85
unknown
📒 #لغات_متن_۸۵
🔹familiarity= آشنایی
🔸abundant= فراوان
🔹mere= صرف
🔸phenomenon= پدیده
🔹enhance= زیادکردن، افزودن
🔸preference= ترجیح
🔹obtain= به دست آوردن
@psych_language
🔹familiarity= آشنایی
🔸abundant= فراوان
🔹mere= صرف
🔸phenomenon= پدیده
🔹enhance= زیادکردن، افزودن
🔸preference= ترجیح
🔹obtain= به دست آوردن
@psych_language
2
unknown
📒 #لغات_۵۰۴_درس_۲
🔹corpse= جسد انسان
🔸conceal= پنهان
🔹dismal= تاریک و ملال انگیز
🔸frigid= خیلی سرد
🔹inhabit= زندگی کردن در
🔸numb= بی حس
🔹peril= خطر
🔸recline= استراحت کردن
🔹shriek= جیغ زدن
🔸sinister= شوم،نادرست، ترسناک
🔹tempt= دعوت کردن، آزمایش کردن
🔸wager= شرط بندی
#لغات_۵۰۴_درس_۲
#لغات_عمومی
#وزارت_علوم
@psych_language
🔹corpse= جسد انسان
🔸conceal= پنهان
🔹dismal= تاریک و ملال انگیز
🔸frigid= خیلی سرد
🔹inhabit= زندگی کردن در
🔸numb= بی حس
🔹peril= خطر
🔸recline= استراحت کردن
🔹shriek= جیغ زدن
🔸sinister= شوم،نادرست، ترسناک
🔹tempt= دعوت کردن، آزمایش کردن
🔸wager= شرط بندی
#لغات_۵۰۴_درس_۲
#لغات_عمومی
#وزارت_علوم
@psych_language
📒 #متن_۸۶_ترجمه
📍An old saying declares that opposites attract, and lovers are fond of recounting how different they are from each other: ‘I love boating, but she prefers mountain climbing.’ ‘I’m in engineering, but he’s a history student.’
یک جمله قدیمی می گوید که ضدها یکدیگر را جذب میکنند،و عشاق مایلند یادآور شوند که چقدر باهم متفاوت اند: « من قایق رانی دوست دارم، اما او از کوهنوردی خوشش می آید.» « من در رشته مهندسی هستم، اما او دانشجوی تاریخ است.»
📍What such lovers overlook is that they both like outdoor activities; they are both preprofessionals; they are both the same nationality, the same religion, the same social class, and the same educational level; and they are within three years of each other in age and within five IQ points of each other in intelligence. In short, the old saying is mostly false.
آنچه این عشاق نادیده می گیرند این است که هر دو فعالیت های بیرون از خانه را دوست دارند؛ و هر دو حرفه ایی هستند؛ و هر دو ملیت، مذهب، طبقه اجتماعی و سطحتحصیلات یکسانی دارند؛ و احتمالا سه سال تفاوت سنی دارند و در حدود ۵ نمره هوشبهر باهم تفاوت دارند. خلاصه اینکه، آن ضرب المثل قدیمی عمدتا غلط است.
📍Research dating all the way back to 1870 supports this conclusion. More than 95 percent of the married couples in the United States are of the same race, and most are of the same religion. Moreover, statistical surveys show that husbands and wives are significantly similar to each other not only in sociological characteristics – such as age, race, religion, education, and socioeconomic class – but also with respect to psychological characteristics like intelligence and physical characteristics such as height and eye color.
تحقیقات انجام شده از سال ۱۸۷۰ تاکنون این نتیجه گیری را تایید کرده است. بیش از ۹۹ درصد از زن و شوهرهای آمریکایی هم نژادند، و بیشتر آنها دارای دین مشترک اند. بعلاوه زمینه یابی های آماری نشان میدهد که زن و شوهرها بسیار شبیه به هم هستند، نه تنها از نظر ویژگی های جامعه شناختی از قبیل سن، نژاد، مذهب، تحصیلات و طبقه اجتماعی اقتصادی، بلکه از لحاظ ویژگی های روانشناختی نظیر هوش و ویژگی های بدنی از قبیل بلندی قد و رنگ چشم.
#هیلگارد
#متن_۸۶_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📍An old saying declares that opposites attract, and lovers are fond of recounting how different they are from each other: ‘I love boating, but she prefers mountain climbing.’ ‘I’m in engineering, but he’s a history student.’
یک جمله قدیمی می گوید که ضدها یکدیگر را جذب میکنند،و عشاق مایلند یادآور شوند که چقدر باهم متفاوت اند: « من قایق رانی دوست دارم، اما او از کوهنوردی خوشش می آید.» « من در رشته مهندسی هستم، اما او دانشجوی تاریخ است.»
📍What such lovers overlook is that they both like outdoor activities; they are both preprofessionals; they are both the same nationality, the same religion, the same social class, and the same educational level; and they are within three years of each other in age and within five IQ points of each other in intelligence. In short, the old saying is mostly false.
آنچه این عشاق نادیده می گیرند این است که هر دو فعالیت های بیرون از خانه را دوست دارند؛ و هر دو حرفه ایی هستند؛ و هر دو ملیت، مذهب، طبقه اجتماعی و سطحتحصیلات یکسانی دارند؛ و احتمالا سه سال تفاوت سنی دارند و در حدود ۵ نمره هوشبهر باهم تفاوت دارند. خلاصه اینکه، آن ضرب المثل قدیمی عمدتا غلط است.
📍Research dating all the way back to 1870 supports this conclusion. More than 95 percent of the married couples in the United States are of the same race, and most are of the same religion. Moreover, statistical surveys show that husbands and wives are significantly similar to each other not only in sociological characteristics – such as age, race, religion, education, and socioeconomic class – but also with respect to psychological characteristics like intelligence and physical characteristics such as height and eye color.
تحقیقات انجام شده از سال ۱۸۷۰ تاکنون این نتیجه گیری را تایید کرده است. بیش از ۹۹ درصد از زن و شوهرهای آمریکایی هم نژادند، و بیشتر آنها دارای دین مشترک اند. بعلاوه زمینه یابی های آماری نشان میدهد که زن و شوهرها بسیار شبیه به هم هستند، نه تنها از نظر ویژگی های جامعه شناختی از قبیل سن، نژاد، مذهب، تحصیلات و طبقه اجتماعی اقتصادی، بلکه از لحاظ ویژگی های روانشناختی نظیر هوش و ویژگی های بدنی از قبیل بلندی قد و رنگ چشم.
#هیلگارد
#متن_۸۶_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
86
unknown
📒 #لغات_متن_۸۶
🔹declare= گفتن، اعلام کردن
🔸fond= دوست داشتن
🔹recount= توصیف کردن، بازگوکردن
🔸overlook= غافل شدن
🔹religion= مذهب
🔸race= نژاد
@psych_language
🔹declare= گفتن، اعلام کردن
🔸fond= دوست داشتن
🔹recount= توصیف کردن، بازگوکردن
🔸overlook= غافل شدن
🔹religion= مذهب
🔸race= نژاد
@psych_language
📒 #متن_۸۷_ترجمه
📍Love is more than just strong liking. Most of us know people we like very much but do not love, and some of us have felt passionate attraction for someone we did not particularly like.
عشق چیزی بیش از فقط دوست داشتن شدید است. بیشتر ما،کسانی را میشناسیم که خیلی دوستشان داریم ولی عاشق آنها نیستیم،و برخی از ما نیز به کسی احساس جاذبه شهوانی داشته ایم که وی را دوست نداشته ایم.
📍Research confirms these everyday observations. One of the first researchers to study romantic love compiled a number of statements that people thought reflected liking and loving and then constructed separate scales to measure each.
پژوهش ها این باورهای روزمره را تایید میکنند. یکی از نخستین پژوهشگرانی که درباره عشق رمانتیک بررسی میکرد عباراتی را که مردم نمودار دوست داشتن و عاشق بودن می دانستند جمع آوری کرد و مقیاس های مستقلی را برای اندازه گیری هرکدام ساخت.
📍Items on the liking scale tap the degree to which the other person is regarded as likable, respected, admired, and having maturity and good judgment.
پرسش های مقیاس دوست داشتن به این مطلب می پردازدکه تا چه میزان طرف مقابل دوست داشتنی، قابل احترام، قابل تحسین، ودارای پختگی و قضاوت خوب تلقی میشود.
📍Items on the love scale tap three main themes: a sense of attachment (‘It would be hard for me to get along without ————— ’), a sense of caring for the other person (‘I would do almost anything for —————’), and a sense of trust (‘I feel that I can confide in ————— about virtually everything’). The two scales are only moderately correlated: .56 for men and .36 for women.
پرسش های مقیاس عشق به سه زمینه ی اصلی می پردازد: احساس دلبستگی( سرکردن بدون..... برایم دشوار است)، احساس اهمیت برای طرف مقابل( حاضرم تقریبا هرکاری را برای..... انجام دهم)، و احساس اعتماد( احساس میکنم میتوانم به.....عملا در مورد هرچیزی اعتماد کنم). این دو مقیاس همبستگی متوسطی باهمدارند: ۵۶ درصد برای مردان، و ۳۶ درصد برای زنان.
#هیلگارد
#متن_۸۷_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📍Love is more than just strong liking. Most of us know people we like very much but do not love, and some of us have felt passionate attraction for someone we did not particularly like.
عشق چیزی بیش از فقط دوست داشتن شدید است. بیشتر ما،کسانی را میشناسیم که خیلی دوستشان داریم ولی عاشق آنها نیستیم،و برخی از ما نیز به کسی احساس جاذبه شهوانی داشته ایم که وی را دوست نداشته ایم.
📍Research confirms these everyday observations. One of the first researchers to study romantic love compiled a number of statements that people thought reflected liking and loving and then constructed separate scales to measure each.
پژوهش ها این باورهای روزمره را تایید میکنند. یکی از نخستین پژوهشگرانی که درباره عشق رمانتیک بررسی میکرد عباراتی را که مردم نمودار دوست داشتن و عاشق بودن می دانستند جمع آوری کرد و مقیاس های مستقلی را برای اندازه گیری هرکدام ساخت.
📍Items on the liking scale tap the degree to which the other person is regarded as likable, respected, admired, and having maturity and good judgment.
پرسش های مقیاس دوست داشتن به این مطلب می پردازدکه تا چه میزان طرف مقابل دوست داشتنی، قابل احترام، قابل تحسین، ودارای پختگی و قضاوت خوب تلقی میشود.
📍Items on the love scale tap three main themes: a sense of attachment (‘It would be hard for me to get along without ————— ’), a sense of caring for the other person (‘I would do almost anything for —————’), and a sense of trust (‘I feel that I can confide in ————— about virtually everything’). The two scales are only moderately correlated: .56 for men and .36 for women.
پرسش های مقیاس عشق به سه زمینه ی اصلی می پردازد: احساس دلبستگی( سرکردن بدون..... برایم دشوار است)، احساس اهمیت برای طرف مقابل( حاضرم تقریبا هرکاری را برای..... انجام دهم)، و احساس اعتماد( احساس میکنم میتوانم به.....عملا در مورد هرچیزی اعتماد کنم). این دو مقیاس همبستگی متوسطی باهمدارند: ۵۶ درصد برای مردان، و ۳۶ درصد برای زنان.
#هیلگارد
#متن_۸۷_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
87
unknown
📒 #لغات_متن_۸۷
🔹passionate= شهوانی، احساساتی
🔸attraction= جذب
🔹compile= گردآوری
🔸construct= ساختن
🔹scale= مقیاس
🔸attachment= دلبستگی
🔹confide= اعتماد کردن
🔸moderate= درحد متوسط، معتدل
@psych_language
🔹passionate= شهوانی، احساساتی
🔸attraction= جذب
🔹compile= گردآوری
🔸construct= ساختن
🔹scale= مقیاس
🔸attachment= دلبستگی
🔹confide= اعتماد کردن
🔸moderate= درحد متوسط، معتدل
@psych_language
3
unknown
📒 #لغات_۵۰۴_درس_۳
🔹typical= متداول، از یک نوع
🔸minimum= حداقل مقدار ممکن
🔹scarce= معدود، کمیاب
🔸annual= سالیانه
🔹persuade= متقاعد ساختن، ترغیب کردن
🔸essential= ضروری،خیلی مهم
🔹blend= مخلوط کردن، ترکیب
🔸visible= قابل دیدن
🔹expensive= گران
🔸talent= توانایی طبیعی، استعداد
🔹devise= اندیشیدن، اختراع کردن
🔸wholesale= عمده فروشی
#لغات_۵۰۴_درس_۳
#لغات_عمومی
#وزارت_علوم
@psych_language
🔹typical= متداول، از یک نوع
🔸minimum= حداقل مقدار ممکن
🔹scarce= معدود، کمیاب
🔸annual= سالیانه
🔹persuade= متقاعد ساختن، ترغیب کردن
🔸essential= ضروری،خیلی مهم
🔹blend= مخلوط کردن، ترکیب
🔸visible= قابل دیدن
🔹expensive= گران
🔸talent= توانایی طبیعی، استعداد
🔹devise= اندیشیدن، اختراع کردن
🔸wholesale= عمده فروشی
#لغات_۵۰۴_درس_۳
#لغات_عمومی
#وزارت_علوم
@psych_language
📒 #متن_۸۸_ترجمه
📍A motivation is a condition that energizes behavior and gives it direction. It is experienced subjectively as a conscious desire – the desire for food, for drink, for sex.
انگیزش مجموعه شرایطی است که به رفتار نیرو می دهد و به آن جهت می بخشد و به صورت ذهنی و به عنوان یک میل آگاهانه تجربه میشود- میل به غذا، به نوشیدن یا رابطه جنسی.
📍Most of us can choose whether or not to act on our desires. We can force ourselves to forgo what we desire, and we can make ourselves do what we would rather not do.
بسیاری از ما احساس میکنیم که آزادانه میتوانیم از امیال خود پیروی کنیم یا نکنیم. میتوانیم خودمان را مجبور کنیم امیالمان را نادیده بگیریم یا کاری برخلاف میل خود انجام دهیم.
📍Perhaps we can even deliberately choose not to think about the desires that we refuse to act on. But it is considerably more difficult – perhaps impossible – to control our motivations directly.
شاید حتی بتوانیم از فکرکردن به اعمالی که نمیخواهیم دست به آنها بزنیم آزادانه خودداری کنیم. اما بسیار دشوار و شاید غیرممکن باشد بتوانیم انگیزش های خود را مستقیما مهارکنیم.
📍When we are hungry, it is hard not to want food. When we are hot and thirsty, we cannot help wanting a cool breeze or a cold drink. Conscious choice appears to be the consequence, rather than the cause, of our motivational states. So what does control motivation, if not deliberate choice?
موقع گرسنگی مشکل است بتوان غذا نخواست. وقتی احساس گرما و تشنگی میکنیم نمیتوانیم خواهان نسیمی خنک یا نوشیدنی خنک نباشیم. به نظر میرسد انتخاب آگاهانه را باید پیامد حالت انگیزشی بدانیم نه علت آن. اگر انگیزش را انتخاب آگاهانه در کنترل ندارد پس چه چیری آن را هدایت میکند؟
#هیلگارد
#متن_۸۸_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📍A motivation is a condition that energizes behavior and gives it direction. It is experienced subjectively as a conscious desire – the desire for food, for drink, for sex.
انگیزش مجموعه شرایطی است که به رفتار نیرو می دهد و به آن جهت می بخشد و به صورت ذهنی و به عنوان یک میل آگاهانه تجربه میشود- میل به غذا، به نوشیدن یا رابطه جنسی.
📍Most of us can choose whether or not to act on our desires. We can force ourselves to forgo what we desire, and we can make ourselves do what we would rather not do.
بسیاری از ما احساس میکنیم که آزادانه میتوانیم از امیال خود پیروی کنیم یا نکنیم. میتوانیم خودمان را مجبور کنیم امیالمان را نادیده بگیریم یا کاری برخلاف میل خود انجام دهیم.
📍Perhaps we can even deliberately choose not to think about the desires that we refuse to act on. But it is considerably more difficult – perhaps impossible – to control our motivations directly.
شاید حتی بتوانیم از فکرکردن به اعمالی که نمیخواهیم دست به آنها بزنیم آزادانه خودداری کنیم. اما بسیار دشوار و شاید غیرممکن باشد بتوانیم انگیزش های خود را مستقیما مهارکنیم.
📍When we are hungry, it is hard not to want food. When we are hot and thirsty, we cannot help wanting a cool breeze or a cold drink. Conscious choice appears to be the consequence, rather than the cause, of our motivational states. So what does control motivation, if not deliberate choice?
موقع گرسنگی مشکل است بتوان غذا نخواست. وقتی احساس گرما و تشنگی میکنیم نمیتوانیم خواهان نسیمی خنک یا نوشیدنی خنک نباشیم. به نظر میرسد انتخاب آگاهانه را باید پیامد حالت انگیزشی بدانیم نه علت آن. اگر انگیزش را انتخاب آگاهانه در کنترل ندارد پس چه چیری آن را هدایت میکند؟
#هیلگارد
#متن_۸۸_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
88
unknown
📒 #لغات_متن_۸۸
🔹motivation= انگیزه
🔸direction= جهت
🔹deliberately= عمدی
🔸desire= میل
🔹refuse= رد
🔸consequence= پیامد، نتیجه
🔹cause= علت
@psych_language
🔹motivation= انگیزه
🔸direction= جهت
🔹deliberately= عمدی
🔸desire= میل
🔹refuse= رد
🔸consequence= پیامد، نتیجه
🔹cause= علت
@psych_language
📒 #متن_۸۹_ترجمه
📍For basic motivations like hunger, thirst, and sex, psychologists have traditionally distinguished between two types of theories of motivation.
در زمینه انگیزش های بنیادی همچون گرسنگی، تشنگی و میل جنسی، روانشناسان به طور سنتی بین دو نوع نظریه انگیزش، تمایز قائل شده اند.
📍The difference concerns where the motivation comes from, what causes it, and how the motivation controls behavior. On the one hand are drive theories, which emphasize the role of internal factors in motivation.
تفاوت در این است که انگیزه از کجا ناشی میشود، چه عواملی باعث آن میشود و چگونه انگیزه رفتار را کنترل میکند. در یک سو نظریه های سایقی هستند که بر نقش عاملهای درونی در انگیزش تاکید دارند.
📍Some internal drives, such
as those related to hunger or thirst, have been said to reflect basic physiological needs. For motivations like sex or aggression, drive factors seem less tied to absolute physiological needs. After all, does one ever need to aggressively attack another in the same way that one needs to eat or drink?
بعضی از سایقهای درونی،از قبیل سایقهای مربوط به گرسنگی و تشنگی، بازتاب نیازهای زیستی هستند. در مورد انگیزه هایی همچون انگیزه های جنسی و پرخاشگری به نظر می رسد عوامل سایقی بستگی کمتری به نیازهای مطلقا فیزیولوژیایی دارند. گذشته از همه اینها آیا میتوان گفت آدمی همانقدر که نیازمند آب و غذاست به حمله پرخاشگرانه به دیگران هم نیاز دارد؟
#هیلگارد
#متن_۸۹_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📍For basic motivations like hunger, thirst, and sex, psychologists have traditionally distinguished between two types of theories of motivation.
در زمینه انگیزش های بنیادی همچون گرسنگی، تشنگی و میل جنسی، روانشناسان به طور سنتی بین دو نوع نظریه انگیزش، تمایز قائل شده اند.
📍The difference concerns where the motivation comes from, what causes it, and how the motivation controls behavior. On the one hand are drive theories, which emphasize the role of internal factors in motivation.
تفاوت در این است که انگیزه از کجا ناشی میشود، چه عواملی باعث آن میشود و چگونه انگیزه رفتار را کنترل میکند. در یک سو نظریه های سایقی هستند که بر نقش عاملهای درونی در انگیزش تاکید دارند.
📍Some internal drives, such
as those related to hunger or thirst, have been said to reflect basic physiological needs. For motivations like sex or aggression, drive factors seem less tied to absolute physiological needs. After all, does one ever need to aggressively attack another in the same way that one needs to eat or drink?
بعضی از سایقهای درونی،از قبیل سایقهای مربوط به گرسنگی و تشنگی، بازتاب نیازهای زیستی هستند. در مورد انگیزه هایی همچون انگیزه های جنسی و پرخاشگری به نظر می رسد عوامل سایقی بستگی کمتری به نیازهای مطلقا فیزیولوژیایی دارند. گذشته از همه اینها آیا میتوان گفت آدمی همانقدر که نیازمند آب و غذاست به حمله پرخاشگرانه به دیگران هم نیاز دارد؟
#هیلگارد
#متن_۸۹_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
89
unknown
📒 #لغات_متن_۸۹
🔹distinguish= تمیز دادن
🔸motivation= انگیزش
🔹drive= سایق
🔸internal= درونی
🔹absolute= مطلق،کامل
@psych_language
🔹distinguish= تمیز دادن
🔸motivation= انگیزش
🔹drive= سایق
🔸internal= درونی
🔹absolute= مطلق،کامل
@psych_language
📒 #متن_۹۰_ترجمه
📍Some incentives are primary reinforcers, meaning that they are able to act as rewards independently of prior learning. For example, a sweet taste or a sexual sensation may be pleasant the first time it is experienced.
برخی از مشوق ها همان تقویت کننده های نخستین هستند چون بدون یادگیریِ قبلی در نقش پاداش عمل میکنند. برای مثال مزه شیرین یا احساس جنسی حتی در نخستین تجربه هم لذت بخش است.
📍Other incentives are secondary reinforcers, meaning that they have gained their status as rewards at least partly through learning about their relationship to other events. For example, money or good grades can be effective incentives, based on our cultural experience with them and with the status and success they represent. For animals, a conditioned stimulus that has been paired with food can serve as an effective reward.
مشوق های دیگر،تقویت کننده ثانوی هستند و اثربخشی آنها لااقل تا حدودی ناشی از یادگیری نوعی رابطه بین آنها و سایر رویدادهاست. برای مثال،پول یا نمره خوب، براساس تجارب فرهنگی ما با آنها و با جایگاه و موفقیتی که نشان میدهند، میتوانند مشوق های اثربخشی باشند. در حیوانها، محرکی شرطی که با غذا همراه شده خود میتواند به صورت پاداش مؤثری درآید.
📍In every case, learning is crucial to the formation of secondary reinforcers.Although less important, learning may even play a part in modulating the effectiveness of some primary reinforcers. For example, you may have been hungry when you were born but you weren’t born with any idea of the foods that are now your favorites.
در هر صورت، یادگیری همواره نقش حیاتی در شکل گیری تقویت کننده های ثانوی دارد. اگرچه نقش کم اهمیت تری در تعدیلِ اثربخشیِ برخی تقویت کننده های نخستین هم ایفا کند. برای مثال، ممکن است شما بههنگام تولد گرسنه باشید، اما شما با هیچ تصوری از غذاهایی که اکنون موردعلاقه شما هستند به دنیا نیامده اید.
📍Incentive theories of motivation focus especially on the relationship of learning and experience to the control of motivation.
نظریه های مشوقی انگیزشی تاکید خاصی بر رابطه یادگیری و تجربه با کنترل انگیزش دارند.
#هیلگارد
#متن_۹۰_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📍Some incentives are primary reinforcers, meaning that they are able to act as rewards independently of prior learning. For example, a sweet taste or a sexual sensation may be pleasant the first time it is experienced.
برخی از مشوق ها همان تقویت کننده های نخستین هستند چون بدون یادگیریِ قبلی در نقش پاداش عمل میکنند. برای مثال مزه شیرین یا احساس جنسی حتی در نخستین تجربه هم لذت بخش است.
📍Other incentives are secondary reinforcers, meaning that they have gained their status as rewards at least partly through learning about their relationship to other events. For example, money or good grades can be effective incentives, based on our cultural experience with them and with the status and success they represent. For animals, a conditioned stimulus that has been paired with food can serve as an effective reward.
مشوق های دیگر،تقویت کننده ثانوی هستند و اثربخشی آنها لااقل تا حدودی ناشی از یادگیری نوعی رابطه بین آنها و سایر رویدادهاست. برای مثال،پول یا نمره خوب، براساس تجارب فرهنگی ما با آنها و با جایگاه و موفقیتی که نشان میدهند، میتوانند مشوق های اثربخشی باشند. در حیوانها، محرکی شرطی که با غذا همراه شده خود میتواند به صورت پاداش مؤثری درآید.
📍In every case, learning is crucial to the formation of secondary reinforcers.Although less important, learning may even play a part in modulating the effectiveness of some primary reinforcers. For example, you may have been hungry when you were born but you weren’t born with any idea of the foods that are now your favorites.
در هر صورت، یادگیری همواره نقش حیاتی در شکل گیری تقویت کننده های ثانوی دارد. اگرچه نقش کم اهمیت تری در تعدیلِ اثربخشیِ برخی تقویت کننده های نخستین هم ایفا کند. برای مثال، ممکن است شما بههنگام تولد گرسنه باشید، اما شما با هیچ تصوری از غذاهایی که اکنون موردعلاقه شما هستند به دنیا نیامده اید.
📍Incentive theories of motivation focus especially on the relationship of learning and experience to the control of motivation.
نظریه های مشوقی انگیزشی تاکید خاصی بر رابطه یادگیری و تجربه با کنترل انگیزش دارند.
#هیلگارد
#متن_۹۰_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
90
unknown
📒 #لغات_متن_۹۰
🔹incentive= مشوق
🔸primary= اولیه، اصلی
🔹reinforcer= تقویت کننده
🔸prior= قبلی
🔹secondary= ثانوی، فرعی
🔸crucial= حیاتی
🔹modulate= تعدیل کردن
@psych_language
🔹incentive= مشوق
🔸primary= اولیه، اصلی
🔹reinforcer= تقویت کننده
🔸prior= قبلی
🔹secondary= ثانوی، فرعی
🔸crucial= حیاتی
🔹modulate= تعدیل کردن
@psych_language
4
unknown
📒 #لغات_۵۰۴_درس_۴
🔹vapor= مه، بخار
🔸eliminate= برداشتن، حذف کردن
🔹villain= آدم شرور
🔸dense= متراکم، انبوه
🔹utilize= استفاده کردن از
🔸humid= مرطوب، رطوبت
🔹theory= نظریه
🔸descend= پایین آمدن، فروکش کردن
🔹circulate= به دور محور گشتن
🔸enormous= بسیار بزرگ
🔹predict= پیشگویی کردن
🔸vanish= ناپدید شدن
#لغات_۵۰۴_درس_۴
#لغات_عمومی
#وزارت_علوم
@psych_language
🔹vapor= مه، بخار
🔸eliminate= برداشتن، حذف کردن
🔹villain= آدم شرور
🔸dense= متراکم، انبوه
🔹utilize= استفاده کردن از
🔸humid= مرطوب، رطوبت
🔹theory= نظریه
🔸descend= پایین آمدن، فروکش کردن
🔹circulate= به دور محور گشتن
🔸enormous= بسیار بزرگ
🔹predict= پیشگویی کردن
🔸vanish= ناپدید شدن
#لغات_۵۰۴_درس_۴
#لغات_عمومی
#وزارت_علوم
@psych_language
Forwarded from Mona Rahimi
Forwarded from Mona Rahimi
Forwarded from Mona Rahimi
Forwarded from Mona Rahimi
Forwarded from Mona Rahimi
Forwarded from Mona Rahimi