tg-me.com/dineaqlani/1252
Last Update:
🔶 گفتمان قرآنی، عرفی یا فلسفی-قسمت11
🔸پاسخ یادداشت سوم دکتر میردامادی
✅ جعفر نکونام 29 اردیبهشت 1403
▫️ص 1 از 2
ضمن سپاس مجدد از فرزانۀ گرامی جناب آقای دکتر یاسر میردامادی به خاطر بیان مطالب ارزشمندی که فرمودند و گفتگو را با متانت و ادب دنبال نمودند، نکاتی را راجع به پاسخ سومشان عرض میکنم.
1️⃣ مفهوم فلسفی بودن قرآن
🔸چنان که من میفهمم، مبنای تعریف منطقی، تکیه بر ما به الامتیاز است؛ یعنی وقتی یک محتوایی را فلسفی مینامند، بر اساس مضامینی است که در غیر فلسفه نیامده؛ نه آنچه که میان فلسفه و غیر فلسفه مشترک است.
🔸بر این اساس، اگر من میگویم، در قرآن هرگز مضمون فلسفی نیامده، منظورم مضامینی است که فلسفه را از غیر فلسفه متمایز میسازد؛ نه آنچه که میان فلسفه و غیر فلسفه مشترک است. برای مثال، هرگز در قرآن، از علت و معلول به مفهوم فلسفی سخن به میان نیامده است؛ به همین رو، عرض می کنم، هرگز قرآن یک کتاب فلسفی نیست.
🔸اگر کسی مدعی میشود که در قرآن مضامین فلسفی آمده است، باید ابتدا یک مضمون فلسفی را که در آثار فلسفی ذکر شده، آدرس بدهد و بعد آن مضمون فلسفی را در آیات قرآن نشان بدهد تا پذیرفته شود که قرآن لااقل در پارهای از آیات، محتوای فلسفی دارد. تا چنین کاری صورت نگیرد، نمیتوان مدعی شد که قرآن یک کتاب فلسفی است و یا در قرآن برخی از مضامین فلسفی آمده است.
2️⃣ مفهوم مطالعۀ فلسفی قرآن
🔸اگر گفته شود، در فلسفه به مسائل کلی پرداخته میشود و ما در مطالعۀ فلسفی قرآن میخواهیم، پاسخ آن مسائل کلی را بیابیم، چنین کاری اشکالی ندارد. منتها باید به چند نکته عنایت داشت:
▪️الف. هرگز قرآن یک کتاب فلسفی نیست؛ لذا نباید در مطالعۀ قرآن دنبال مضامین خاص فلسفی مثل علیت بود؛ چون هرگز مضامین خاص فلسفی در قرآن نیامده است.
▪️ب. هرگز قرآن در سطح یک کتاب فلسفی نیست؛ لذا نباید در مطالعۀ قرآن، توقع پاسخهایی در سطح کتابهای فلسفی بود؛ چون قرآن یک اثر عرفی است و مضامینی که در آن آمده، در سطح فهم و دانش عرب حجاز عصر حضرت محمد(ص) است. آنان هم نه فیلسوف بودند و نه فلسفه خوانده بودند و لذا در مطالعۀ فلسفی قرآن باید فقط منتظر پاسخ های بسیط بود؛ نه پاسخهای پیچیدۀ فلسفی.
3️⃣ ترادف امی بودن با بیدانش بودن
🔸عرب حجاز عصر حضرت محمد(ص) به طور کلی در هیچ یک از دانشهای مرسوم در جوامع متمدن عصر خودشان اعم از فلسفه و طب و نجوم تخصص نداشتند. آگاهیهای آنان از کتب آسمانی و طب و نجوم و صنعت در حد اطلاعات عمومی بود که عموم افراد جامعه از آنها کمابیش آگاه بودند؛ بدون این که آموزشی در زمینۀ آنها دیده باشند. به همین رو، امی بودن آنان به معنای بیدانش بودن آنان بوده است.
🔸آنچه به عنوان علم در میان عرب حجاز عصر حضرت محمد(ص) رواج داشت، علم به کتاب آسمانی بود. در آن روزگار علم به کتاب آسمانی انصراف پیدا میکرد و اهل علم به معنای اهل کتاب بود و علماء عبارت از کسانی بودند که کتاب آسمانی را تلاوت میکردند؛ بنابراین، امی بودن علاوه بر این که بر بیدانشی دلالت دارد، بر عدم مطالعۀ کتاب های آسمانی هم دلالت دارد؛ چنان که در خصوص حضرت محمد(ص) تصریح شده است که او نه کتاب آسمانی نوشت و نه خواند و نه اساساً به کتاب آسمانی ایمان داشت.
BY دین عقلانی | جعفر نکونام
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283
Share with your friend now:
tg-me.com/dineaqlani/1252