Samstag, 22.06.24
Ein verstohlener Blick streifte mich.
یک نگاه پنهانی از من گذر کرد.
streifen از کسی گذر کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Ein verstohlener Blick streifte mich.
یک نگاه پنهانی از من گذر کرد.
streifen از کسی گذر کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #streifen
از کسی گذر کردن
Präsens: streifen
Perfekt: hat/ist gestreift
Präteritum: streiften
ich streife
du streifst
er/sie/es streift
wir streifen
ihr streift
sie/Sie streifen
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #streifen
از کسی گذر کردن
Präsens: streifen
Perfekt: hat/ist gestreift
Präteritum: streiften
ich streife
du streifst
er/sie/es streift
wir streifen
ihr streift
sie/Sie streifen
@Ich_will_Deutsch_lernen
#فعل_همراه_پیشوند
streifen
به طور سطحی با هم برخورد کردن - (با یک حرکت کشویی) به آرامی، نه خیلی شدید، لمس کردن - کسی یا چیزی را با یک حرکت (سریع) به آرامی و زودگذر لمس کردن - روی سطح چیزی دست کشیدن - درآوردن لباس یا لباس پوشیدن/پوشاندن به گونه ای که قسمتهای مربوطه را از طول بدن لمس کند - چیزی را روی چیزی کشیدن/سُر دادن - چیزی را به بالا فشار دادن/غلتاندن - به هم مالیده شدن - بُرِس کشیدن - مسواک زدن - مماس بودن - بر هم مماس شدن - هم مرز بودن - هم جوار بودن - در مجاورت چیزی بودن - تقریباً برابر با یک چیز بودن - با یک حرکت کشویی جزئی به جایی آوردن - روی چیزی/کسی حرکت کردن - روی/از چیزی/کسی گذشتن/گذر کردن (:نگاه) - از چیزی دور شدن - از شر چیزی خلاص شدن - با حرکت کشویی چیزی را از چیزی جدا کردن - انگشتر را از دست بیرون کشیدن - کلاه را از سر برداشتن - پوست حیوان شکارشده را کندن - فقط سطحی، اتفاقی (با موضوعی) برخورد کردن - به طور خلاصه ذکر کردن - سرگردان بودن - در جایی پرسه زدن - بدون هدف قابل تشخیص/بدون پیروی از یک جهت خاص حرکت کردن - در گشت و گذار بودن - در منطقهای بدون مقصد مشخص حرکت کردن - از جایی زودگذر دیدن کردن
umher/streifen
گشتن - گشت/پرسه زدن - به این سو و آن سو رفتن
@Ich_will_Deutsch_lernen
streifen
به طور سطحی با هم برخورد کردن - (با یک حرکت کشویی) به آرامی، نه خیلی شدید، لمس کردن - کسی یا چیزی را با یک حرکت (سریع) به آرامی و زودگذر لمس کردن - روی سطح چیزی دست کشیدن - درآوردن لباس یا لباس پوشیدن/پوشاندن به گونه ای که قسمتهای مربوطه را از طول بدن لمس کند - چیزی را روی چیزی کشیدن/سُر دادن - چیزی را به بالا فشار دادن/غلتاندن - به هم مالیده شدن - بُرِس کشیدن - مسواک زدن - مماس بودن - بر هم مماس شدن - هم مرز بودن - هم جوار بودن - در مجاورت چیزی بودن - تقریباً برابر با یک چیز بودن - با یک حرکت کشویی جزئی به جایی آوردن - روی چیزی/کسی حرکت کردن - روی/از چیزی/کسی گذشتن/گذر کردن (:نگاه) - از چیزی دور شدن - از شر چیزی خلاص شدن - با حرکت کشویی چیزی را از چیزی جدا کردن - انگشتر را از دست بیرون کشیدن - کلاه را از سر برداشتن - پوست حیوان شکارشده را کندن - فقط سطحی، اتفاقی (با موضوعی) برخورد کردن - به طور خلاصه ذکر کردن - سرگردان بودن - در جایی پرسه زدن - بدون هدف قابل تشخیص/بدون پیروی از یک جهت خاص حرکت کردن - در گشت و گذار بودن - در منطقهای بدون مقصد مشخص حرکت کردن - از جایی زودگذر دیدن کردن
umher/streifen
گشتن - گشت/پرسه زدن - به این سو و آن سو رفتن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Sonntag, 23.06.24
Sie schwieg, um nicht noch mehr Kummer auf die Mutter zu bürden.
او سکوت کرد تا بیش از این غم بر دوش مادر نگذارد.
bürden باری را بر دوش کسی گذاردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Sie schwieg, um nicht noch mehr Kummer auf die Mutter zu bürden.
او سکوت کرد تا بیش از این غم بر دوش مادر نگذارد.
bürden باری را بر دوش کسی گذاردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #bürden
باری را بر دوش کسی گذاردن
Präsens: bürden
Perfekt: hat gebürdet
Präteritum: bürdeten
ich bürde
du bürdest
er/sie/es bürdet
wir bürden
ihr bürdet
sie/Sie bürden
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #bürden
باری را بر دوش کسی گذاردن
Präsens: bürden
Perfekt: hat gebürdet
Präteritum: bürdeten
ich bürde
du bürdest
er/sie/es bürdet
wir bürden
ihr bürdet
sie/Sie bürden
@Ich_will_Deutsch_lernen
#فعل_همراه_پیشوند
bürden
بار کردن - بار زدن - بار نهادن - بارگیری کردن - باری را بر دوش کسی گذاردن/گذاشتن/نهادن - تحمیل کردن
auf/bürden
گردن کسی گذاشتن - بر دوش کسی انداختن - تحمیل کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
bürden
بار کردن - بار زدن - بار نهادن - بارگیری کردن - باری را بر دوش کسی گذاردن/گذاشتن/نهادن - تحمیل کردن
auf/bürden
گردن کسی گذاشتن - بر دوش کسی انداختن - تحمیل کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Montag, 24.06.24
Als Heimwerker weiß er, wie man das Bad fliest.
به عنوان فردی که خردهکاریهای خانه را خودش انجام میدهد او میداند چگونه حمام را کاشیکاری کند.
fliesen کاشیکاری کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Als Heimwerker weiß er, wie man das Bad fliest.
به عنوان فردی که خردهکاریهای خانه را خودش انجام میدهد او میداند چگونه حمام را کاشیکاری کند.
fliesen کاشیکاری کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #fliesen
کاشی کردن - کاشیکاری کردن - با کاشی فرش/چیدمان کردن - با کاشی پوشاندن - روی سطوح کاشی چسباندن
Präsens: fliesen
Perfekt: hat gefliest
Präteritum: fliesten
ich fliese
du fliest
er/sie/es fliest
wir fliesen
ihr fliest
sie/Sie fliesen
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #fliesen
کاشی کردن - کاشیکاری کردن - با کاشی فرش/چیدمان کردن - با کاشی پوشاندن - روی سطوح کاشی چسباندن
Präsens: fliesen
Perfekt: hat gefliest
Präteritum: fliesten
ich fliese
du fliest
er/sie/es fliest
wir fliesen
ihr fliest
sie/Sie fliesen
@Ich_will_Deutsch_lernen
Dienstag, 25.06.24
Wir wollen morgen den Tag am Strand verbringen und beachen.
ما میخواهیم فردا روز را در ساحل بگذرانیم و والیبال ساحلی بازی کنیم.
beachen والیبال ساحلی بازی کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Wir wollen morgen den Tag am Strand verbringen und beachen.
ما میخواهیم فردا روز را در ساحل بگذرانیم و والیبال ساحلی بازی کنیم.
beachen والیبال ساحلی بازی کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #beachen
والیبال ساحلی بازی کردن - در ساحل والیبال بازی کردن
Präsens: beachen
Perfekt: hat gebeacht
Präteritum: beachten
ich beache
du beachst
er/sie/es beacht
wir beachen
ihr beacht
sie/Sie beachen
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #beachen
والیبال ساحلی بازی کردن - در ساحل والیبال بازی کردن
Präsens: beachen
Perfekt: hat gebeacht
Präteritum: beachten
ich beache
du beachst
er/sie/es beacht
wir beachen
ihr beacht
sie/Sie beachen
@Ich_will_Deutsch_lernen
Mittwoch, 26.06.24
Die Dämmerung breitete sich langsam aus.
(هوای) گرگ و میش کمکم گسترش مییافت.
sich aus/breiten گسترش یافتن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Die Dämmerung breitete sich langsam aus.
(هوای) گرگ و میش کمکم گسترش مییافت.
sich aus/breiten گسترش یافتن
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #ausbreiten
پهن کردن - گسترش دادن - چیزی را باز کردن - واضح در کنار یکدیگر قرار دادن (برای نشان دادن چیزی به کسی) - به اطراف دراز کردن - چیزی را با جزئیات کامل ارائه دادن - پهن شدن - گسترش یافتن - وسعت یافتن/پیدا کردن - در نفوذ/وسعت/مساحت/فضا افزایش یافتن - گسترش یافتن - به یک منطقه بزرگتر رسیدن - شیوع پیدا کردن - وسعت فضایی معینی داشتن - دارای وسعت فضایی معینی بودن - برای رسیدن به چیزی خود را گسترش دادن - به راحتی در جایی مستقر شدن/نشستن و فضای زیادی را اشغال کردن
Präsens: aus/breiten
Perfekt: hat ausgebreitet
Präteritum: aus/breiteten
ich breite aus
du breitest aus
er/sie/es breitet aus
wir breiten aus
ihr breitet aus
sie/Sie breiten aus
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #ausbreiten
پهن کردن - گسترش دادن - چیزی را باز کردن - واضح در کنار یکدیگر قرار دادن (برای نشان دادن چیزی به کسی) - به اطراف دراز کردن - چیزی را با جزئیات کامل ارائه دادن - پهن شدن - گسترش یافتن - وسعت یافتن/پیدا کردن - در نفوذ/وسعت/مساحت/فضا افزایش یافتن - گسترش یافتن - به یک منطقه بزرگتر رسیدن - شیوع پیدا کردن - وسعت فضایی معینی داشتن - دارای وسعت فضایی معینی بودن - برای رسیدن به چیزی خود را گسترش دادن - به راحتی در جایی مستقر شدن/نشستن و فضای زیادی را اشغال کردن
Präsens: aus/breiten
Perfekt: hat ausgebreitet
Präteritum: aus/breiteten
ich breite aus
du breitest aus
er/sie/es breitet aus
wir breiten aus
ihr breitet aus
sie/Sie breiten aus
@Ich_will_Deutsch_lernen
Donnerstag, 27.06.24
Die Parkstraße muss neu asphaltiert werden.
خیابان Parkstraße باید جدید آسفالت شود.
asphaltieren آسفالت کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Die Parkstraße muss neu asphaltiert werden.
خیابان Parkstraße باید جدید آسفالت شود.
asphaltieren آسفالت کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #asphaltieren
با آسفالت محکم کردن - (:یک جاده را) با آسفالت پوشاندن - آسفالت کردن
Präsens: asphaltieren
Perfekt: hat asphaltiert
Präteritum: asphaltierten
ich asphaltiere
du asphaltierst
er/sie/es asphaltiert
wir asphaltieren
ihr asphaltiert
sie/Sie asphaltieren
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #asphaltieren
با آسفالت محکم کردن - (:یک جاده را) با آسفالت پوشاندن - آسفالت کردن
Präsens: asphaltieren
Perfekt: hat asphaltiert
Präteritum: asphaltierten
ich asphaltiere
du asphaltierst
er/sie/es asphaltiert
wir asphaltieren
ihr asphaltiert
sie/Sie asphaltieren
@Ich_will_Deutsch_lernen