Forwarded from نصرالله حكمت
میلاد منور و خجستهٔ
غریب الغربا
معین الضعفا
امام رئوف
ضامن آهو
حضرت رضا را ،
درود خدا و فرشتگان
و انسانها
و همهٔ آهوان
بر او بادا ،
تبریک میگویم .
نصرالله حکمت
غریب الغربا
معین الضعفا
امام رئوف
ضامن آهو
حضرت رضا را ،
درود خدا و فرشتگان
و انسانها
و همهٔ آهوان
بر او بادا ،
تبریک میگویم .
نصرالله حکمت
Forwarded from نصرالله حكمت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
▫️«بـازنشـر»
✍ خودِآگاه ، خودِناآگاه
(قسمت اول)
🔹 موضوع نخست : التفات به خودِآگاه
مقدمه
نظر به این که مبحث «خودِآگاه» هم بسیار مهم است و هم مفصل است ، بحث پیشین یعنی «جهان شگفتانگیز کلمات ، کلمات شگفتانگیز جهان» را فعلاً با عنوان «خودِآگاه ، خودِناآگاه» ادامه میدهیم . ضمناً باید توجه داشته باشیم که این بحث هم جنبهٔ تئوریک و نظری دارد و هم جنبهٔ عملی و کاربردی . بخش نظریِ بحث را در کتاب "شاکله شناسی" مطرح کردهایم . در اینجا میخواهیم بکوشیم علاوه بر تکمیل جوانب نظری ، بیشتر به وجوه کاربردی آن توجه کنیم ؛ هرچند نظر به اینکه این مبحث ، نوزاد است و تازه به دنیا آمده ، ناگزیریم وجوه نظری و مبانی فلسفی و ایمانی آن را نیز لحاظ کنیم .
بیش از شروع بحث میخواهم دو نکته را بگویم :
🔸 اول این که مباحثی که در اینجا مطرح میشود حال و هوای یک کتاب کوچک را دارد . هنوز نمیدانم -- یعنی فکر کردهام اما به نتیجه نرسیدهام -- که در یک کانال تلگرامی ، در کنار قطعات و تکههای کوتاه سخن و پوشههای صوتی و غیره ، آیا ما میتوانیم مبحثی را با حال و هوای یک کتاب و به شکل دنبالهدار بیاوریم یا نه . اگر این شکل از بحث ، مطلوب نیست و مخاطبان گرامی نمیپسندند ، میتوان آنها را به شکل دیگری مطرح کرد . این مباحث ، درد و دغدغهٔ من است ؛ دائماً دربارهٔ آنها میاندیشم و یادداشت مینویسم و دلم میخواهد که یک سلسله مباحث بومی که مبتنی بر سنت خودمان و منطبق با انسانِ مورد نظر در فرهنگ این سرزمین باشد ، مطرح شود .
🔸دوم این که بد نیست که مقصدمان را از طرح این مباحث ، در آغاز راه معلوم کنیم تا از این طریق خودمان را در فهم و طرح آنها به دست مقصد بسپاریم و با «مدیریت از مقصد» سعی و تلاشمان را در راه نزدیک شدن به آن پیش ببریم (موضوع «مدیریت از مقصد» را اگر خدا بخواهد به زودی مطرح خواهیم کرد) . ما میخواهیم به شناخت درستی از انسان برسیم و بدانیم که در این جهان پرجنجال ، انسان در کجای آن قرار دارد و چگونه باید زندگی کند که هم سلامتِ روحی--روانیاش برقرار باشد و هم سعادتش . البته توجه داریم که تأمین این سلامت و سعادت ، هم جنبهٔ فردی دارد و هم جنبهٔ اجتماعی ؛ و از این رو میخواهیم در جریان بحث ، هر دو جنبه را مدّ نظر داشته باشیم . پس مقصد ما شناخت انسان ، و فهم چهائیِ سلامت روح و روان او ، و سعادت و خوشبختیاش ، و چگونگی تأمین آنها است .
#خود_آگاه
#خود_ناآگاه
#قسمت_اول
#دکتر_نصرالله_حکمت
@nasrollahhekmat
▫️«بـازنشـر»
✍ خودِآگاه ، خودِناآگاه
(قسمت اول)
🔹 موضوع نخست : التفات به خودِآگاه
مقدمه
نظر به این که مبحث «خودِآگاه» هم بسیار مهم است و هم مفصل است ، بحث پیشین یعنی «جهان شگفتانگیز کلمات ، کلمات شگفتانگیز جهان» را فعلاً با عنوان «خودِآگاه ، خودِناآگاه» ادامه میدهیم . ضمناً باید توجه داشته باشیم که این بحث هم جنبهٔ تئوریک و نظری دارد و هم جنبهٔ عملی و کاربردی . بخش نظریِ بحث را در کتاب "شاکله شناسی" مطرح کردهایم . در اینجا میخواهیم بکوشیم علاوه بر تکمیل جوانب نظری ، بیشتر به وجوه کاربردی آن توجه کنیم ؛ هرچند نظر به اینکه این مبحث ، نوزاد است و تازه به دنیا آمده ، ناگزیریم وجوه نظری و مبانی فلسفی و ایمانی آن را نیز لحاظ کنیم .
بیش از شروع بحث میخواهم دو نکته را بگویم :
🔸 اول این که مباحثی که در اینجا مطرح میشود حال و هوای یک کتاب کوچک را دارد . هنوز نمیدانم -- یعنی فکر کردهام اما به نتیجه نرسیدهام -- که در یک کانال تلگرامی ، در کنار قطعات و تکههای کوتاه سخن و پوشههای صوتی و غیره ، آیا ما میتوانیم مبحثی را با حال و هوای یک کتاب و به شکل دنبالهدار بیاوریم یا نه . اگر این شکل از بحث ، مطلوب نیست و مخاطبان گرامی نمیپسندند ، میتوان آنها را به شکل دیگری مطرح کرد . این مباحث ، درد و دغدغهٔ من است ؛ دائماً دربارهٔ آنها میاندیشم و یادداشت مینویسم و دلم میخواهد که یک سلسله مباحث بومی که مبتنی بر سنت خودمان و منطبق با انسانِ مورد نظر در فرهنگ این سرزمین باشد ، مطرح شود .
🔸دوم این که بد نیست که مقصدمان را از طرح این مباحث ، در آغاز راه معلوم کنیم تا از این طریق خودمان را در فهم و طرح آنها به دست مقصد بسپاریم و با «مدیریت از مقصد» سعی و تلاشمان را در راه نزدیک شدن به آن پیش ببریم (موضوع «مدیریت از مقصد» را اگر خدا بخواهد به زودی مطرح خواهیم کرد) . ما میخواهیم به شناخت درستی از انسان برسیم و بدانیم که در این جهان پرجنجال ، انسان در کجای آن قرار دارد و چگونه باید زندگی کند که هم سلامتِ روحی--روانیاش برقرار باشد و هم سعادتش . البته توجه داریم که تأمین این سلامت و سعادت ، هم جنبهٔ فردی دارد و هم جنبهٔ اجتماعی ؛ و از این رو میخواهیم در جریان بحث ، هر دو جنبه را مدّ نظر داشته باشیم . پس مقصد ما شناخت انسان ، و فهم چهائیِ سلامت روح و روان او ، و سعادت و خوشبختیاش ، و چگونگی تأمین آنها است .
#خود_آگاه
#خود_ناآگاه
#قسمت_اول
#دکتر_نصرالله_حکمت
@nasrollahhekmat
Forwarded from مرکز آموزش های تخصصی آزاد( ماتا)
کارگاه آموزشی مجازی(برخط)
منظومه خیال در آثار محی الدین بن عربی(مرحله دوم)
دکتر مریم صانعپور
تاریخ برگزاری: ۴ تیرماه۱۴۰۳
پیوند ثبت نام در این دوره:
https://Mata.ihcs.ac.ir/event/fa/event/720
پیوند ثبت نام در سایر دوره ها:
https://Mata.ihcs.ac.ir
#دوره_آموزشی
🍀🍀
https://www.tg-me.com/mataihcs
منظومه خیال در آثار محی الدین بن عربی(مرحله دوم)
دکتر مریم صانعپور
تاریخ برگزاری: ۴ تیرماه۱۴۰۳
پیوند ثبت نام در این دوره:
https://Mata.ihcs.ac.ir/event/fa/event/720
پیوند ثبت نام در سایر دوره ها:
https://Mata.ihcs.ac.ir
#دوره_آموزشی
🍀🍀
https://www.tg-me.com/mataihcs
Forwarded from اتچ بات
🔆
جلسهٔ ششم از دورهٔ هفدهـم تعلیقات ابنسینا :
🎧 پوشهٔ صوتی شمارهٔ یک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ . «معنـا» بیـآفرینیم ، نه اینکه معنای زنـدگی را از این و آن تکدّی کنیم .
۲ . خوانـش فقره (۵۹۲) - دربـارهٔ اتفاق .
۳ . اتفاق میتواند رانـهای باشد تا ما چیزی را در عالم بفهمیم .
۴ . طرح پرسش: اتّفـاق میخواسته چه چیزی را در پهنهٔ وجود ما تغییـر دهد ؟
۵ . دیدگاه فارابی دربـارهٔ «اتفـاق» - رسالهٔ فضیلة العلوم :
۶ . قرائتهای موجود از این متون «مسئلهمحور» نیست و ارتباطی به انسان و زندگی انسان ندارد .
۷ . اگر امور اتفاقیّه در زندگی ما پدید نمیآمد ، «خـوف و رجـا» از میان برمیخواست .
#متن_خوانی_و_تفسیر_تعلیقات_ابن_سینا
#دکتر_نصرالله_حکمت
#کلاس_آنلاین
#ابن_سینا
@nasrollahhekmat
جلسهٔ ششم از دورهٔ هفدهـم تعلیقات ابنسینا :
🎧 پوشهٔ صوتی شمارهٔ یک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ . «معنـا» بیـآفرینیم ، نه اینکه معنای زنـدگی را از این و آن تکدّی کنیم .
۲ . خوانـش فقره (۵۹۲) - دربـارهٔ اتفاق .
۳ . اتفاق میتواند رانـهای باشد تا ما چیزی را در عالم بفهمیم .
۴ . طرح پرسش: اتّفـاق میخواسته چه چیزی را در پهنهٔ وجود ما تغییـر دهد ؟
۵ . دیدگاه فارابی دربـارهٔ «اتفـاق» - رسالهٔ فضیلة العلوم :
۶ . قرائتهای موجود از این متون «مسئلهمحور» نیست و ارتباطی به انسان و زندگی انسان ندارد .
۷ . اگر امور اتفاقیّه در زندگی ما پدید نمیآمد ، «خـوف و رجـا» از میان برمیخواست .
#متن_خوانی_و_تفسیر_تعلیقات_ابن_سینا
#دکتر_نصرالله_حکمت
#کلاس_آنلاین
#ابن_سینا
@nasrollahhekmat
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔆
جلسهٔ ششم از دورهٔ هفدهـم تعلیقات ابنسینا :
🎧 پوشهٔ صوتی شمارهٔ دو :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ . انسـان در میانهٔ خـوف و رجـا است .
۲ . اگر خوف و رجـا نباشد ، هیچکس چیزی را برای فردای خود اکتسـاب نمیکنـد .
۳ . هابـز فیلسوف اروپایی در کتاب «لویـاتـان» : انسانها در طبیعتشان درندهاند و در ذات و طبیعت انسانها عشق و دوستی و محبّت نیست .
۴ . فـارابی : انسان در میانهٔ خوف و رجا زیست میکند - «امرِ مجهول» .
۵ . خـوف و رجـاء تـابع منطـق اتفّاق است . (اسبابِ معلوم ندارد .)
۶ . ریشهٔ فعلِ اخلاقی ، خوف و رجاء است .
#متن_خوانی_و_تفسیر_تعلیقات_ابن_سینا
#دکتر_نصرالله_حکمت
#کلاس_آنلاین
#ابن_سینا
@nasrollahhekmat
جلسهٔ ششم از دورهٔ هفدهـم تعلیقات ابنسینا :
🎧 پوشهٔ صوتی شمارهٔ دو :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ . انسـان در میانهٔ خـوف و رجـا است .
۲ . اگر خوف و رجـا نباشد ، هیچکس چیزی را برای فردای خود اکتسـاب نمیکنـد .
۳ . هابـز فیلسوف اروپایی در کتاب «لویـاتـان» : انسانها در طبیعتشان درندهاند و در ذات و طبیعت انسانها عشق و دوستی و محبّت نیست .
۴ . فـارابی : انسان در میانهٔ خوف و رجا زیست میکند - «امرِ مجهول» .
۵ . خـوف و رجـاء تـابع منطـق اتفّاق است . (اسبابِ معلوم ندارد .)
۶ . ریشهٔ فعلِ اخلاقی ، خوف و رجاء است .
#متن_خوانی_و_تفسیر_تعلیقات_ابن_سینا
#دکتر_نصرالله_حکمت
#کلاس_آنلاین
#ابن_سینا
@nasrollahhekmat
Telegram
attach 📎
Forwarded from نصرالله حكمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
▫️«بـازنشـر»
✍ خودِآگاه ، خودِناآگاه
(قسمت دوازدهم)
ادامهٔ
🔹 موضوع سوم : تصویری از انسان
روح«--------»(شاکله)«--------»جسد
خودِآگاه خودِناآگاه
🔸 تصویر فوق ، تصویری است که به واقعیتِ وجودی و معرفتیِ انسان در جهان بزرگ بسیار نزدیک است و شکلی از انسان را به نمایش میگذارد که با حقیقت انسان -- آنچنان که در سنت دینی و فلسفی و عرفانیِ ما آمده -- انطباق دارد . این تصویر ، انسان را به مثابهٔ انسان بزرگ که میخواهد در جهان بزرگ زیست کند ، قلمی کرده است و هر تصویر دیگری از انسان که بخشهایی از این تصویر را نداشته باشد ، باید گفت که انسان را تکهتکه کرده و قسمتهائی از وجود او را بریده و حذف کرده و بدینگونه معماری وجود او را به ویرانی کشانده است .
🔸 هرگونه ویرانی و تخریب که در عرصهٔ هستی انسان صورت گیرد و معماری باشکوه و پرصلابتِ وجود او را نادیده انگارد یا به ویرانی کشاند ، حاصلش چیزی نیست جز این که :
۱ . هر فرد انسانی را مهیایِ آن کرده است که به انواع و اقسام گوناگون بیماری و آشفتگیِ درونی و اختلالات روانی و ذهنی و اخلاقی و رفتاری و عاطفی و احتماعی مبتلا گردد و در نتیجه آمادگیِ آن را بیابد که برچسبهای مختلف ، به او زده شود و به چیزی مچالهشده تبدیل شود که بتواند برای درمانگرانِ رنگارنگ و خریدوفروشکنندگانِ انسان ، پولساز و ثروتآفرین باشد . بدینگونه ، اصناف و مشاغل گوناگونِ درمانی و سلامتفروشی و معنویتفروشی و دینفروشی پدید میآید که رواج و گرمیِ بازار ، و سلامت و شادی و نشاطشان ، وابسته به بیماری و رنجوری و درد و غم و فلاکت و بدبختی و سیهروزیِ مردم است .
۲ . جامعهای که از یکسو از چنین انسانهای بیمار و مضطرب و بههمریخته و ناآرام ، و از سوی دیگر از کسانی تشکیل شده که از راه بیماری و نابسامانی و آشفتگیِ دیگران تجارت میکنند و با زردروئیِ مردمان ، چهرهٔ خود را سرخوسفید میگردانند ، جامعهای نامهربان و ناسالم و سودجو و بیرحم و سنگدل است . هیچکس با زیستن در چنین جامعهای نمیتواند خوشبختی و موفقیت و شادکامی و دلآرامی را به کف آورد و انسانی و سالم زیست کند ؛ مگر این که بدبختی و سیهروزیِ دیگر آدمیان را ندیده بینگارد و خود را به ندانستن زند .
۳ . آنگاه که انسان ، تخریب شود و فرد و جامعه ، سر از آشفتگی و اضطراب و سودجوئی و فریبکاری درآورند و بنای اخلاق و ادب و انسانیت ، ویرانه گردد ، این ویرانیِ درونی ، سر از ویرانیِ بیرونی درمیآورد و سرانجام ، آدمیان از یکطرف به تضییع حقوق دیگران -- البته زیر پوشش قانون -- و جنگ افروزی و جنایت و بیخانمانسازیِ مردم میپردازند و از طرف دیگر زندگی و رفتار و سیاستهایشان -- خواسته یا ناخواسته ، آگاهانه یا ناآگاهانه -- سر از تخریب و نابودیِ طبیعت و محیط زیست درمیآورد .
🔸 آنچه گفتیم بیان واقعیتهای امروزین زندگی انسان است هم در سطح جهانی و هم در سطح مملکت خودمان که به شکل سیستمی و نظامیافته درآمده و تا وقتی تصویر ما از انسان ، اصلاح نشود ، همهٔ چارهاندیشیها و راهحلها بیحاصل و بیثمر است .
🔸 نکاتِ گفتهشده ، کلیگوئیهای بیخاصیت نیست ؛ بلکه بیان واقعیتهای فردی و اجتماعی است که بر اساس آن ، میتوان بسیاری از رخدادها و واقعیتهای موجود را توضیح داد و پس از این در جریان بحث ، نمونههایی از آن را خواهیم آورد .
🔸 پس با صدای بلند میگوئیم ( و همهٔ کسانی که این متن را میخوانند خوب است که این صدا را به اطراف خود برسانند) که :
آی مردم ! بیائید مراقب خودمان باشیم و بدانیم که تصویر انسان ، هم در سطح جهانی و هم در سطح مملکتی ، تخریب شده و پارهپاره گردیده و همهٔ ما در معرض صدها خطر و بیماری و برچسبِ بیماری و انواع اختلالات و آشفتگیها و نابسامانیهای فردی و اجتماعی قرار گرفتهایم و اگر مراقب نباشیم و به داد خودمان نرسیم و خودمان را پیدا نکنیم ، زندگی و سلامت جسمی و روحی و اخلاقی ، و حیات فردی و اجتماعیمان در معرض نابودی است .
#خود_آگاه
#خود_ناآگاه
#قسمت_دوازدهم
#دکتر_نصرالله_حکمت
@nasrollahhekmat
▫️«بـازنشـر»
✍ خودِآگاه ، خودِناآگاه
(قسمت دوازدهم)
ادامهٔ
🔹 موضوع سوم : تصویری از انسان
روح«--------»(شاکله)«--------»جسد
خودِآگاه خودِناآگاه
🔸 تصویر فوق ، تصویری است که به واقعیتِ وجودی و معرفتیِ انسان در جهان بزرگ بسیار نزدیک است و شکلی از انسان را به نمایش میگذارد که با حقیقت انسان -- آنچنان که در سنت دینی و فلسفی و عرفانیِ ما آمده -- انطباق دارد . این تصویر ، انسان را به مثابهٔ انسان بزرگ که میخواهد در جهان بزرگ زیست کند ، قلمی کرده است و هر تصویر دیگری از انسان که بخشهایی از این تصویر را نداشته باشد ، باید گفت که انسان را تکهتکه کرده و قسمتهائی از وجود او را بریده و حذف کرده و بدینگونه معماری وجود او را به ویرانی کشانده است .
🔸 هرگونه ویرانی و تخریب که در عرصهٔ هستی انسان صورت گیرد و معماری باشکوه و پرصلابتِ وجود او را نادیده انگارد یا به ویرانی کشاند ، حاصلش چیزی نیست جز این که :
۱ . هر فرد انسانی را مهیایِ آن کرده است که به انواع و اقسام گوناگون بیماری و آشفتگیِ درونی و اختلالات روانی و ذهنی و اخلاقی و رفتاری و عاطفی و احتماعی مبتلا گردد و در نتیجه آمادگیِ آن را بیابد که برچسبهای مختلف ، به او زده شود و به چیزی مچالهشده تبدیل شود که بتواند برای درمانگرانِ رنگارنگ و خریدوفروشکنندگانِ انسان ، پولساز و ثروتآفرین باشد . بدینگونه ، اصناف و مشاغل گوناگونِ درمانی و سلامتفروشی و معنویتفروشی و دینفروشی پدید میآید که رواج و گرمیِ بازار ، و سلامت و شادی و نشاطشان ، وابسته به بیماری و رنجوری و درد و غم و فلاکت و بدبختی و سیهروزیِ مردم است .
۲ . جامعهای که از یکسو از چنین انسانهای بیمار و مضطرب و بههمریخته و ناآرام ، و از سوی دیگر از کسانی تشکیل شده که از راه بیماری و نابسامانی و آشفتگیِ دیگران تجارت میکنند و با زردروئیِ مردمان ، چهرهٔ خود را سرخوسفید میگردانند ، جامعهای نامهربان و ناسالم و سودجو و بیرحم و سنگدل است . هیچکس با زیستن در چنین جامعهای نمیتواند خوشبختی و موفقیت و شادکامی و دلآرامی را به کف آورد و انسانی و سالم زیست کند ؛ مگر این که بدبختی و سیهروزیِ دیگر آدمیان را ندیده بینگارد و خود را به ندانستن زند .
۳ . آنگاه که انسان ، تخریب شود و فرد و جامعه ، سر از آشفتگی و اضطراب و سودجوئی و فریبکاری درآورند و بنای اخلاق و ادب و انسانیت ، ویرانه گردد ، این ویرانیِ درونی ، سر از ویرانیِ بیرونی درمیآورد و سرانجام ، آدمیان از یکطرف به تضییع حقوق دیگران -- البته زیر پوشش قانون -- و جنگ افروزی و جنایت و بیخانمانسازیِ مردم میپردازند و از طرف دیگر زندگی و رفتار و سیاستهایشان -- خواسته یا ناخواسته ، آگاهانه یا ناآگاهانه -- سر از تخریب و نابودیِ طبیعت و محیط زیست درمیآورد .
🔸 آنچه گفتیم بیان واقعیتهای امروزین زندگی انسان است هم در سطح جهانی و هم در سطح مملکت خودمان که به شکل سیستمی و نظامیافته درآمده و تا وقتی تصویر ما از انسان ، اصلاح نشود ، همهٔ چارهاندیشیها و راهحلها بیحاصل و بیثمر است .
🔸 نکاتِ گفتهشده ، کلیگوئیهای بیخاصیت نیست ؛ بلکه بیان واقعیتهای فردی و اجتماعی است که بر اساس آن ، میتوان بسیاری از رخدادها و واقعیتهای موجود را توضیح داد و پس از این در جریان بحث ، نمونههایی از آن را خواهیم آورد .
🔸 پس با صدای بلند میگوئیم ( و همهٔ کسانی که این متن را میخوانند خوب است که این صدا را به اطراف خود برسانند) که :
آی مردم ! بیائید مراقب خودمان باشیم و بدانیم که تصویر انسان ، هم در سطح جهانی و هم در سطح مملکتی ، تخریب شده و پارهپاره گردیده و همهٔ ما در معرض صدها خطر و بیماری و برچسبِ بیماری و انواع اختلالات و آشفتگیها و نابسامانیهای فردی و اجتماعی قرار گرفتهایم و اگر مراقب نباشیم و به داد خودمان نرسیم و خودمان را پیدا نکنیم ، زندگی و سلامت جسمی و روحی و اخلاقی ، و حیات فردی و اجتماعیمان در معرض نابودی است .
#خود_آگاه
#خود_ناآگاه
#قسمت_دوازدهم
#دکتر_نصرالله_حکمت
@nasrollahhekmat
Forwarded from |بررسیهای کلامی|
فلسفه اسلامی و مستشرقین غربی
کارهای محققین غربی، از بین بردن عظمت فلاسفه ماست؛ میخواهند آنها را وامدار محضِ یونانیها بدانند.
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
https://www.tg-me.com/kalam_shia/595
کارهای محققین غربی، از بین بردن عظمت فلاسفه ماست؛ میخواهند آنها را وامدار محضِ یونانیها بدانند.
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
https://www.tg-me.com/kalam_shia/595
Forwarded from اتچ بات
▫️
بــرگی از کتاب
«درآمدی به تـاریخ فلسفهٔ اسلامی»
🔹 وجوه چهارگانه در نقد مرزبندی میان
تاریخ فلسفه و تاریخ فلاسفه
. وجه چهارم
ابنسینا که در فلسفهٔ خود ادامهٔ تفکّر فلسفی فارابی دوم است ، و از قول به وحدت فلسفه عبور کرده است ، به نحوی از تکامل فلسفه سخن میگوید . البته وی تعبیر «تکـامل فلسفه» را به کار نبرده است امّا دربارهٔ تفاوت افلاطون و ارسطو عباراتی میآورد که دلالت بر این اعتقاد دارد که فلسفه در زمان افلاطون ، به رشد کافی یعنی به رشدی که قابل برداشت و بهرهوری باشد نرسیده بوده است .
وی در کتاب سفسطه از منطق شفا دربارهٔ افلاطون چنین میگوید : «اگر علم افلاطون همین مقدار باشد که به دست ما رسیده ، باید گفت که بضاعتش اندک بوده است» . پس از آن میگوید :
و لم تنضج الحکمة فی اوانه نضجاً یجنی . ۱
در روزگار او ، حکمت به آن اندازه از رشد که قابل برداشت باشد نرسیده بوده است .
سپس در ادامه و دربارهٔ کسانی که افـلاطون را بر ارسطو تـرجیح دادهاند ، میگوید :
اینان یا به ارسطو حسد میورزند یا دربارهٔ افلاطون تابع این امر مشهورند که در هر صناعتی ، آنکه زمـاناً پیشتر است ، درجـهای بـرتر دارد ، درحـالی که عکس آن درست است . ۲
ملاحظه میکنید که از نظر ابنسینا هر صناعتی و از جمله فلسفه حرکتی رو به رشد و کمال دارد و در نتیجه آن کسی که زماناً مؤخّر است ، به لحاظ علمی درجهای مقدّم دارد .
ورود عنصر زمان به فهم فلسفی ، از سوی ابنسینا و تأثیر آن در سیر تکامل عقل ، ورودی مبارک است که جای بحث و بررسی بسیار دارد و میتواند نویدبخش فتح بابی نو در تفکّر فلسفی ابنسینا باشد و باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد . آنچه مرتبط با بحث ما است این است که از نظر ابنسینا صنعت فلسفه ، مانند هر صنعتی دیگر در بستر زمان رشد میکند و ارسطو چون پس از افلاطون میزیسته ، علاوه بر اینکه از فلسفهٔ او بهرهمند شده ، نبوغ عظیم خودش بابهای دیگری نیز بر او گشوده و مجموعاً به لحاظ فلسفی مرتبهای برتر و بالاتر از استاد خود دارد .
بدین ترتیب میتوان ناگفتهای را از بیان ابنسینا استنباط کرد و آن این است که خود او نیز به لحاظ فلسفی در مرتبهای فراتر از ارسطو قرار دارد .
سیر استکمالی فلسفه را ابنسینا در الهیات شفا نیز مورد بحث قرار داده و بر آن تأکید کرده است . در آنجا میگوید که فلسفه روندی رو به رشد و کمال داشته و از این رو در آغاز ، یونانیان اهل خطابه بودند ؛ سپس مغالطه و جدل به وجود آمد ؛ و حکمای اقدم در آغاز با قسم طبیعی سر و کار داشتند . سپس متوجهٔ ریاضی شدند ؛ پس از آن به الهی پـرداختند . ۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ . کتاب سفسطه ، صص ۱۱۴ و ۱۱۵ .
۲ . همان ، ص ۱۱۵ .
۳ . متافیزیک ابنسینا ، اثر نگارنده ، صص ۱۲۱ و ۱۲۲ .
📝 درآمدی به تاریخ فلسفهٔ اسلامی
صص ۴۴ - ۴۶
#دکتر_نصرالله_حکمت
#همراه_با_کتاب
#درآمدی_به_تاریخ_فلسفه_اسلامی
@nasrollahhekmat
بــرگی از کتاب
«درآمدی به تـاریخ فلسفهٔ اسلامی»
🔹 وجوه چهارگانه در نقد مرزبندی میان
تاریخ فلسفه و تاریخ فلاسفه
. وجه چهارم
ابنسینا که در فلسفهٔ خود ادامهٔ تفکّر فلسفی فارابی دوم است ، و از قول به وحدت فلسفه عبور کرده است ، به نحوی از تکامل فلسفه سخن میگوید . البته وی تعبیر «تکـامل فلسفه» را به کار نبرده است امّا دربارهٔ تفاوت افلاطون و ارسطو عباراتی میآورد که دلالت بر این اعتقاد دارد که فلسفه در زمان افلاطون ، به رشد کافی یعنی به رشدی که قابل برداشت و بهرهوری باشد نرسیده بوده است .
وی در کتاب سفسطه از منطق شفا دربارهٔ افلاطون چنین میگوید : «اگر علم افلاطون همین مقدار باشد که به دست ما رسیده ، باید گفت که بضاعتش اندک بوده است» . پس از آن میگوید :
و لم تنضج الحکمة فی اوانه نضجاً یجنی . ۱
در روزگار او ، حکمت به آن اندازه از رشد که قابل برداشت باشد نرسیده بوده است .
سپس در ادامه و دربارهٔ کسانی که افـلاطون را بر ارسطو تـرجیح دادهاند ، میگوید :
اینان یا به ارسطو حسد میورزند یا دربارهٔ افلاطون تابع این امر مشهورند که در هر صناعتی ، آنکه زمـاناً پیشتر است ، درجـهای بـرتر دارد ، درحـالی که عکس آن درست است . ۲
ملاحظه میکنید که از نظر ابنسینا هر صناعتی و از جمله فلسفه حرکتی رو به رشد و کمال دارد و در نتیجه آن کسی که زماناً مؤخّر است ، به لحاظ علمی درجهای مقدّم دارد .
ورود عنصر زمان به فهم فلسفی ، از سوی ابنسینا و تأثیر آن در سیر تکامل عقل ، ورودی مبارک است که جای بحث و بررسی بسیار دارد و میتواند نویدبخش فتح بابی نو در تفکّر فلسفی ابنسینا باشد و باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد . آنچه مرتبط با بحث ما است این است که از نظر ابنسینا صنعت فلسفه ، مانند هر صنعتی دیگر در بستر زمان رشد میکند و ارسطو چون پس از افلاطون میزیسته ، علاوه بر اینکه از فلسفهٔ او بهرهمند شده ، نبوغ عظیم خودش بابهای دیگری نیز بر او گشوده و مجموعاً به لحاظ فلسفی مرتبهای برتر و بالاتر از استاد خود دارد .
بدین ترتیب میتوان ناگفتهای را از بیان ابنسینا استنباط کرد و آن این است که خود او نیز به لحاظ فلسفی در مرتبهای فراتر از ارسطو قرار دارد .
سیر استکمالی فلسفه را ابنسینا در الهیات شفا نیز مورد بحث قرار داده و بر آن تأکید کرده است . در آنجا میگوید که فلسفه روندی رو به رشد و کمال داشته و از این رو در آغاز ، یونانیان اهل خطابه بودند ؛ سپس مغالطه و جدل به وجود آمد ؛ و حکمای اقدم در آغاز با قسم طبیعی سر و کار داشتند . سپس متوجهٔ ریاضی شدند ؛ پس از آن به الهی پـرداختند . ۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ . کتاب سفسطه ، صص ۱۱۴ و ۱۱۵ .
۲ . همان ، ص ۱۱۵ .
۳ . متافیزیک ابنسینا ، اثر نگارنده ، صص ۱۲۱ و ۱۲۲ .
📝 درآمدی به تاریخ فلسفهٔ اسلامی
صص ۴۴ - ۴۶
#دکتر_نصرالله_حکمت
#همراه_با_کتاب
#درآمدی_به_تاریخ_فلسفه_اسلامی
@nasrollahhekmat
Telegram
attach 📎
✅✅✅ عرض سلام و احترام
کتابها تا آخر خرداد ماه با ۳۰ درصد تخفیف ارائه خواهند شد.
ادمین جهت سفارش کتاب
@nahekmat
نفیسه حکمت
کتابها تا آخر خرداد ماه با ۳۰ درصد تخفیف ارائه خواهند شد.
ادمین جهت سفارش کتاب
@nahekmat
نفیسه حکمت
Forwarded from نصرالله حكمت
🌖
بـرگی از کتاب « تأملی در فلسفهٔ تـاریخ عقل »
▫️گزیدههایی از مبحث « رابطهٔ عقل و ایـمان »
بذر ویرانی و انهدام عقل در تورّم و آماس او است .
چرا که این ورمکردگیِ تهی از وجود ،
مؤدّی به رقیق شدن و نازک گردیدن
پوستهٔ عقل میشـود و بالاخره شکاف برمیدارد .
نقطهٔ اوج او آغاز فرود و هزیمت او است و شکفتگی نهاییاش به پرپر شدن میانجامد ؛ و از اینجاست که پس از قلّهنشینی عقل ، سقوط تدریجیاش را میبینیم و بعد از دورهٔ شکوه و اقتدار ، فروغلتیدنش را به سراشیب عوامزدگـی و ابتـذال مینگریم و سرانجام در منزل احتضار به انتظار مینشیند .
این سیر در مورد ایمان معکوس است . زیـرا ایمان یعنی اتّصال به حقیقت هستی ، یعنی چشم به ساحت وجود گشودن و دیده به دیدار دوست بازکردن . آدمی با هبوط ، از دار وجود به غار ادراک و علم سقوط کرد و آنگاه که در مسقطالرّأس خود روی پای ایستاد و در طریق شناخت به راه افتاد ، با هر گامی که برداشت یک قدم از هستی دورتر ، و لحظه به لحظه فاصلهاش از وجود بیشتر شد . هر پیامبری با ظهور خود ، حضور به ارمغان آورد و نغمهٔ هستی و سرود وجود در گوش آدمیزاده زمزمه کرد . آنان که ندای این سروش را به گوش دل شنیدند ، ره یافتند و آنان که نشنیدند ، رخ تافتند و بیراه رفتند . تا سرانجام هنگامهٔ تجلّی حقیقت عقل ، عقل مقبل یعنی عقل عقل فرارسید . با پیامبر خاتم آخرین ترانـهٔ توحید و ایمان به حق با زیباترین جلوه ، در زیر گنبد مینایی به ترنّم درآمد و طنین افکند ؛ آدمیزادگانِ لحظه به لحظه دور شده از کهکشان هستی را به عودت ، دعوت کرد و گمشدگانِ برهوتِ معرفتِ عقلانی را به درآمدن به سرایِ ایمان فراخواند .
📚تأمّلی در فلسفهٔ تاریخ عقل
صص ۱۳۵ - ۱۳۶
#دکتر_نصرالله_حکمت
#همراه_با_کتاب
#تأملی_در_فلسفه_تاریخ_عقل
@nasrollahhekmat
بـرگی از کتاب « تأملی در فلسفهٔ تـاریخ عقل »
▫️گزیدههایی از مبحث « رابطهٔ عقل و ایـمان »
بذر ویرانی و انهدام عقل در تورّم و آماس او است .
چرا که این ورمکردگیِ تهی از وجود ،
مؤدّی به رقیق شدن و نازک گردیدن
پوستهٔ عقل میشـود و بالاخره شکاف برمیدارد .
نقطهٔ اوج او آغاز فرود و هزیمت او است و شکفتگی نهاییاش به پرپر شدن میانجامد ؛ و از اینجاست که پس از قلّهنشینی عقل ، سقوط تدریجیاش را میبینیم و بعد از دورهٔ شکوه و اقتدار ، فروغلتیدنش را به سراشیب عوامزدگـی و ابتـذال مینگریم و سرانجام در منزل احتضار به انتظار مینشیند .
این سیر در مورد ایمان معکوس است . زیـرا ایمان یعنی اتّصال به حقیقت هستی ، یعنی چشم به ساحت وجود گشودن و دیده به دیدار دوست بازکردن . آدمی با هبوط ، از دار وجود به غار ادراک و علم سقوط کرد و آنگاه که در مسقطالرّأس خود روی پای ایستاد و در طریق شناخت به راه افتاد ، با هر گامی که برداشت یک قدم از هستی دورتر ، و لحظه به لحظه فاصلهاش از وجود بیشتر شد . هر پیامبری با ظهور خود ، حضور به ارمغان آورد و نغمهٔ هستی و سرود وجود در گوش آدمیزاده زمزمه کرد . آنان که ندای این سروش را به گوش دل شنیدند ، ره یافتند و آنان که نشنیدند ، رخ تافتند و بیراه رفتند . تا سرانجام هنگامهٔ تجلّی حقیقت عقل ، عقل مقبل یعنی عقل عقل فرارسید . با پیامبر خاتم آخرین ترانـهٔ توحید و ایمان به حق با زیباترین جلوه ، در زیر گنبد مینایی به ترنّم درآمد و طنین افکند ؛ آدمیزادگانِ لحظه به لحظه دور شده از کهکشان هستی را به عودت ، دعوت کرد و گمشدگانِ برهوتِ معرفتِ عقلانی را به درآمدن به سرایِ ایمان فراخواند .
📚تأمّلی در فلسفهٔ تاریخ عقل
صص ۱۳۵ - ۱۳۶
#دکتر_نصرالله_حکمت
#همراه_با_کتاب
#تأملی_در_فلسفه_تاریخ_عقل
@nasrollahhekmat
سلام و عرض ادب
شروع دوره هجدهم متن خوانی و تفسیر تعلیقات ابن سینا شنبه ۲ تیر
ساعت ۱۷ تا ۱۹
جهت ثبت نام به آیدی زیر مراجعه بفرمایید
@nahekmat
نفیسه حکمت
شروع دوره هجدهم متن خوانی و تفسیر تعلیقات ابن سینا شنبه ۲ تیر
ساعت ۱۷ تا ۱۹
جهت ثبت نام به آیدی زیر مراجعه بفرمایید
@nahekmat
نفیسه حکمت
نصرالله حكمت pinned «✅✅✅ عرض سلام و احترام کتابها تا آخر خرداد ماه با ۳۰ درصد تخفیف ارائه خواهند شد. ادمین جهت سفارش کتاب @nahekmat نفیسه حکمت»
.
عید سعید قربان
مبارک بادا .
ذبح اسماعیل ( یا اسحاق به روایت مسیحی ) در کنار تلی از اسرار و ظرائف قابل تأمل ، این نکتهٔ ظریف را نیز نشان میدهد که : « ایمان ، به آب شبهه، زنده است » .
لحظهٔ ذبح ، لحظهای شگفتانگیز و متناقض است ؛ عقل و دل ، در آن لحظه ، با هم برسر تنازعند ؛ عقل می گوید : «مبُر» . دل اما خود در کشمکشی عجیب فرو رفته است؛ چرا که در آن لحظه، نمیتوان گفت که ابراهیم ، عاطفهٔ پدری را به یکباره از دل شسته و به جای دلش یک تکه سنگ نشسته است ؛ زیرا در آن صورت ، چه تفاوتی داشت که کوه بر سر اسماعیل ، فرودآید یا به دست ابراهیم ، ذبح شود . آن جا که دل در گرو محبت فرزند دارد، دل نیز میگوید : «مبُر» و آن جا که همین دل ، با ایمان پیوسته و گوش به فرمان حق است، می گوید: «ببُر» . اینک ابراهیم در وضعیتی بههم پیچیده و متناقض قرار گرفته است . درست در همین نقطه است که ایمان او ظهور میکند و او نشان میدهد که به چیزی فراتر از عقل ، و به آن سوی دلِ مهربانی و عاطفهٔ فرزندی ، تعلق دارد و از فرمانش اطاعت می کند ؛ و از این رو لحظهٔ ذبح ، لحظهای فرورفته در ابهام و مِهآلودگی است برای ما که در این سوی ذبح و بیرون از آن ایستادهایم ؛ و لحظهای است پُر از عقل و عشق و ایمان و عاطفه و مهربانی و شک و شبهه ، برای آن دو تنی که درون آن قرار دارند .
@nasrollhhekmat
عید سعید قربان
مبارک بادا .
ذبح اسماعیل ( یا اسحاق به روایت مسیحی ) در کنار تلی از اسرار و ظرائف قابل تأمل ، این نکتهٔ ظریف را نیز نشان میدهد که : « ایمان ، به آب شبهه، زنده است » .
لحظهٔ ذبح ، لحظهای شگفتانگیز و متناقض است ؛ عقل و دل ، در آن لحظه ، با هم برسر تنازعند ؛ عقل می گوید : «مبُر» . دل اما خود در کشمکشی عجیب فرو رفته است؛ چرا که در آن لحظه، نمیتوان گفت که ابراهیم ، عاطفهٔ پدری را به یکباره از دل شسته و به جای دلش یک تکه سنگ نشسته است ؛ زیرا در آن صورت ، چه تفاوتی داشت که کوه بر سر اسماعیل ، فرودآید یا به دست ابراهیم ، ذبح شود . آن جا که دل در گرو محبت فرزند دارد، دل نیز میگوید : «مبُر» و آن جا که همین دل ، با ایمان پیوسته و گوش به فرمان حق است، می گوید: «ببُر» . اینک ابراهیم در وضعیتی بههم پیچیده و متناقض قرار گرفته است . درست در همین نقطه است که ایمان او ظهور میکند و او نشان میدهد که به چیزی فراتر از عقل ، و به آن سوی دلِ مهربانی و عاطفهٔ فرزندی ، تعلق دارد و از فرمانش اطاعت می کند ؛ و از این رو لحظهٔ ذبح ، لحظهای فرورفته در ابهام و مِهآلودگی است برای ما که در این سوی ذبح و بیرون از آن ایستادهایم ؛ و لحظهای است پُر از عقل و عشق و ایمان و عاطفه و مهربانی و شک و شبهه ، برای آن دو تنی که درون آن قرار دارند .
@nasrollhhekmat
Forwarded from اتچ بات
📝
بـرگی از کتاب
« سهفیلسوف ، سه اثر ، سه رخداد
(مدخلی به متنخوانی و تفسیر الهیات شفا)»
📖 ادامهٔ مبحث پیشین دربارهٔ
ماجرای مابعدالطبیعهخوانی ابنسینا :
مبحث دوم :
در اینجـا ما باید به دو کلمه توجّه کنیم : «غرض» و «اغراض» . در فقرهٔ نخست ابنسینا در توضیح اینکه چرا نتوانسته کتاب ارسطو را فهم کند چنین گفت : «والتبس علیّ غرضُ واضعه» . معنای «غرض» را در جغرافیای اصطلاحشناسی ابنسینا پیش از این توضیح دادیم و گفتیم در هر علمی ، تبیّن «غرض» ، تابع تعیّن «موضوع» آن علم است . هر علم یک موضوع دارد و به تبع آن ، یک غرض .
حال در جریان آشنایی شیخ با اثر فارابی ، و بازگشت او به کتاب ارسطو ، سخن از «اغراض» به میان میآید و نه «غرض» . این پرسش قابل طرح است که آیا «غرض» با «اغراض» تفاوتی تعیینکننده دارد ، یا این که تفاوتی ندارد و دومی ، جمع اوّلی است ، و آوردن آن صرفاً یک مسامحهٔ زبانی است ؟.
در پاسخ این پرسش ، نظر نگارنده این است که این دو کلمه ، در فضای قصّهٔ مذکور ، و در فهم ماجرا ، تفاوت جدّی دارند و برای اینکه بتوانیم روابط رخدادهای این قصّه را دریابیم ، باید این دو کلمه رمزگشایی شوند ؛ و الّا بخش عمدهای از ماجرا ، همچنان در پردهٔ ابهام خواهد ماند . به بیان دیگر این دو کلمه ، دو کلمهٔ کلیدیاند برای گشایش ابوابی برای رسیدن به عمق ماجرا .
غرض را توضیح دادیم و گفتیم که تمایز و سامانیابی هر علم از نظر ابنسینا ، منوط به تعیّن موضوع و تبیّن غرض است . در غیر این صورت ، ما علمی متمایز نخواهیم داشت . «اغراض» چه میگوید ؟. توجّه داشته باشیم که فارابی ، نام اثرش را «اغراض مابعدالطبیعه» نهاده است و ابنسینا نیز در عبارت فقرهٔ ۱۰ ، اذعان میکند که با خواندن این اثر ، «اغراض ذلک الکتـاب» (یعنی کتاب ارسطو) برایش معلوم شده و بدینگونه با تأیید ابنسینا ، فـارابی به مقصود خود از نگارش این اثر ، رسیده است .
فـارابی در این اثر کوچک امّا بسیار بزرگ و عمیق ؛ نکات کلیدیِ مهمّی را -- چنانکه پس از این خواهیم آورد -- در اختیار شیخ نهاده و در واقع ، نقشهٔ راه تأسیس مابعدالطبیعه به مثابهٔ یک علم را ، به ابنسینا آموخته و او را برای تأسیس این علم مجهّز کرده است . یکی از نکات کلیدی این است که به او گفته : در کتاب ارسطو ، «غرضِ» واحد را جُستوجو مکن ؛ مابعدالطبیعهٔ او نه کتاب «غرض» که کتاب «اغراض» است . یعنی چه ؟.
📚 سه فیلسوف ، سه اثر ، سه رخداد
صص ۴۶ - ۴۷
#دکتر_نصرالله_حکمت
#همراه_با_کتاب
#سه_فیلسوف_سه_اثر_سه_رخداد
#اغراض_مابعدالطبیعه
@nasrollahhekmat
بـرگی از کتاب
« سهفیلسوف ، سه اثر ، سه رخداد
(مدخلی به متنخوانی و تفسیر الهیات شفا)»
📖 ادامهٔ مبحث پیشین دربارهٔ
ماجرای مابعدالطبیعهخوانی ابنسینا :
مبحث دوم :
در اینجـا ما باید به دو کلمه توجّه کنیم : «غرض» و «اغراض» . در فقرهٔ نخست ابنسینا در توضیح اینکه چرا نتوانسته کتاب ارسطو را فهم کند چنین گفت : «والتبس علیّ غرضُ واضعه» . معنای «غرض» را در جغرافیای اصطلاحشناسی ابنسینا پیش از این توضیح دادیم و گفتیم در هر علمی ، تبیّن «غرض» ، تابع تعیّن «موضوع» آن علم است . هر علم یک موضوع دارد و به تبع آن ، یک غرض .
حال در جریان آشنایی شیخ با اثر فارابی ، و بازگشت او به کتاب ارسطو ، سخن از «اغراض» به میان میآید و نه «غرض» . این پرسش قابل طرح است که آیا «غرض» با «اغراض» تفاوتی تعیینکننده دارد ، یا این که تفاوتی ندارد و دومی ، جمع اوّلی است ، و آوردن آن صرفاً یک مسامحهٔ زبانی است ؟.
در پاسخ این پرسش ، نظر نگارنده این است که این دو کلمه ، در فضای قصّهٔ مذکور ، و در فهم ماجرا ، تفاوت جدّی دارند و برای اینکه بتوانیم روابط رخدادهای این قصّه را دریابیم ، باید این دو کلمه رمزگشایی شوند ؛ و الّا بخش عمدهای از ماجرا ، همچنان در پردهٔ ابهام خواهد ماند . به بیان دیگر این دو کلمه ، دو کلمهٔ کلیدیاند برای گشایش ابوابی برای رسیدن به عمق ماجرا .
غرض را توضیح دادیم و گفتیم که تمایز و سامانیابی هر علم از نظر ابنسینا ، منوط به تعیّن موضوع و تبیّن غرض است . در غیر این صورت ، ما علمی متمایز نخواهیم داشت . «اغراض» چه میگوید ؟. توجّه داشته باشیم که فارابی ، نام اثرش را «اغراض مابعدالطبیعه» نهاده است و ابنسینا نیز در عبارت فقرهٔ ۱۰ ، اذعان میکند که با خواندن این اثر ، «اغراض ذلک الکتـاب» (یعنی کتاب ارسطو) برایش معلوم شده و بدینگونه با تأیید ابنسینا ، فـارابی به مقصود خود از نگارش این اثر ، رسیده است .
فـارابی در این اثر کوچک امّا بسیار بزرگ و عمیق ؛ نکات کلیدیِ مهمّی را -- چنانکه پس از این خواهیم آورد -- در اختیار شیخ نهاده و در واقع ، نقشهٔ راه تأسیس مابعدالطبیعه به مثابهٔ یک علم را ، به ابنسینا آموخته و او را برای تأسیس این علم مجهّز کرده است . یکی از نکات کلیدی این است که به او گفته : در کتاب ارسطو ، «غرضِ» واحد را جُستوجو مکن ؛ مابعدالطبیعهٔ او نه کتاب «غرض» که کتاب «اغراض» است . یعنی چه ؟.
📚 سه فیلسوف ، سه اثر ، سه رخداد
صص ۴۶ - ۴۷
#دکتر_نصرالله_حکمت
#همراه_با_کتاب
#سه_فیلسوف_سه_اثر_سه_رخداد
#اغراض_مابعدالطبیعه
@nasrollahhekmat
Telegram
attach 📎
Forwarded from نصرالله حكمت
سلام و عرض ادب
شروع دوره هجدهم متن خوانی و تفسیر تعلیقات ابن سینا شنبه ۲ تیر
ساعت ۱۷ تا ۱۹
جهت ثبت نام به آیدی زیر مراجعه بفرمایید
@nahekmat
نفیسه حکمت
شروع دوره هجدهم متن خوانی و تفسیر تعلیقات ابن سینا شنبه ۲ تیر
ساعت ۱۷ تا ۱۹
جهت ثبت نام به آیدی زیر مراجعه بفرمایید
@nahekmat
نفیسه حکمت
Forwarded from نصرالله حكمت
.
🔹 غدیر غربت ، غربت غدیر
غدیر ،
وزیدنگاهِ بوی غربت است ؛
غربت برکهای از
آب زلال حیات
در رواق رملستانِ
شب تاریک تاریخ ؛
غربت آبگیر
در برهوت کویر ؛
آنجا که قانون و قدرت و تزویر
راه میگشایند ؛
راه تازیانه و آتش و زنجیر ؛
راه ضجههای سیاه
فریادهای کبود
برخاسته از درد و نالهٔ شبگیر .
استشمام رائحهٔ غربت حقیقت
و مظلومیت حق
و
سرآغاز تاریخ «قدرت مظلومانه» ،
بر غربای تاریخ
مبارک بادا .
@nasrollahhekmat
🔹 غدیر غربت ، غربت غدیر
غدیر ،
وزیدنگاهِ بوی غربت است ؛
غربت برکهای از
آب زلال حیات
در رواق رملستانِ
شب تاریک تاریخ ؛
غربت آبگیر
در برهوت کویر ؛
آنجا که قانون و قدرت و تزویر
راه میگشایند ؛
راه تازیانه و آتش و زنجیر ؛
راه ضجههای سیاه
فریادهای کبود
برخاسته از درد و نالهٔ شبگیر .
استشمام رائحهٔ غربت حقیقت
و مظلومیت حق
و
سرآغاز تاریخ «قدرت مظلومانه» ،
بر غربای تاریخ
مبارک بادا .
@nasrollahhekmat
Forwarded from نصرالله حكمت
🍃
بـرگی از کتاب
«تأملی در فلسفه تـاریخ عقل»
نماز غربت دل را به شام مـیخوانم
شکسته است ولی من تمام میخوانم
بـه رسم زایــر کوی تو مــینشینم زار
زیـــارت درِ بیتالحـــرام مـیخـوانم
نگـــاه غــمزدگان قــرین غــربت را
به سیر ساحت دارالسّلام مـیخوانم
منم به صحن حریمت تـرانهخـوانِ مقیم
گـر از درم تـو بـرانی ز بـام مـیخوانم
▫️زمـان و زیـان :
در اینجا به دو ویژگی مهمّ زبان اشـاره میکنم ، شاید ما را به حقیقت آن نزدیک کند :
۱ . زبان ، تاریخ دارد . یعنی زبان بشری موجودی است زنده و جاندار که همواره در حال تطوّر و تحوّل بوده و پابپای انسان در تاریخش حـرکت کرده و پیش آمده است .
۲ . زبان ، دروغ میگوید . یعنی زبـان بشـری این ظرفیّت را دارد که به منظور پنهان کردن چیزی به کار رود . یعنی میتواند چیزی را آشکار کند صرفاً به قصد مستور کردن و مکتوم نهادن چیزی دیگر .
از این دو ویژگی میتوان بهسادگی عبور کرد و آنها را فقط شنید . یعنی میتوان آنها را ناشنیده انگاشت ؛ و زیانی که تاکنون بر ما رفته است همواره بر اثر این بوده که از کنار مسایل به سهولت عبور کرده و گذشتهایم .
از این نیز باید برحذر بود که مسایل خرد و سادهنما را سهل و حقیر پنداریم ؛ و این دو ویژگی گرچه در نگاه اوّل کوچک و بیمقدار است امّا اگر در آنها به تأمّل بنشینیم بزرگی و عظمتشان آشکار خواهد شد .
برای اینکه این دو ویژگی را بهتر دریابیم بیایید زبان بشری را با زبان طبیعت مقایسه کنیم و البتّه نیمنگـاهی به زبان کودک نیز ما را در فهم این دو ویژگی یاری میکند . مراد از کودک ، انسانی است که به مرتبهٔ بلوغ و تعقّل نرسیده است . چگونگی آموزش زبان توسّط کودک و کاربرد آن در او بسیار شگفتانگیز است و جای آن دارد که در آن به تأمّل ، کندوکاو و مداقّه بنشینیم . درحالیکه زبان انسانهای بالغ و عاقل میراثدار تحـوّل و تطوّر گذشتههای زبان است و انبانی از تجربههای زبانی را بر دوش دارد و از این حیث وارث تاریخ زبان میباشد و حکایت معبر زمـان و پیچ و خمهای دوران بر ذهن و لبانش جریان دارد و حافظهٔ او را انباشته است ، کودک ، زبانی ساده و بیپیرایه و خالی از تاریخ و زمـان دارد . در زبـان کودک هیچ نشانی از زمان و تـاریخ نمیتوان دید مگر بدان مقدار که از زبان بزرگسالان به آن سرایت کرده است . از سوی دیگر در زبان کودک ، دروغ راهی و جایی ندارد . اصلاً کـودک دروغ را نمیشناسد و زبـان او صاف ، زلال ، پاک و حقیقتنماست . آری ما که بالغ و عاقلیم رفتهرفته و در مسیر زمان دروغ را به او میآموزیم .
از آنجا که زبان کودک ، تاریخ و دروغ ندارد ، زبان همهٔ کودکان عالم همانند هم و مشابه یکدیگر است و از اینرو کودکان زبان یکـدیگر را خوب میفهمند و در تفاهم هیچ مشکلی ندارند ؛ امّا بزرگسالان زبانِ هم را در نمییابند و برای تفاهم با هزار و یک مشکل روبرویند .
📚 تأملی بر فلسفه تاریخ عقل
صص ۷۵ - ۷۶
#دکتر_نصرالله_حکمت
#همراه_با_کتاب
#تأملی_در_فلسفه_تاریخ_عقل
@nasrollahhekmat
بـرگی از کتاب
«تأملی در فلسفه تـاریخ عقل»
نماز غربت دل را به شام مـیخوانم
شکسته است ولی من تمام میخوانم
بـه رسم زایــر کوی تو مــینشینم زار
زیـــارت درِ بیتالحـــرام مـیخـوانم
نگـــاه غــمزدگان قــرین غــربت را
به سیر ساحت دارالسّلام مـیخوانم
منم به صحن حریمت تـرانهخـوانِ مقیم
گـر از درم تـو بـرانی ز بـام مـیخوانم
▫️زمـان و زیـان :
در اینجا به دو ویژگی مهمّ زبان اشـاره میکنم ، شاید ما را به حقیقت آن نزدیک کند :
۱ . زبان ، تاریخ دارد . یعنی زبان بشری موجودی است زنده و جاندار که همواره در حال تطوّر و تحوّل بوده و پابپای انسان در تاریخش حـرکت کرده و پیش آمده است .
۲ . زبان ، دروغ میگوید . یعنی زبـان بشـری این ظرفیّت را دارد که به منظور پنهان کردن چیزی به کار رود . یعنی میتواند چیزی را آشکار کند صرفاً به قصد مستور کردن و مکتوم نهادن چیزی دیگر .
از این دو ویژگی میتوان بهسادگی عبور کرد و آنها را فقط شنید . یعنی میتوان آنها را ناشنیده انگاشت ؛ و زیانی که تاکنون بر ما رفته است همواره بر اثر این بوده که از کنار مسایل به سهولت عبور کرده و گذشتهایم .
از این نیز باید برحذر بود که مسایل خرد و سادهنما را سهل و حقیر پنداریم ؛ و این دو ویژگی گرچه در نگاه اوّل کوچک و بیمقدار است امّا اگر در آنها به تأمّل بنشینیم بزرگی و عظمتشان آشکار خواهد شد .
برای اینکه این دو ویژگی را بهتر دریابیم بیایید زبان بشری را با زبان طبیعت مقایسه کنیم و البتّه نیمنگـاهی به زبان کودک نیز ما را در فهم این دو ویژگی یاری میکند . مراد از کودک ، انسانی است که به مرتبهٔ بلوغ و تعقّل نرسیده است . چگونگی آموزش زبان توسّط کودک و کاربرد آن در او بسیار شگفتانگیز است و جای آن دارد که در آن به تأمّل ، کندوکاو و مداقّه بنشینیم . درحالیکه زبان انسانهای بالغ و عاقل میراثدار تحـوّل و تطوّر گذشتههای زبان است و انبانی از تجربههای زبانی را بر دوش دارد و از این حیث وارث تاریخ زبان میباشد و حکایت معبر زمـان و پیچ و خمهای دوران بر ذهن و لبانش جریان دارد و حافظهٔ او را انباشته است ، کودک ، زبانی ساده و بیپیرایه و خالی از تاریخ و زمـان دارد . در زبـان کودک هیچ نشانی از زمان و تـاریخ نمیتوان دید مگر بدان مقدار که از زبان بزرگسالان به آن سرایت کرده است . از سوی دیگر در زبان کودک ، دروغ راهی و جایی ندارد . اصلاً کـودک دروغ را نمیشناسد و زبـان او صاف ، زلال ، پاک و حقیقتنماست . آری ما که بالغ و عاقلیم رفتهرفته و در مسیر زمان دروغ را به او میآموزیم .
از آنجا که زبان کودک ، تاریخ و دروغ ندارد ، زبان همهٔ کودکان عالم همانند هم و مشابه یکدیگر است و از اینرو کودکان زبان یکـدیگر را خوب میفهمند و در تفاهم هیچ مشکلی ندارند ؛ امّا بزرگسالان زبانِ هم را در نمییابند و برای تفاهم با هزار و یک مشکل روبرویند .
📚 تأملی بر فلسفه تاریخ عقل
صص ۷۵ - ۷۶
#دکتر_نصرالله_حکمت
#همراه_با_کتاب
#تأملی_در_فلسفه_تاریخ_عقل
@nasrollahhekmat