Telegram Group Search
خانەباد

شبیه لالەزاری مانده در باد
به هر جا رفتە لبخندم به هر باد
نمی‌داند کی و از کی بگیرد
سراغ خانە را، این خاک بر باد؟!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
Forwarded from کانیا دل (محمد حسین پور)
دوستان عزیز و یاران همکانی

درود برشما؛
احترامٱ ساعت ۲۱ روز چهارشنبه‌ی این هفته، مورخه ۱۶ خرداد ۱۴۰۳ در کلاب‌هاوس کانیادل چشم به راهتان خواهیم بود.

انجمن فرهنگی ادبی کانیادل

hey - you should join us Wednesday at 21:00 GMT+04:30 for "کوردێن خۆراسانێ؛ هەنگ و هەلبەست...
Kurdên xorasanê; heng û ". https://www.clubhouse.com/invite/3dLugjGEvN0plKjELwz4oA0re8gOSOYDEdN:O19GqNiExlmTZFEfd327oSiZ85lXDqF65_PP3oaBSn8
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
همصدایی
در نشستی مجازی و فرامرزی

چهارمین نشست کانیادل در سال جاری، بنا بە دعوت شورای مرکزی این انجمن فرهنگی و ادبی، در کلاب کانیادل برگزار و شنیدن شعر کوردی از چهارگوشه‌ی جغرافیای کوردنشین جهان، اسباب شوق و شادی شد.
گزارشم را با تاکید بر این نکته خلاصه کنم که؛
نشست‌های حضوری انجمن، ماهی یک‌بار با اطلاع‌رسانی قبلی برگزار می‌شود، اما تقاضای دوستان اهل قلم دور از مشهد را مغتنم می‌شماریم و اکنون که خوشبختانه سایه‌ی فیلترینگ از سر کلاب‌هاوس کوتاه شده‌، برای مشارکت و شنیدن صدایتان در جلسات مجازی کانیادل، لحظه می‌شماریم.
منتظر گردهمایی آینده‌ باشید و عشق‌تان را به زبان مادری، عملا با هم‌صحبتی در این مجال مغتنم، نشان بدهید.
با سپاس از یکایک عزیزان حاضر در نشست، از کانون دانشگاهیان خراسان برای حمایت همیشگی و از برادرانم محمد حسین‌پور و مجید رهورد برای اجرای گرمشان، صمیمانه سپاسگزارم.
و کلامم تمام، با این چارینه، پیشکش بە همه‌ی شما کوردهای دانا؛

مالا کو؛ ژ شوونا کوشتنێ و شینێ
مە دەم هەبوویا، سەوا ب‌هەڤ را ژینێ...
باوەر بکە نامینه دەمەک سا شەر را
گەر، دل بدنی ئەڤینێ و زانینێ!

برادرتان؛ سپاهی لایین.

@kaniyadil
پاره پاره

یادم نمی رود گل؛ نوزاد پاره پاره
یک شب شکفت در باغ؛ میلاد پاره پاره

گل، تکه تکه آنگاه در آسمان رها شد؛
آن لحظه های قرمز  در بادِ پاره پاره...

پیوسته در نگاهم گلبرگ ریخت، انگار
من آخر بهارم؛ خرداد پاره پاره...

دیشب که گریه کردم بعد از عروسی ماه
پهلوی پیکر ابر؛ داماد پاره پاره

دفترچه ی دلم را دیدم ورق ورق کرد
توفان خاطراتت ای یاد پاره پاره!
**
اکنون که مثل کوهم بگذار تا بریزم
از قله های خود با فریاد پاره پاره!


* از کتاب: ما، به روایت من/ نشر تکا/1378

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
دومالک/ دوبیتی

ئەز ژی

دبێژە؛ بەردە ڤی خەلکا، ب‌لەز ژی
نە زانینە ل وان، نە شەرم و هەز ژی
دبێژە؛ ئەو تەنێ شەر فام دکن، شەر...
دبێژە «شەڕ» و ئەز تەسلیمم؛ ئەز ژی!

ez jî

dibêje; berde vî xelka, bilez jî
ne zanîne li wan, ne şerm û hez jî
dibêje; ew tenê şer fam dikin; şer...
dibêje "şer" û ez teslîm im, ez jî!

من هم

می‌گوید: این مردم را رها کن، با شتاب نیز
که نه دانشی دارند و نه حیا و عشقی
می‌گوید: آنان تنها جنگ را می‌فهمند؛ جنگ...
می‌گوید «جنگ» و تسلیم می‌شوم، من هم!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
راست بگو

ای شیخ! بیا و آنچه بر ماست، بگو
بنشین و ببین، هرچه دلت خواست، بگو
این زندگی است یا جهنم؟ یا شیخ؛
یک بار به خاطر خدا، راست بگو!

انگشت‌شمار

یک یک، همه گم شدند هم‌پشتانت
جز باد و عصا نمانده در مشتانت...
«انگشت‌شمار»، تازه می‌فهمم چیست
نشمار که؛ بس کم‌ اند انگشتانت!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
چارینه/ çarîne

مانی

ئەم، هەم ژ مەلایێ پیر و پرچی مانی
هەم ژی ژ  ئەمیرێ هوورهرچی  مانی
ئەلقسە کو قوسه‌یا من و تە، ڤا یه؛
مە، نانێ هەلال خوار و برچی مانی!

Manî

Em, hem ji melayê pîr û pirçî manî
Hem jî, ji Emîrê hûrhirçî manî
Elqisse ku qusseya min û te va ye
Me, nanê helal xwar û birçî manî!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
نادرنامه...

(نامه‌‌ای منظوم برای نادرشاه؛ به‌ شیوه‌ی قدما، به‌سلیقه‌ی اخوانیما)


حضرت سلطان!
این پیام بی‌سلام دوستان حضرت شاه است
نامه‌ای منظوم و کوتاه است
می‌دانم برای آن‌جناب، این شیوه دلخواه است
اما، تلخ و جانکاه‌ است؛ می‌بخشید...
حضرت نادر!
هر که‌ در این قلعه می‌بینم
اگر که
نوجوانی یا کهن‌مردی است
یا اگر هم
مادری از نوع حوری، چهره‌ی زردی
یا که دختربچه‌ای از نوع مریم
نازپروردی است
یا مردی جوان است و جوانمردی است
حالش، مختصر این عرض ناگاه است؛
این‌یکی در کار بیکاری
آن‌یکی، مایوس ناچاری است
این‌یکی با ثروتش؛ عمری بدهکاری
کل کابوس شبش، فردای بیداری است
آن‌یکی، درگیر بیماری و ناداری است
آن‌یک و این یک ندارد، شهر زاری
شهر بیزاری است...
حضرت حاضر
جناب نادرالدینشاه!
هر‌ که می‌بینم
فقط سر می‌کشد در استکانی
خون چشم تاک‌هایش را
یا که در پای پلی، گم کرده پایش را
می‌گذارد روی سر، دست و صدایش را
از طبیب مرگ، می‌خواهد دوایش را
هر که می‌بینم اگر کاهی، اگر کوهی
نیست، بارش غیر اندوهی
و پناه آخرینش، پای دیواری
گوشه‌ی تاری است
مستی مردی و
در پی؛ منگی گردی است....
حضرت نادر!
دست کم یک‌شب
برای خاطر این شاکی شاعر
با همین همشهری حساس
تحت تاثیر همین احساس
یا به تقلید همان افسانه‌ی تکراری شاهان
و شیخی، مثل شاه‌عباس
با لحاظ شحنه‌ی وسواس
از میان کوچه‌های کشورت بگذر
در لباس شاه شب‌گردی...
بعد، فردا صبح
اگر بغضت مجالی داد
یا اگر روحت تکافوی سوالی داد
روی تخت زرنشان، بنشین
و بفرما با من و مردم
بفرما، این چه رنج‌آورده‌ای
یا دست‌آوردی است؛
این چه دین‌کردی* است؟
هر چه می‌جویی
گل داغان دل‌سردی است
هر که می‌بینی
سرش بر دامن دردی است!

.......
*دینکرد” یا “دینکرت” نام کتابی است که پیوستگی با اوستا‌ و دین زرتشتی دارد. این نام از دو بحش «دین»+«کرد» تشکیل شده است که معنای لغوی آن «آنچه دین آورده» یا به طور فلسفی‌تر «دانش‌نامه دینی» است. در این کتاب، از جملە بە آیین کشورداری پرداختەشدەاست.

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
دومالک/ دوبیتی

قە جارێ

تو کو هندک دبینی، داغ و دەردان
تو کو‌، سەرتر دزانی خوە ژ یەزدان...
ژ شوونا کو تەلەوکاری ژ خەلکێ؛
قە جارێ کار کە؛ ڤا چۆ، ڤا ژی مەیدان!

qe carê

tu ku hindik dibînî dax û derdan
tu ku sertir dizanî xwe ji Yezdan
ji şûna ku telewkarî ji xelkê
qe carê kar ke, va ço va jî meydan!

فقط یک بار

تو که اینهمه داغ و درد را ناچیز تلقی می‌کنی
تو که خودت را از خدا هم برتر می‌دانی
به جای اینکه از مردم طلبکاری
یک‌بار هم دست به کار شو، این چوگان* و این میدان!

....
* در زبان فارسی «گوی و میدان» مصطلح‌ است ولی در کوردی به جای گوی، «چو» یا چوب‌دستی و چوگان به‌کار می‌رود.

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
همه!

شب‌‌ها، همه با شمردن گرگ و رمه
روزان، همه در هجو شبان، با کلمه...
هر لحظه، بە انتظار آن زیست، کە نیست؛
مشغول تلف کردن عمریم؛ همه!

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
چارینە/ رباعی

ل کو یە؟

ل سینگێ کەسێن بوونە کەڤر، دل ل کو یە؟
دل ژی هەبە، ئەو چاڤێ ببە شل، ل کو یە؟
خەلکۆ! مەگەرن وەقەس ل دوختوورێ دلان؛
دوختوور هەنە، لێ نەخوەشێ قابل ل کو یە؟!

Li ku ye?

Li singê kesên bûne kevir, dil li ku ye?
dil jî hebe, ew çavê bibe şil li ku ye?
xelko! megerrin weqes li duxtûrê dilan;
Duxtûr hene, lê nexweşê qabil li ku ye?!

کجاست؟

در سینه‌ی آنان که سنگ شده‌اند، دل کجاست؟
دل هم باشد، چشمی کە تر شود، کجاست؟
آی مردم! آنهمه دنبال پزشک قلب نباشید
دکتر هست، اما بیمار شایسته کجاست؟!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
گل و دل...

گفتم؛ گل سرخ! عاشقی کن، چندی
تا هست بهار، تازه کن پیوندی...
با آن دل داغ و دشنەی گزمه‌ی باغ؛
گل، آە شد و... دریغ از لبخندی!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
دومالک/ دوبیتی

مینا من

بریندارن مینا من، قە مینا من...
نابن بارێ گولێن دن، قە مینا من
تەنێ، ئەز دل‌بژێ وە مە؛ گولێن سۆر
کو دل‌خوین ژی دکەنن، قە مینا من!

mîna min

birîndar in mîna min, qe mîna min
nabin barê gulên din, qe mîna min
tenê, ez dilbijê we me; gulên sor
ku dilxwîn jî dikenin, qe mîna min!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
کُرد ساده‌ی من*

اگر به آنسوی فردا نرفت جاده‌ی من
بده تو، این غزلم را به خانواده‌ی من

بگیر و نامة ننوشته را در آن، برسان
به دست بانوی فردای فوق‌العاده‌ی من

به دست روشنی چشم‌های بعد از این
به دست شیرزن، آن دختر نژاد‌ه‌ی من

به دستشان برسان و بدان که با نوه‌ها
نتیجه میدهد این زحمت زیاده‌ی من

فقط برای تو این نامه را نوشتم، عزیز
فقط برای تو ای وارث اراده‌ی من!

فقط برای تو ای سربلند سبز و نجیب
فقط برای تو ای سرو کوهزاده‌ی من!

بدان به قله نخواهد رسید اگر نشود
سوار باره‌ی آزادگی، پیاده‌ی من

خطوط آخر این نامه را خودت بنویس
میان دفتر پیشانی گشاده‌ی من؛

جهان برای کسی قهرمان نخواهد زاد
تو، قهرمان خودت باش، کُردِ ساده‌ی من!


*/ شرح بت‌پرستی‌ها/نشر سپیده‌باوران/ 1394

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
تا تو اینجایی*

من بهترین حالِ زمینم تا تو اینجایی
من همچنان عاشقترینم، تا تو اینجایی

من، گاهگاهی هم به چیزی معتقد هستم
گفتم که من هم اهل دینم... تا تو اینجایی

حتی در این یخبارشِ یکدست، پنج آتش
سر میزند از آستینم تا تو اینجایی...

تاریخ در خودمرده‌ی ما را ببین، در گور
زنده است -اما من بر اینم- تا تو اینجایی...

حوای من! از بی بهشتی غم نخور، سوگند
من در زمین می‌آفرینم تا تو اینجایی

ِ حتی همین ایران ِ ابرآگین ما زیباست
زیباست، اما... نازنینم، تا تو اینجایی

در آرزویم دیدن روزی است بی‌پایان...
ایکاش آن را هم ببینم تا تو اینجایی

اینجا بمان، اینجا که نام کوچکش کوچ است
شاید همین شد سرزمینم تا تو اینجایی

این کوچ‌گرد تا ابد، این کُرد، یعنی من
من هم همینجا می‌نشینم تا تو اینجایی!


* از مجموعه غزل؛ رندان خراسان/ نشر مادیار/ 1399

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
چارینه/ çarîne/ رباعی

کا؟!

لەئنەت ل وی ئاشقێ کو بێ‌ئەرمان بە
لەئنەت ل‌ وێ چاندیا کو بێ‌خەرمان بە
ئەڤ راستیە، لەئنەت ل دلێن سار بە، لێ...
کا هێڤیا کو؛ سا دلێ مە، دەرمان بە؟!

ka?!

le'net li wî aşiqê ku bê erman be
le'net li wê çandîya ku bê xerman be
ev rastî ye, le'net li dilên sar be, lê
ka hêvîya ku sa dilê me, derman be?!

کو؟

نفرین به آن عاشق که آرمانی نداشته‌باشد
نفرین به آن زراعت که خرمنی نداشته‌باشد
این درست و نفرین به دل‌های مایوس، اما
کو آن امیدی که برای دل ما، دوایی باشد؟!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
صبح است

صبح است و تمام شد شب صبر سترگ
شد بر سر لاشه حمله‌ور، گرگ به گرگ...
ای شیر نشسته! ناله بس کن، بخروش؛
تردید نکن، رسیده آن روز بزرگ!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
هشتم تیرماه؛ رای بدهیم یا ندهیم؟

همین اول بگویم؛ حسب تجربه‌های مکرر و اینکه بارها دیده‌ایم رای راستین مردم به هیچ انگاشته شده و سالهاست فریاد معنی‌دار آنان در سکوتی غمبار و بی‌قرار، نشنیده مانده‌است، صاحب این قلم، در تاملاتش، بر آن شد که در چهاردهمین دوره‌ی انتخاب ریاست جمهوری اسلامی در هشتم تیرماه پیش رو، شرکت نکند و شاید هنوز هم برای تصمیم نهایی، به قطعیت نرسیده‌ و منتظر رخدادنی‌های پیش روست.
ولی، مثل همیشه و فارغ از این‌که رای بدهیم و به کدام کاندیدا، به عنوان یک ایرانی، ناچار از خودم می‌پرسم؛ اگر رای ندهم، نتیجه‌اش چه می‌شود؟
پاسخ تقریبا روشن است؛
رای ندادن من و امثال من، پیامی به حاکمان می‌دهد که مردم پای کار و پلکان تبلیغات و تفاخر نظام نیستند. که البته برایشان نه جدید است و نه مسموع!
اما از این که بگذریم، بی‌شک؛
نخست؛ غیبت اکثریت ناراضی و خاموش مردم در این انتخابات، پروسه‌ی انتخاب و پروژه‌ی انتصاب یکی از چند کاندیدای به‌اصطلاح اصولگرا را که همه در هرم قدرت، آدمهای شناخته‌شده و سابقه‌داری هستند، تسهیل می‌کند؛ بزرگوارانی که مهمترین محور برنامه‌هایشان، حفظ وضعیت موجود است و علیرغم حسن‌نیت، کارنامه‌ی مفصلشان موید دغدغه‌هایی محدود است برای جلب رضایت افرادی معدود.
سپس؛ شرایطی که امروز داریم و مشخصا متمرکز بر افزایش فاصله با جامعه‌ی جهانی، گسترش فقر عمومی و برباد رفتن میلیون‌ها زندگی و امید است، تداوم خواهد یافت.
آنگاه؛ مردم ما، بیش از دو انتخاب و آرزوی محتمل، پیش رو نخواهند داشت:
یا مجبورند منتظر معجزه‌ای الهی و امداد قدرت‌های خارجی باشند که مملکت را یکشبه زیررورو کند.
یا؛ باید برای تحصیل آزادی‌های فردی و رفاه عمومی، در تداوم اعتراضات پیشین، به تظاهر و تقابل و تلفات خیابانی روی بیاورند.
اما، تجارب نشان داده‌است که این گزینه‌ها، نه مفید است و نه ممکن. چون ماحصل هر دو رویکرد، صرفا در واژه‌های «جنگ و مرگ» خلاصه می‌شود و این چیزی نیست که عاقلان و عاشقان ایران، میلی به آن داشته‌باشند، چرا که هرچه گرفتاری داریم، ناشی از چهار دهه کاسبی برخی مردم‌سواران و رانت‌خواران، با این دو واژه است.
در مورد مردود بودن گزینه‌ی اول، احتیاجی به احتجاج نیست. در مورد گزینه‌ی دوم هم همین بس که به یاد بیاوریم در دو دهه‌ی اخیر، در خانه‌ها و خیابان‌های ایران بزرگ، سر همین دو مطالبه‌ی معقول، چه اتفاقاتی افتاد و چه هزینه‌هایی با جان و جهان نسل جوان، پرداخته شد! نتیجه‌‌اش هم این شد که دیگر کمتر کسی رغبت و جرئت بیان علنی و خیابانی خواسته‌هایش را دارد.
در چنین شرایطی که هردو راه پیش روی ملت عملا مسدود یا ناموجه است، چه باید کرد؟
به گمان من که خود یکی از بی‌شمار ایرانیان محروم از حقوق و مایوس از آینده‌ام و امروز هم در این دوراهی تار و دشوار، مردد مانده‌ام، وفق تجربه‌ و الزام واقع‌بینی سیاسی، ما راهی جز تغییرات اساسی نداریم و تغییر و تحول دلخواه، ممکن نخواهد بود مگر به‌تدریج و از طریق حضور حداکثری مردم در آوردگاهی چون انتخابات و استفاده‌‌ی مفید از فرصت‌هایی که حاکمیت با هرملاحظه و منظوری –و ازجمله برای ترمیم وجهه‌ی ملی یا بین‌المللی‌اش- ناگزیر از قبول آن است.
اگرچه غلبه‌ی روزافزون فشارهای معیشتی و یاس عمومی، مردم را بیش از همیشه به مواعید حاکمیت بدبین کرده‌است و در چنین جوی، سخن گفتن از مشارکت در انتخابات، نوعی خودزنی است، من خوشبینانه امیدوار و مایلم که؛ این بار، در انتخابات شرکت کنیم.
پزشکیان، نمی‌تواند در جامه‌ی پزشکی سیاسی، یکباره معجزه کند و در کالبد بی‌نفس وطن روح بدمد، ولی اگر بتواند سایه‌ی جنگ و مرگ را از سر این پیکر نیمه‌جان دور نگه‌دارد، خودش مغتنم است. نگوییم او هم فوقش می‌شود محمد خاتمی و همان بازی را تکرار می‌کند. با اینکه دوم خرداد آقای خاتمی، در زمان خودش اتفاق بزرگی بود و در آینده نقش فرهنگی،اجتماعی آن بهتر درک و دیده ‌خواهد شد، ولی دکتر مسعود پزشکیان، نگاه و پایگاه اجتماعی متفاوت و موثرتری دارد و فکر می‌کنم، حضور سیاسی-حماسی مردم در بزنگاه قانونی هشتم تیرماه و رای حداکثری به او، می‌تواند نقطه‌ی عطف مهمی در تاریخ معاصر ایران باشد و کمترین دستاوردش، ختم معاصی نظامی است که قرار بود برای مملکت و مردم، بشیر برابری و بایستگی‌های زیستی انسان معاصر باشد اما صدافسوس باوجود پتانسیل‌های بی‌شمار، به دهها دلیل و به‌ویژه افراط و تفریط‌‌های سلیقه‌ای و ایدئولوژی‌زده‌ی کاربه‌دستان در تشخیص دوست از دشمن حقیقی ایران و عدم شایسته‌گزینی و گریزان کردن سرمایه‌های انسانی از مملکت و خدمت، تا امروز میسر نشده‌است.
انتخابات تیرماه 1403و انتخاب دکتر پزشکیان، حتی اگر به تعبیر بعضی دوستان انتخابی بین بد و بدتر باشد، اقدامی مسئولانه و آگاهانه و بهتر از قهر ملی و استقبال از جنگی نبایسته و مرگی ناخواسته است.


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
زمانێ خوە، دورست بنڤیسنی!

هەڤالنۆ دەمباش
دخوازم گۆتنەکی قچک و گرینگ ببێژم:
من، فیلمەک دیت کو گۆڤەندا جاییلێن کوردێ کورمانج یێن خۆراسانی، نیشان ددا.
ل بن‌نڤیسا فیلمێ، هاکا نڤیسی‌بوون؛
«لیستکا ب‌ رەفش جاییلێ نە کورمانج».
دخوازم ل سەر ڤێ بن‌نڤیسا دو تشتێن موهم ببێژم؛
یەک؛ لیستک، ل فارسی و کوردی، واتەیا «بازی» ددە و بازی‌ و لیستک ژ گۆڤەندێ جودا نە.
دو؛ مەئنیا «جاییلێ نە کورمانج»، پە «جاییلێن کورمانج» ڤا پرپر فەرق دکە. «جاییلێ نە کورمانج»، ب فارسی، یانێ؛ جوانانی کە کورمانج نیستند. جاییلێن نە کورد!
ڤیا ژی بزاننی کو؛ ب‌رەفش دڤێ ل سەر هەڤ بێوە نڤیسین و رەفش ژی بێوە تەواندن، یانێ خەم ببە و ببە؛ ب‌رەفشێ...
دورستا ڤێ بن‌نڤیسا ئەڤە؛
گۆڤەندا ب‌رەفشێ جاییلێن کوردێ کورمانج.
ئەگەر زمانێ خوە دورست نەنڤیسنی، ب دەستێ خوە، زمانێ خوە لال دکنی!

قە ڤا و تەڤا!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
چارینه/ çarîne/ رباعی

چ یە؟

رۆژەکی دبە ئاشتی و رۆژا دن، شەر...
لێڤێن تژی کەن، ل سیبه‌را چاڤێن تەر
ئینسان کیە؟ من کو فام نەکر هالێ بەشەر
دنیا، چیە؟ ئەز براستی مامە ل بەر!

çi ye?

Rojekî dibe aştî û roja din şer
Lêvên tijî ken, li sîbera çavên ter
însan kî ye? min ku fam nekir halê beşer
Dinya çi ye? Ez birastî mame li ber?!

چیست؟

یک روز صلح و روز دیگر جنگ است
لبهایی خندان، در سایبان چشم‌هایی اشکی
آدمی کیست؟ من که حال بشر را درک نکردم
دنیا چیست؟ من براستی در برابر این پرسش ناتوانم!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/telegram/com.maname49
2024/06/25 14:44:09
Back to Top
HTML Embed Code: