Telegram Group Search
فاصله

فاصله‌ای هستم
 میان دو کلمه
نفسی به هق‌هق افتاده
رنجی کشیده تا پای دیوار
شاخه‌هایی رها در آسمان
قامتِ خورشیدی رنجور
که هر چه دست دراز می‌کند 
برابرش آسمانِ آبی است

نوشته بود: فاصله‌ها چگونه برچیده می‌شوند
وقتی برابرش دیوار است 
نگاهی از هیجان

می‌دانستم!
هر گام که پا می‌گیرد در سنگ
هر نفس که باز می‌گردد به قلب
هر تپش که عاشقانه می‌نشیند بر لب
کم می‌شوند  فاصله‌ها
بیشتر می‌شود انتظار این دیدار
این رنجِ ناپایانِ آدمی که غم پایانش نیست
قصه‌های بی‌شمار که از نبودن نوشته شد بر بیستون
بر دشت‌های خون
جنگل‌های هیرکانی که قرار بود
عاشق را گم کند در خود
غاری که شبیه چاه بود
 صدا در آن می‌رفت اما نمی‌آمد
آمدنش را به فراموشی سپرده بودم  
من که روزها می‌نوشتم از دلهره‌ی قطره‌ای بازیگوش  
لابه‌لای شاخه‌های جوان
من که همه ترس بودم از فراق
من که می‌خواستم برسانم تو را به شب 
و آرزوی ماه که حسرت هماغوشی داشت
 
حالا گوشی زمزمه‌گَرَم
عشقی با لبخندهای بلند
آغازی از سر اجبار 
که گاه به شکلِ هجرانی 
به شکلِ زخمی به پهنای فاصله‌ها 
از سطری به صفحه‌ای غلت می‌خورد
میان نقطه‌ها 
ویرگول‌ها 
پرتاب می‌شوم به یک پایانِ باز 

دورم می‌شوی
دور
دورتر از قله‌ای که ایستاده‌اش منم! 
بر دنیایی که درنگ بود 
جهانی پر از رازهای کشف نشده 
حقیقت‌های گمنامی که در انتظار کاوشِ تو نشسته‌‌اند
دقایقی که هیچ‌کس نامی برایشان نداشت
تنها 
رنجور
از صبحی هراسناک بر می‌گردم به اولِ تو
جایی میان دو کلمه 
میان واقعیت ِ متن
جایی که لبخند آغاز جدایی است
و هر نگاه 
هر بوسه...

فاصله‌ای غمگینم 
میان دو کلمه...
 

 مزدک پنجه‌­ای

https://www.tg-me.com/sedaelirav
زندگی
به ارس که زندگی است

هیچ شبی را در خاطر ندارم
بی‌تو
بی‌بوی ِتو
بی‌باور ِتو
چشم گرفته باشم
رویایم را تو بافتی
آن را هر صبح می‌پوشم و از پله‌های رنج بالا می‌روم
شاید روزی به تو بگویم
تمام زندگی‌ام پیکار بود
گاه یک تکه از خنده‌های تو می‌شد ایستگاهم
بعد دوباره باید نفس می‌گرفتم

باید وقت کنم و بنویسم
چایی دو نفره بریزم
تو نگاه قشنگت را به من بدهی
من به دهان کوچکت لب بدوزم

چگونه بگویم که بپذیری
وقتِ دوستت دارم را از ما گرفته‌اند!
وقتِ با تو بودن!
دنیای من همین لحظه است که می‌خوانی!
نشستن و گفتن!
باید تند تند حرف بزنم
ممکن است کسی تماس بگیرد
سوال رایگانی داشته باشد
یا که عمر این موسیقی دلربا تمام شود
و من پرت شوم به جهانی که جنگ است و مرافعه
زیستنش رنج است و خون!

سال‌ها بعد
تو شاعری یا که انگشتانت بر شاسی‌های سیاه و سفید پیانو می‌لغزد؟
اما یقین دارم
دنیای مرا درک خواهی کرد
اندوهِ ننشستن‌های من!
فرصت‌های تباه شده‌ی نوشتن!
چه شعرها که فدای زندگی شد
چه ایده‌ها که برای داشتن
یک خانه‌ی معمولی
یک ماشین معمولی
یک سفر خوب تا همین کشور دوست و برادر
تباه شد
هرچه بگویم بی‌فایده است
هر چه بنویسم ناتمام!
ما دردِ مشترکیم!
سرزمینِ خون
پدرانِ نسلی که خاطرات‌شان هیچ رنگی ندارد
ما سال‌های رنجیم و تباهی
حنجره‌ای سوخته
پرنده‌ای تیر خورده اما امیدوار!
ما اسب‌های نجیبِ نفس بریده‌ایم
در دشتِ تازیانه
و آن کس که مُهر بر شناسنامه می‌زند
دلیل واقعی مرگ را نخواهد نوشت.

#مزدک_پنجه‌ای
#وزن_دنیا
@panjeheemazdak
دیروز آخرین نشست هیات مدیره خانه‌ی فرهنگ برگزار شد. ما فقط همین چند نفر نیستیم که در تصویر می‌بینید. برخی از ما رنج‌هایشان را زمین گذاشتند و رفتند، اما از آنها صداقت، دوست‌داشتن و ایستادگی آموختیم. خانه‌ی فرهنگ، متعلق به همه‌ی هنرمندان و فرهنگ‌دوستان است. خانه‌ی همه‌ی ما است. برای اینکه این خانه، خانه‌ی وفاق و همدلی باشد، خانه‌ی آنهایی باشد که مستقل هستند، از بدو تاسیس تاکنون شاهد همراهی و تلاش خیلی‌‌‌ها بوده است. خیلی از ما که به دیار باقی شتافتند، خیلی‌ها که به‌خاطر مسایل و مشکلات شخصی از میانه‌ی راه جدا شدند، خیلی‌های دیگر که اگر چه امروز کمتر حضور دارند اما نمی‌توان منکر کوشش‌شان بود. اختلاف و تفاوت سلیقه همیشه بوده و هست، برای آن چاره‌ای نیست اما از پیشکسوتان عرصه‌ی فرهنگ و هنر یاد گرفتیم که به تفکر و نهاد آرمانی تشکیل این خانه که بر پایه‌ی دموکراسی است، احترام بگذاریم. به شخصه در تمام شش سالی که در هیات مدیره حضور داشتم، برای تحقق این اصل انسانی تلاش کردم. در پایان از همه‌ی مخاطبان، اعضای محترم، هنرمندان و هنردوستان به خاطر نقایصی که در مدیریت و اجرای برخی برنامه‌ها بود، به سهم خود پوزش می‌طلبم.
خانه‌ی خاطرات

چند شب پیش مهمان آقا مجید دانش‌ آراسته و شهین خانم باباعلیان بودیم، ارس بدون اجازه درِ  یکی از اتاق‌ها را گشود و رفت پشت میز آقای نویسنده نشست. تا بفهمیم کجاست دیدم نشسته و مشغول کنجکاوی است، خودکار و قلم و همه‌ی لوازم آقا مجید برایش جذاب بود.
روز بعد که مجددا اقا مجید و شهین خانم را دیدم، صحبت کار حرفه‌ای هنرمند شد. اقا مجید گفت در این مدت چیزی حدود 30 داستان نوشته است. خیلی خوشحال شدم. چون پیشتر از اقا مجید خوانده بودم که خود را در نویسندگی بازنشسته کرده است. خاصه این روزها که مشکل دید هم پیدا کرده و خواندن و نوشتنش سخت شده است. او مصداق بارز سخن نیماست. آنکه می‌دارد تیمار مرا کار من است.
دیشب موقع خواب، ارس بهم گفت:بابا برام از اون چراغ‌ها می‌خری. گفتم کدام چراغ، گفت از اون چراغ که خونه‌ی اونها بود. من خیلی دوستش داشتم. گفتم چراغ مطالعه‌ی آقای نویسنده، بابا!
گفت: اره.
صبح توی ماشین گفت بابا از اون مدادها روی میزش هم قشنگ بود. گفتم اونم چشم.
پیاده که شد و رفت مهد کودک، پیش خودم گفتم، این فقط ارس نیست که از آن خانه خاطره دارد!

@mazdakpanjehee
هجده فروردین هزار و چهارصد و سه کتاب شعر نود صفحه‌ای را برای اخذ مجوز از طریق سامانه به وزارتخانه فرهنگ و ارشاد و معاونت مربوطه ارسال کرده‌ایم، از آن تاریخ تا کنون در سامانه فقط سی درصد پیشرفت داشته است. این در حالی است که پیش از رییس جمهور قبلی، همه مجوزهای‌ صدور کتاب، استانی شده بود و این فرآیند نهایتا یک ماه طول می‌کشید، با ممیزی کمتر و سرعت بیشتر!
در مناظره‌های فرهنگی هیچکس نگفت که شعار تمرکززدایی کشک بوده و تسهیل صدور مجوزها هم بدجور موجب انسداد بازار شده است. ممیزی‌های عجیب و غریب در تهران، نیت‌خوانی آقایان کارشناس و تأخیر در صدور مجوز کتاب‌ها و صفحات روی جلد، رمقی برای اهالی نشر نگذاشته است. گرانی کاغذ و افزایش قیمت چاپ و صحافی را بر این صعوبت بیفزایید!
می‌گوید برایم فرق نمی‌کند چه کسی، رییس باشد. اما وقتی به پیکر فرهنگ نگاه می‌کنم می‌بینم ظاهراً فرق می‌کند یک استاد دانشگاه مدیر کل اداره‌ی فرهنگ و ارشاد باشد یا یک مفسد اخلاقی.
تفاوت در نگاه است که آینده را می‌سازد.
عمرمان تباه شد آقایان! اگر شعارها و دعوایتان تمام شد.
لطفاً به داد مردم برسید.

#مزدک_پنجه‌ای
@mazdakpanjehee
زبان استیکرها گاهی جالب و خنده‌دار است، در مطلب بالا یکی شکل موز فرستاده، که نشانه‌اش برایم غیرمفهوم است.
در ضمن، من درد و دل کردم، هر برداشتی بیش از آن درد و دل غلط است.
نکته‌ی آخر اینکه، چند بار با تهران تماس گرفتم، خلاصه یک خانم محترمی گوشی را برداشت و گفت، کتاب مورد نظر دیروز بررسی‌‌ شده و به دست‌شان رسیده اما نیاز به بررسی سرگروه هم هست. اعتراض کردم گفتند، این طور تشخیص داده شده است.
واقعیت تلخ این است: یک کتاب 90 صفحه‌ای با تیراژ 200 نسخه از یک معلم شاعر، نیاز به این مقدار بررسی دارد! شاید پایه‌های فرهنگ و تمدن با 200 نسخه بلرزد!

@mazdakpanjehee
07 (25).pdf
612.4 KB
گفتگوی روزنامه‌ی آرمان ملی با مزدک پنجه‌ای

درباره‌ی «شعر تعاملی»

✍️ این مخاطب است که باید ویرگول را بگذارد

یکشنبه دهم تیر هزار و چهارصد و سه

07 (25).pdf

@mazdakpanjehee
سنگ‌پشت ِ مزدک پنجه‌‌ای
07.pdf
شاخصه‌های مدیریت فرهنگ در دولت چهاردهم
مزدک پنجه‌ای

روزنامه‌ی آرمان ملی
بیستم تیر هزار و چهارصد و سه
صفحه‌ی هفت

یک:
چند روزی است که انتخابات ریاست جمهوری در ایران به پایان رسیده و حالا شفاف‌تر می‌توان از نیازهای بخش فرهنگی – هنری کشور با رئیس‌جمهور آینده سخن گفت. از نظر من، ریشه‌ی تمامی مشکلات در دنیا به مسئله‌ی فرهنگ مربوط می‌شود. وقتی به آسیب‌شناسی معضلات اجتماعی می‌پردازید، می‌بینید یک بخشی از آسیبِ مورد نظر در ارتباط با فقدان توجه به مباحث فرهنگی است. هر جا فرهنگ نباشد، یا کم رمق باشد، همانجا بحران شکل می‌گیرد. بنابراین نمی‌توان بدون توجه به پیش‌نیازهای فرهنگی، پیشرفتی را به‌دست آورد. وقتی صحبت از فرهنگ می‌کنیم از یک ا«َبَرْ مفهوم» حرف می‌زنیم که در دلِ خود، هزاران مفهوم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... را جای داده است. کسی که قرار است مجری سیاست‌های فرهنگی – هنری کشور باشد، به‌نظر صرفاً نباید برآمده از یک نگاه ایدئولوژیستی باشد؛ فرهنگ زیستگاه تفکر یکایک ایرانیانی است که در داخل و خارج زیست می‌کنند. ضمن اینکه همه‌ی این اشخاص دارای حقوقی هستند که باید به‌عنوان یک ضرورت فرهنگی به آن احترام گذاشت. بر این اساس معتقدم بسیار مهم است که چه کسی با چه ظرفیت و دیدگاهی قرار است وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شود. مسئله توزیع عدالت در جامعه صرفاً به مباحث اقتصادی یا حقوقی ارتباط ندارد، بلکه فرهنگ عدالت محور نیازمند توجه به نیازهای یکایک اصناف و اقشار مرتبط با هنر و ادبیات است. معتقدم کسی که در راس فرهنگ قرار می‌گیرد، ضرورتاً نباید هنرمند یا ادیب باشد، بلکه باید مسئله‌ی فرهنگ را به عنوان یک پدیده‌ی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... بشناسد؛ و با بهره‌گرفتن از داده‌های آماری، و نظر کارشناسان اقصی نقاط کشور در همه‌ی حوزه‌های فرهنگ و هنر و ادبیات؛ اشخاصی را به‌عنوان مسئوول منصوب کند که شناختش از ضرورت‌های فرهنگی صرفاً بر مبنای مباحث ایدئولوژیکی نباشد. بلکه در کنار سایر ظرفیت‌ها از ظرفیت اعتقادی نیز به عنوان یک ضرورت ساختاری، در راستای توزیع عدالت فرهنگی استفاده کند. وقتی از عدالت فرهنگی حرف می‌زنیم، از شناخت ضرورت‌ها و آسیب‌های عرصه‌ی فرهنگ و هنر حرف می‌زنیم؛ جایی که باید ریشه‌ی برخی از فسادهای اداری، نابرابری‌ها و اعتراضات اجتماعی و سیاسی را در آنجا جست!
دو:
یکی از نقاط حساس عرصه‌ی فرهنگ، بخش ممیزی کتاب و روند بررسی آثار ارایه شده است. در دولت روحانی، بخش ممیزی و صدور مجوز کتاب به اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مراکز 9 استان تفویض شده بود و در همان استان‌ها با توجه به شناخت کارشناسان از عرف، خرده فرهنگ‌ها، آیین‌ها و فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... اقدام به ممیزی آثار بر اساس سیاست‌های کلی و قانون اساسی می‌کردند. همچنین در روند اداری صدور مجوز نیز به دلیل تعدد و کثرت کارشناسان، بسیار تسریع شده بود و میزان اعتراض از سوی مولفان، مترجمان و ناشران به شدت کاهش یافته بود. اما در دولت سیزدهم مجدداً همه‌ی روند بررسی صدور مجوز کتاب در جهت ایجاد وحدت رویه به تهران سپرده شد. متاسفانه طولانی شدن روند بررسی کتاب و حتی صدور مجوز روی جلدها، و مصادیق ممیزی‌ها نشان از یک واقعیت می‌دهد که با یک نوع دیدگاه خاص در عرصه‌ی مدیریت فرهنگ خاصه بخش کتاب مواجه هستیم که گویی فرهنگ را باید بر اساس دیدگاه‌ها و مباحث اعتقادی متولیان امرش تعریف کرد. مسئله‌ی نشر چه در بخش مطبوعات و چه در بخش کتاب و تولیدات فرهنگی نیازمند به مدیریت فرهنگی عدالت محور است. نیازمند تفکری است که از همه‌ی جنبه‌ها ضرورت‌های فرهنگ، هنر و ادبیات را بشناسد و در جهت احترام و اعتمادسازی گام بر دارد.

@mazdakpanjehee
⚪️شاخصه‌های مدیریت فرهنگ در دولت چهاردهم

📝مزدک پنجه ای نوشت: هر جا فرهنگ نباشد، یا کم رمق باشد، همانجا بحران شکل می‌گیرد. بنابراین نمی‌توان بدون توجه به پیش‌نیازهای فرهنگی، پیشرفتی را به‌دست آورد.

🔹فرهنگ زیستگاه تفکر یکایک ایرانیانی است که در داخل و خارج زیست می‌کنند

◀️مشاهده خبر در لینک زیر:

https://diyarmirza.ir/?p=877747

💚دیارمیرزا در واتساپ 
https://chat.whatsapp.com/Dor2rfytElS7bXoWlLhDVa

🔥پیوستن به #دیارمیرزا در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat-844759243C5df3e1b25
شعر بوف منتشر در نشریه استرآباد
@mazdakpanjehee
شاعران نخستین قانون‌گذارانند

از نظر شلی «شاعران، قانون‌گذاران به رسمیت شناخته نشده‌ی جهانند.» آنها به این مفهوم قانون‌گذارند که واسطه‌ی انتقال قدرتی جدید برای شکل دادن به جامعه‌اند، قدرتی که از منابع آسمانی جریان می‌یابد، از صافی وجود شاعر می‌گذرد و سپس جامعه را تغيير می‌دهد.

درباب ادبیات
پایان ادبیات نزدیک است؟
جوزفهیلیس میلر/ ترجمه‌ی سهیل سُمّی/ نشر ققنوس

@mazdakpanjehee
برگزاری انتخابات خانه‌ی مطبوعات گیلان و طرح چند پرسش

دیروز ساعت یازده صبح با پیامک ارسالی از یک سرشماره‌ی تبلیغاتی متوجه شدم که انتخابات هیات مدیره‌ی خانه‌ی مطبوعات گیلان برگزار می‌شود. و در پیامک صادره نیز عنوان شده «پیشنهاد هیات مدیره خانه مطبوعات»، به فلانی و فلانی رای دهید. سال‌های سال است که عضو خانه مطبوعات گیلان هستم و در سال‌های گذشته به طریق پیامک و فضای مجازی متوجه انتخابات آن می‌شدم و حق رای داشتم، هر چند که ارتباط چندانی با خانه‌ی مطبوعات گیلان ندارم و فقط هر ساله برای تمدید عضویت اقدام می‌کنم. از این که بگذریم، امیدوارم کسی توضیح دهد که چرا و چگونه این فرآیند به شکلی غیرمنتظره، و به نظر مخفی اتفاق افتاده است. من عضو که مدام سرم در فضای مجازی است، از زمان ثبت نام، اسامی دیگر کاندیداها و زمان برگزاری آن اطلاع ندارم؟ آیا این بی‌خبری دلیل خاصی دارد؟ آیا کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است؟ آیا به عنوان یک عضو، حق دارم پرسش کنم؟!

@mazdakpanjehee
2024/08/03 00:52:30
Back to Top
HTML Embed Code: