‌اند که دیگر جارو کردن آنها زیر فرش غیر ممکن است. این‌ها واقعیت هایی‌اند که نه با ترهاتی چون "عمق استراتژیک" علاج می‌شوند و نه با تکرار همان مزخرفات ۵۷. چند نمونه را مثال بزنم:

۱- می‌دانید الان چگونه نرخ ارز کنترل شده است؟ با اعمال محدودیت‌های بسیار زیاد روی واردات. این محدودیت‌ها (که طی چند سال گذشته هر روز زیادتر شده‌اند) اگر ادامه یابند بسیاری از واحدهای تولیدی و تجاری با مشکلات اساسی روبرو خواهند شد و رکود سنگینی که هم اکنون بر اقتصاد چیره شده به یک بحران تبدیل خواهد شد. اگر هم این محدودیت‌ها برداشته شود، قیمت ارز روال صعودی خواهد گرفت.

۲- مشکل گاز! دولت رئیسی در زمستان گذشته بسیار شانس آورد! به خاطر تحریم‌ها و سوءمدیریت‌ها (که موجب شده چاه‌ها و تاسیسات گاز تعمیر و نگاهداری درست نشوند) کمبود واقعی گاز وجود دارد. در یک زمستان سخت، صنایع و شاید حتی منازل مسکونی دچار کمبود گاز خواهند گشت.

۳- مشکل بنزین و برق و آب که هر روز بدتر می‌شود. قیمت مفت بنزین موجب شده که از صادرکننده بشویم واردکننده بنزین. زیرساخت‌های برق هم که سال‌هاست تغییری نکرده و دچار استهلاک شده.......

۴- بحران ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی (همه‌شان).

۵- بحران محیط زیست و بحران آب.

۶- بحران جانشینی رهبری و مشروعیت نظام.

۷- بحران گسل‌های قومی و فرهنگی. گسل فرهنگی نسل جدید جدی‌تر از صرفاً "مساله حجاب" است.

اینها را بگذارید در کنار انباشتگی همه حماقت‌ها در عرصه خارجی، دولت متورم و فربه که ساختار سیاسی و اداری حاضر اجازه هیچ اصلاح جدی را در آن نمی‌دهد، مالیات و باج‌های افزاینده بر سرمایه،.....

تصور آنکه جلیلی با توهماتش بخواهد از میان این میدان‌های مین بگذرد بی‌حد و حساب وحشتناک است، به خصوص که سابقه‌اش نشان داده که از هیچ شکستی و هیچ خرابکاری درس نمی‌گیرد. اگر ظرف دو سال ایران را به بیابان تبدیل کند، باز هم می‌نشیند و با آن قیافه ابلهانه‌اش و با جدیت برای شما در مورد عمق استراتژیک سخنرانی می‌کند.

ولی تصور آنکه پزشکیان بخواهد، با تکرار خزعبلات ۵۷ و بدون فهمی اساسی از ریشه مشکلات و با نظامی که از همه طرف پر شده از مخالفان او، بخواهد از این میدان‌ها بگذرد هم اصلاً جای خوشبینی ندارد.
@jenabegav
سرعت اضمحلال در سراشیبی تندی که افتاده‌ایم ترسناک است. اغلب عنوان می‌شود (هم توسط موافقان جلیلی و هم مخالفان او) که دولت جلیلی دنباله دولت رئیسی خواهد بود. این سخنی اشتباه است! رئیسی شخصی بود بی‌لیاقت، فرصت‌طلب و قدرت‌طلب، و کابینه‌اش هم همینگونه بودند. اما در مورد جلیلی و نزدیکانش و هسته‌ی ایدئولوژیک طرفدارانش، کلمه‌ای که بیشتر از هر چیزی آنها را توصیف می‌کند "سایکوپث" است! اینها نه تنها در توهمات خود غرقند، نه تنها از هیچ سبوعت و وحشیگری و بی‌اخلاقی برای رسیدن به مقاصد خود ابایی ندارند، بلکه از لحاظ روانی مریض‌اند.

https://x.com/mimyarahmadi/status/1807471838211043647
جناب گاو
بیماری بانکی‌پور امیرحسین بانکی‌پور، نماینده‌ی محترم اصفهان در مجلس، پیشنهاد داده که دختران مجرد به ازدواج با مردان شیعه از کشورهای دیگر هم فکر کنند. عده‌ای به غیرت ملی‌شان برخورده، و عده‌ای دیگر ناراحت از این‌که، نماینده‌ی مجلس به جای آن‌که به فکر حل مشکلات…
بانکی‌پور که در موردش اینجا گفتیم نماینده اصفهان در مجلس است و از کسانی که به جلیلی بسیار نزدیکند، از لحاظ جناحی و حتی خیلی بیشتر از لحاظ فکری و عقیدتی.

الان گزارش از اصفهان آمده که گویا در آنجا نصب دوربین‌هایی که چهره‌ها را تشخیص می‌دهد در جاهایی انجام شده و برای زنان کم‌حجاب پیامک تهدید می‌فرستند (با تطبیق چهره‌ی آنها و عکس کارت ملی‌شان). شک ندارم که این که اصفهان در چنین چیزی پیشقدم بوده حاصل تلاش‌های این گروه عقیدتی است که در آن استان به شدت نفوذ و قدرت دارند.

عزیزان، این فردای همه جای کشور و در همه‌ی زمینه‌هاست: اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی.... این جماعت عاشق و شیفته‌ی کنترل‌اند.
@jenabegav
روابط خارجی کشور بر اساس چه اصلی باید شکل گیرد؟

همان اصلی که جفرسون (از پدران پایه‌گذار و سومین رئیس‌جمهور آمریکا، و مردی بسیار عاقل) به مردم کشور تازه تشکیل‌شده‌ی آمریکا توصیه کرد: "صلح، تجارت و دوستی صادقانه با همه ملت‌ها، [ولی] اتحاد سیاسی با هیچ‌یک از آنها!"

این اصلی است که مثلاً سوئیس همیشه دنبال کرده، یا در منطقه خودمان عمان دنبال می‌کند. بر اساس این مبنا، باید همواره سعی شود که حتی دشمنان تخیلی یا واقعی را با دیپلماسی و با تجارت به دوست تبدیل کرد. این دیدگاه، اختلافات و مشکلات با کشورهای دیگر را به امری ایدئولوژیک و حیثیتی تبدیل نمی‌کند.

اما متاسفانه دیدگاه بسیاری از ایرانیان به روابط خارجی کاملاً در جهت مخالف است و ملغمه‌ای است از توهمات توطئه‌ و بدبینی، خودبزرگ‌بینی، احساس حقارت از یک طرف و عقده‌ی حاکمیت بر کشورهای منطقه از طرف دیگر.

@jenabegav

متن انگلیسی جمله جفرسون:
peace, commerce, and honest friendship with all nations—entangling alliances with none.
جناب گاو
روابط خارجی کشور بر اساس چه اصلی باید شکل گیرد؟ همان اصلی که جفرسون (از پدران پایه‌گذار و سومین رئیس‌جمهور آمریکا، و مردی بسیار عاقل) به مردم کشور تازه تشکیل‌شده‌ی آمریکا توصیه کرد: "صلح، تجارت و دوستی صادقانه با همه ملت‌ها، [ولی] اتحاد سیاسی با هیچ‌یک از…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمونه کامل نگاهی که (بر عکس اصل عاقلانه اشاره‌شده در پست فوق) روابط خارجی را همیشه از دید توطئه، رقابت و دشمنی می‌بیند (به جای تجارت و دوستی)، نگاه جلیلی و یارانش است. البته این دیدگاهی است که بعد از ۱۳۵۷ (و حتی تا درجاتی قبل از آن!) همیشه حاکم بوده، ولی جلیلی عصاره و نمونه کامل آن است. یک نمونه از زیان‌های بی‌حدوحصرِ این دیدگاه را از زبان بیژن زنگنه بشنوید.

@jenabegav
به نظر می‌رسد چیزی در حدود ۷۰ الی ۸۰ درصد مردم یکی از مواضع زیر را نسبت به انتخابات پیش رو دارند و سر مواضع خودشان در حال کَل‌کَل و بگو مگوی تمام نشدنی‌اند:

۱- اگرچه کل نظام به‌دردنخور و فاسد است، برویم به پزشکیان رای دهیم، چون جلیلی ایران را ویرانه‌ای می‌کند غیر قابل زندگی.

۲- رای ندهیم، چون رای دادن تایید این نظام به‌دردنخور و فاسد است و رای دادن نوعی مشروعیت دادن به آن است.

۳- رای ندهیم، بلکه شانس بیاوریم و جلیلی قبل از ایران، خود نظام به‌دردنخور و فاسد را نابود کند!

خلاصه چیزی که همه در آن اتفاق دارند به‌دردنخور بودن و فساد نظام حاکم است. پس آقایان و خانم‌ها! رای می‌دهید یا نمی‌دهید، بس کنید دلیل آوردن و بحث را!
2024/07/04 05:15:39
Back to Top
HTML Embed Code: