Telegram Group Search
قاعده بیست و پنجم: فقط در آینده دنبال بهشت و جهنم نگرد. هرگاه بتوانیم یکی را بدون چشمداشت و حساب و کتاب و معامله دوست داشته باشیم، در اصل در بهشتیم. هرگاه با یکی منازعه کنیم و به نفرت و حسد و کین آلوده شویم، با سر به جهنم افتاده‌ایم.
📖ملت عشق
الیف شافاک
ترجمه ارسلان فصیحی
کپی⛔️

@Asheghanbook
من او را دوست ندارم، چون فقط کسی را می‌توانم دوست بدارم که آزاده باشد و احساسات مرا بفهمد و محترم بدارد.
📖شب‌های روشن
فئودور داستایُفسکی
ترجمهٔ سروش حبیبی
کپی ⛔️

@Asheghanbook
عشق قدیم‌ترین و پابرجاترین سنت روی زمین است. عاشق رانده می‌شود، اما نمی‌راند. عاشق آزار می‌بیند، اما آزارش به مورچه هم نمی‌رسد.
عاشق که شدی می‌فهمی
.
📖ملت عشق
الیف شافاک
ترجمه ارسلان فصیحی
کپی⛔️

@Asheghanbook
دلخوش نشسته‌ام که تو شاید گذر کنی.. لعنت به شایدی که مهیا نمی‌شود
👤 #شمس_لنگرو

@Asheghanbook
تیری که رها شد دیگر به کمان برنمی‌گردد.
📖شب‌های روشن
فئودور داستایُفسکی
ترجمهٔ سروش حبیبی
کپی ⛔️
@Asheghanbook
صوفی حقیقی آن است که اگر دیگران سرزنشش کنند، عیبش بجویند، بدش بگویند، حتی به او افترا ببندند، دهانش را بسته نگه دارد و دربارهٔ کسی حتی یک کلمه حرف ناشایست نزند.
صوفی عیب را نمی‌بیند، عیب را می‌پوشاند.
📖ملت عشق
الیف شافاک
ترجمه ارسلان فصیحی
#بیندیشید
کپی⛔️

@Asheghanbook
باربوسا (جفری راش): این روزا دنیا خیلی کوچیک شده، نه؟؟
جک اسپارو (جانی دپ): نه اشتباه می‌کنی. دنیا هنوز همون قدره، فقط درونش یه کم خالی شده!

🎥دیالوگ فیلم: دزدان دریایی کارائیب_2011

@Asheghanbook
بار دیگر شهری که دوست می داشتم.pdf
2.9 MB
داستان این کتاب، داستان ترک شهر و محل زندگی بخاطر عشق، بی‌وفایی و در نهایت بازگشت دوباره به زادگاه است. نثری این کتاب شورانگیز و شاعرانه است. داستان عشق ممنوعه‌ی پسر کشاورز و دختر خان است که وقتی با مخالفت اطرافیان مواجه می‌شوند قدرت عشق آن‌ها را وسوسه می‌کند تا شهر خود را ترک کنند. عشق و غم و افسوس و اندوه در همه‌ی جای این اثر جریان دارد.
خواندن این کتاب برای طرفداران رمان‌های عاشقانه واجب است و قطعا از خواندن آن لذت خواهند برد
.
#کتاب_بخوانیم

@Asheghanbook
هر قدر انسان شریف‌تر و نجیب‌تر و حساس‌تر باشد، از جنایت دیگران بیشتر رنج می‌برد،
و این دو علت دارد: یکی اینکه خود را مستحق خیانت نمی‌بیند، و دیگر اینکه منتظر نیست که سایرین با او عملی کنند که خود او با سایرین نکرده است.
👤الکساندر_دوما
#بیندیشید

@Asheghanbook
ما در روزگاری هستیم، هلیا، که بسیاری چیزها را می‌توان دید و باور نکرد و بسیاری چیزها را ندیده باور کرد.
📖 بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم
نادر ابراهیمی
کپی ⛔️
@Asheghanbook
در هوایت بی‌قرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
جان و دل از عاشقان می‌خواستند
جان و دل را می‌سپارم روز و شب
تا نیابم آن چه در مغز مَنست
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
می‌زنی تو زخمه و بر می‌رود
👤 #مولانا

@Asheghanbook
و او در من تابستان را زنده می‌کند.
📖 بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم
نادر ابراهیمی
کپی ⛔️

@Asheghanbook
هیچکس با شهامت به دنیا نمی‌آید
👤ناتالیا گینزبرگ

@Asheghanbook
هر آشنایی تازه ‌اندوهی تازه است. مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی‌ست.
📖 بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم
نادر ابراهیمی


@Asheghanbook
ﺁﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺯﺍﻫﺪﻯ ﺩﺭ ﺑﺼﺮﻩ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﮒ ﺭﺳﻴﺪ، ﺧﻮﻳﺸﺎﻧﺶ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﮔﺮﺩ ﻭﻯ ﺩﺭ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻰ‌ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ. ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺎﻧﻴﺪ. ﻭﻯ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺎﻧﻴﺪﻧﺪ.
ﺭﻭ ﺳﻮﻯ ﭘﺪﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﭘﺪﺭ! ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ‌ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻧﮕﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻯ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﻭ پشتم ﺑﺸﻜﻨﺪ. 
ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ:ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ‌ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﻴﺪ ﻣﻰ‌ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﻯ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻦ ﻛﻨﻰ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﻟﻴﻦ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻰ. ﺭﻭﻯ ﺳﻮﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ‌ﮔﺮﻳﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﻳﺘﻴﻢ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺫﻟﻴﻞ ﮔﺸﺘﻴﻢ.
ﺭﻭ ﺳﻮﻯ ﻋﻴﺎﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: "ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ‌ﮔﺮﻳﻰ؟" ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ نگه ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻳﻦ ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﺭﺍ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻩ! ﺁﻩ! ﺷﻤﺎ ﻫﻤﻪ، ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ‌ﮔﺮﻳﻴﺪ، ﻫﻴﭽﻜﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﻧﻤﻰ‌ﮔﺮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼِﺸَﻢ ﺗﻠﺨﻰ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﻭ ﭼﻪ ﮔﻮﻳﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻭ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ؟ ﺍﻳﻦ ﺑﮕﻔﺖ ﻭ ﺑﺨﺮﻭﺷﻴﺪ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻛﺮﺩ.
#حکایت

@Asheghanbook
یاد تو هر لحظه با من است؛ امّا یاد، انسان را بیمار می‌کند.
📖 بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم
نادر ابراهیمی
کپی ⛔️

@Asheghanbook
👤فئودور داستایُفسکی
#بیندیشید

@Asheghanbook
2024/07/17 06:39:54
Back to Top
HTML Embed Code: