احمدی نژاد: شوخی یا رنج؟
مجتبی نجفی
با این عکسها بزرگ شدیم. خشم از سرکوب و غرور از ایستادگی. سال هشتاد و هشت تنها سال حضور خیابانی نسل ما نبود اما جدی ترین بود. هشتاد و هشت برای ما در احمدی نژاد خلاصه نمیشود او فقط یک نماد بود، نماد برآمدن از یک سیستم با اراده قاطع برای انسداد هر شکل تغییر. برای نسل ما که از آخرهای سال هفتاد با واژگانی مثل دموکراسی و جامعه مدنی بزرگ شدیم احمدی نژاد یک نام بود که انسداد اصلاحات و حرکت به سوی یک استبداد سخت تر را نمایندگی میکرد. اما او تنها برساخته اراده ای بود که وقتی قتلهای زنجیره ای کشف شدند اطلاعات سپاه را در برابر وزارت اطلاعات تقویت کرد، دولت در دولت را تشدید و مداحان را به جای دانشگاهیان ارج نهاد و کشور را با جادوگری اداره می کرد.
دولت احمدی نژاد مجری و موافق سرکوب معترضان سبز بود. دستهایش در خون سهراب و ندا و اشکان و دهها جوان دیگر آغشته است اما همه واقعیت جمهوری اسلامی نبود. وقتی هم که خواست برای خودش هویتی مستقل تعریف کند نزدیکانش را زندان و خودش را رد صلاحیت کردند تا هسته سخت قدرت پیام دهد پایت را از گلیمت درازتر نکن.
برای خیلی ها احمدی نژاد کلمه ای برای شوخی شده یا حتی امیدی در این آشفته بازار اما برای بسیاری از ما نامی است یادآور سرکوب آرزوهای نسلی مان. احمدی نژاد هشتاد و چهار همان عروسک دوست داشتنی بیت و سپاه بود که بر ناکارآمدی اصلاح طلبان نشستند و میوه انسداد اصلاح را چیدند و از شعارزدگی و خستگی جامعه استفاده کردند و هشت سال سیاه را رقم زدند.
احمدی نژاد هر چه گذشت چموش تر شد و به خصوص از دور دوم نشان داد آن رییس جمهور سربه راه بیت و سپاه نیست. برای همین او را که تا حد پیغمبر بالا برده بودند، فریفته جریان «انحرافی» نامیدند، از دست همان واژگانی که برای حذف استفاده میکنند: فتنه گر، اغتشاشگر ،....
عده ای که حوصله درافتادن با اصل قدرت در بیت رهبری را نداشتند مدام به احمدی نژاد حمله میکردند اما او تنها یک نماینده پر کار بود از طرف هسته سخت قدرت و وقتی هم از قالب رییس جمهور سربه راه به رییس دولتی سرکش و خواستار اختیارات بیشتر و مخالف دخالتهای بیت در نصب و عزل وزرا تغییر شکل داد،حذف شد؛ چرا که ایده آل رهبری، همان رییسی مرده یا مقتول بود، رییس دولتی مطیع.
پشت هر نامی، رخدادها نهفته است. احمدی نژاد برای ما که به خون خفتن آن همه جوان را دادیم یک نام رنج آور است اما پشت این نام یک واقعیت اصلی بود و آن هم دستگاه قدرت مطلقه، نظامی گری و دشمنی با جامعه مدنی و احمدی نژاد تنها بخشی از این واقعیت بود. یک تکه از یک صورت مسأله اساسی تر بود: قدرت مطلقه.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2298
مجتبی نجفی
با این عکسها بزرگ شدیم. خشم از سرکوب و غرور از ایستادگی. سال هشتاد و هشت تنها سال حضور خیابانی نسل ما نبود اما جدی ترین بود. هشتاد و هشت برای ما در احمدی نژاد خلاصه نمیشود او فقط یک نماد بود، نماد برآمدن از یک سیستم با اراده قاطع برای انسداد هر شکل تغییر. برای نسل ما که از آخرهای سال هفتاد با واژگانی مثل دموکراسی و جامعه مدنی بزرگ شدیم احمدی نژاد یک نام بود که انسداد اصلاحات و حرکت به سوی یک استبداد سخت تر را نمایندگی میکرد. اما او تنها برساخته اراده ای بود که وقتی قتلهای زنجیره ای کشف شدند اطلاعات سپاه را در برابر وزارت اطلاعات تقویت کرد، دولت در دولت را تشدید و مداحان را به جای دانشگاهیان ارج نهاد و کشور را با جادوگری اداره می کرد.
دولت احمدی نژاد مجری و موافق سرکوب معترضان سبز بود. دستهایش در خون سهراب و ندا و اشکان و دهها جوان دیگر آغشته است اما همه واقعیت جمهوری اسلامی نبود. وقتی هم که خواست برای خودش هویتی مستقل تعریف کند نزدیکانش را زندان و خودش را رد صلاحیت کردند تا هسته سخت قدرت پیام دهد پایت را از گلیمت درازتر نکن.
برای خیلی ها احمدی نژاد کلمه ای برای شوخی شده یا حتی امیدی در این آشفته بازار اما برای بسیاری از ما نامی است یادآور سرکوب آرزوهای نسلی مان. احمدی نژاد هشتاد و چهار همان عروسک دوست داشتنی بیت و سپاه بود که بر ناکارآمدی اصلاح طلبان نشستند و میوه انسداد اصلاح را چیدند و از شعارزدگی و خستگی جامعه استفاده کردند و هشت سال سیاه را رقم زدند.
احمدی نژاد هر چه گذشت چموش تر شد و به خصوص از دور دوم نشان داد آن رییس جمهور سربه راه بیت و سپاه نیست. برای همین او را که تا حد پیغمبر بالا برده بودند، فریفته جریان «انحرافی» نامیدند، از دست همان واژگانی که برای حذف استفاده میکنند: فتنه گر، اغتشاشگر ،....
عده ای که حوصله درافتادن با اصل قدرت در بیت رهبری را نداشتند مدام به احمدی نژاد حمله میکردند اما او تنها یک نماینده پر کار بود از طرف هسته سخت قدرت و وقتی هم از قالب رییس جمهور سربه راه به رییس دولتی سرکش و خواستار اختیارات بیشتر و مخالف دخالتهای بیت در نصب و عزل وزرا تغییر شکل داد،حذف شد؛ چرا که ایده آل رهبری، همان رییسی مرده یا مقتول بود، رییس دولتی مطیع.
پشت هر نامی، رخدادها نهفته است. احمدی نژاد برای ما که به خون خفتن آن همه جوان را دادیم یک نام رنج آور است اما پشت این نام یک واقعیت اصلی بود و آن هم دستگاه قدرت مطلقه، نظامی گری و دشمنی با جامعه مدنی و احمدی نژاد تنها بخشی از این واقعیت بود. یک تکه از یک صورت مسأله اساسی تر بود: قدرت مطلقه.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2298
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
Forwarded from پارَند - Paarand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
درباره مغلطه های رایج، ساده سازی های فریبکارانه توضیح داده ایم. آیا طبق ادعای مقامات جمهوری اسلامی همه جا شورای نگهبان وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش شرایط صلاحیت کاندیداها در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه را شرح داده ایم.
با همرسانی مطالب، ارایه نظرات انتقادی و معرفی این رسانه مستقل به دوستان خود که صرفا به تولید محتوی می پردازد و مطلب کپی در آن وجود ندارد، پارند را یاری کنید.
@paarandiran
با همرسانی مطالب، ارایه نظرات انتقادی و معرفی این رسانه مستقل به دوستان خود که صرفا به تولید محتوی می پردازد و مطلب کپی در آن وجود ندارد، پارند را یاری کنید.
@paarandiran
کدام یک از گزینه های زیر را برای انتخابات ریاست جمهوری انتخاب می کنید؟
anonymous poll
۱. رای نمیدهم – 321
👍👍👍👍👍👍👍 66%
۲. پزشکیان – 156
👍👍👍 32%
۳.قالیباف – 3
▫️ 1%
۴. جلیلی – 3
▫️ 1%
۷. پورمحمدی – 3
▫️ 1%
۵. زاکانی – 2
▫️ 0%
۶. قاضی زاده – 2
▫️ 0%
👥 490 people voted so far.
anonymous poll
۱. رای نمیدهم – 321
👍👍👍👍👍👍👍 66%
۲. پزشکیان – 156
👍👍👍 32%
۳.قالیباف – 3
▫️ 1%
۴. جلیلی – 3
▫️ 1%
۷. پورمحمدی – 3
▫️ 1%
۵. زاکانی – 2
▫️ 0%
۶. قاضی زاده – 2
▫️ 0%
👥 490 people voted so far.
در دفاع از آن جنبش زیبا
مجتبی نجفی
امروز سالگرد اعتراض به کودتای انتخاباتی هشتادوهشت است. جنبشی که نقطه عطف جنبشهای مدرن اجتماعی در ایران است با همه تصویرهای زیبایش: زنانه شدن، قدرت شبکه های اجتماعی، عرصه عمومی بزرگ شده، شکل های نوین مقاومت مدنی. این اعتراضها مدرن تر و شهروندی تر از قبل شدند و زبان هنر در مقام زبان درد و تحقیر و آرمان و اعتراض سرکشید و به حاکم خبر داد: این مردم آن مردم سابق نیستند. این همان جمله ای بود که میرزا جهانگیرخان، صور اسرافیل به محمد علی شاه قاجار گفت و از مشروطیت به عنوان نقطه عطف تغییر جهان ایرانی یاد کرد و ما هنوز در آن گفتمان ایم و هنوز هم « قدرت مطلقه» ام الفساد و قانون بر آمده از آرای ملت، غایب در صحنه و آنچه هست نه « قانون» که خودسری سلطان و چکمه پوشهای حامی اش است.
می گویند دستاورد جنبش سبز چه بود؟ جنبشها پیچیده و چند لایه اند،جنبش سبز نه توانست انتخابات کودتایی علیه موسوی را ابطال کند نه توانست قدرت حاکم را ادب و سر به راه و مشروطه کند اما در امتداد همان حرکتهایی است که به دیوار استبداد ترک انداختند و میدان را عرصه رویت پذیری شجاعت شهروندی کردند و بر سرمایه نمادین ایرانیان دموکراسیخواه افزودند و از امتداد یک خواست « محدود شدن قدرت مطلقه و بازیگری شهروند صاحب این مرز و بوم»خبر دادند.
بیان شجاعت شهروندی و ماهها مستأصل کردن نظام امنیتی حکومتی که « حامی پرور» است کار کوچکی نیست. خیلی ها یادشان نمی آید، به ناله و زاری افتاده بودند و رهبری همیشه از سکوت یارانش گلایه داشت. اصلا همین اعتراض شجاعانه شهروند ایرانی در این دستگاه مخوف با همین تصاویر پر از پلیدی خود دستاورد است، یعنی جامعه ای که سرکوب میشود و دوباره بر میخیزد، جامعه ای که جنبشی شده و در برنگاهها منتظر فرصت و تغییر بزرگ را پیگیری میکند. مگر این کم دستاوردی است؟
در جنبش سبز، شهروند ایرانی به حاکم مطلقه پیام داد هر جا صندوق مسدود شود،خیابان و خیابان سرکوب شود،مقاومت است. اینها همه نشان هایی از یک روح جمعی بی تاب برای تغییر است و سالها از آن جنبش زیبای مدنی گذشته، جامعه ایرانی جنبشی تر شده چون متکی به یک شخصیت تاریخی است که در خواستهای نیاکان مشروطه خواه ما علیه شاهان مطلقه متبلور شده و این امتداد تاریخی، افتان و خیزان، تداوم دارد، گاهی نامش سبز میشود و زمانی « زن، زندگی، آزادی». مسأله، تکوین هویت شهروند ایرانی است که نه شاه، ابرانسان عظیم الجثه، نه پدر ایرانساز نه ولی فقیه تمدن ساز که شهروند صاحب رای میخواهد. برای همین پیام واضح در جنبش سبز این بود: فصل الخطاب نه رهبر که ملت است.
عکس از آسیوشیتدپرس
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2303
مجتبی نجفی
امروز سالگرد اعتراض به کودتای انتخاباتی هشتادوهشت است. جنبشی که نقطه عطف جنبشهای مدرن اجتماعی در ایران است با همه تصویرهای زیبایش: زنانه شدن، قدرت شبکه های اجتماعی، عرصه عمومی بزرگ شده، شکل های نوین مقاومت مدنی. این اعتراضها مدرن تر و شهروندی تر از قبل شدند و زبان هنر در مقام زبان درد و تحقیر و آرمان و اعتراض سرکشید و به حاکم خبر داد: این مردم آن مردم سابق نیستند. این همان جمله ای بود که میرزا جهانگیرخان، صور اسرافیل به محمد علی شاه قاجار گفت و از مشروطیت به عنوان نقطه عطف تغییر جهان ایرانی یاد کرد و ما هنوز در آن گفتمان ایم و هنوز هم « قدرت مطلقه» ام الفساد و قانون بر آمده از آرای ملت، غایب در صحنه و آنچه هست نه « قانون» که خودسری سلطان و چکمه پوشهای حامی اش است.
می گویند دستاورد جنبش سبز چه بود؟ جنبشها پیچیده و چند لایه اند،جنبش سبز نه توانست انتخابات کودتایی علیه موسوی را ابطال کند نه توانست قدرت حاکم را ادب و سر به راه و مشروطه کند اما در امتداد همان حرکتهایی است که به دیوار استبداد ترک انداختند و میدان را عرصه رویت پذیری شجاعت شهروندی کردند و بر سرمایه نمادین ایرانیان دموکراسیخواه افزودند و از امتداد یک خواست « محدود شدن قدرت مطلقه و بازیگری شهروند صاحب این مرز و بوم»خبر دادند.
بیان شجاعت شهروندی و ماهها مستأصل کردن نظام امنیتی حکومتی که « حامی پرور» است کار کوچکی نیست. خیلی ها یادشان نمی آید، به ناله و زاری افتاده بودند و رهبری همیشه از سکوت یارانش گلایه داشت. اصلا همین اعتراض شجاعانه شهروند ایرانی در این دستگاه مخوف با همین تصاویر پر از پلیدی خود دستاورد است، یعنی جامعه ای که سرکوب میشود و دوباره بر میخیزد، جامعه ای که جنبشی شده و در برنگاهها منتظر فرصت و تغییر بزرگ را پیگیری میکند. مگر این کم دستاوردی است؟
در جنبش سبز، شهروند ایرانی به حاکم مطلقه پیام داد هر جا صندوق مسدود شود،خیابان و خیابان سرکوب شود،مقاومت است. اینها همه نشان هایی از یک روح جمعی بی تاب برای تغییر است و سالها از آن جنبش زیبای مدنی گذشته، جامعه ایرانی جنبشی تر شده چون متکی به یک شخصیت تاریخی است که در خواستهای نیاکان مشروطه خواه ما علیه شاهان مطلقه متبلور شده و این امتداد تاریخی، افتان و خیزان، تداوم دارد، گاهی نامش سبز میشود و زمانی « زن، زندگی، آزادی». مسأله، تکوین هویت شهروند ایرانی است که نه شاه، ابرانسان عظیم الجثه، نه پدر ایرانساز نه ولی فقیه تمدن ساز که شهروند صاحب رای میخواهد. برای همین پیام واضح در جنبش سبز این بود: فصل الخطاب نه رهبر که ملت است.
عکس از آسیوشیتدپرس
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2303
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
در اهمیت مراقبت از قوه تخیل
مجتبی نجفی
آن میدان نمادین آزادی و آن روز بزرگ بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت به تاریخ نپیوسته چرا که رویای آینده است. اگر صندوق رای آزاد بود،میتوانست آوردگاه اصلی نبرد استبداد و آزادی باشد اما آوردگاه اصلی در غیاب صندوق آزاد، اراده تغییر شهروندانی است که عرصه عمومی را در دل یک سیستم تمام امنیتی تصاحب می کنند چونکه که تنها صندوق رای و نهاد انتخابات ما به یغما نرفته،عرصه عمومی به مثابه صحنه های رویت پذیری « خویشتن» و «دیگری»، آنچنانکه آرنت تاکید میکند،اشغال شده و اشغالگر،نهاد دولتی است که دهه به دهه عظیم الجثه تر،بی عقل تر شده و همه چیز را میخواهد جز تجلی آزادانه اراده شهروندان در « ایران به مثابه خانه». برای همین بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت روزی نمادین است، روزی که خیابانهای انقلاب تا آزادی فتح و آن میدان نمادین رویت پذیر اراده هایی شد که ثابت کردند حتی در امنیتی ترین سیستم حاکم،فتح خیابان ممکن و هراس استبداد از کنترل دایم و سرکوب نظام مند از تکرار چنین صحنه ای است.
از اینرو در میانه اپوزیسیون فاندی رانتی که قبله آمالش این سفارت است و آن سفارت و تقلیل اراده تغییر به یک سری بهبود های بروکراتیک در دولت بیت رهبری و تنزل مقام رییس جمهور به مدیر اجرایی رهبر جمهوری اسلامی و عقب نشینی از آرمان دموکراسیخواهی، باز هم بیست و پنج خرداد و این میدان و این جمعیت، خیالی بس برانگیزاننده است و افتادن در دام « رای دادن خوب است یا بد»، «مشارکت در انتخابات پنجاه به بالا میشود یا پایین» بطلان انرژی است چرا که شهروند « جنبشی» در هیچ دولتی از عرصه عمومی برای نمایش اراده تغییر در قالب موج های همبستگی منصرف نشده و دعوای «تحریم یا رای دادن» بیهوده ترین است؛ مهم حفاظت از خیال جنبشی است که تقلیل محور نیست و خود را در حصار واژگانی مانند «بهبودخواهی» اسیر نکرده و مهم تر، مراقبت از قوه تخیل است تا مبادا در برابر انگاره های جبرآلودی که سرنوشت ما را به سفارت های دولتهای خارجی یا بازی های بیت رهبری ارجاع میدهند، روح سرکش شهروندی تسلیم شود. هیچ دولتی نتوانست با خس و خاشاک نامیدن، آن همه شهروند عصیانگر را از میدان به در کند، هیچ گشت ارشادی از ظهور زنهای نافرمان نتوانست جلوگیری و در هیچ دوره ای معلم، کارگر،بازنشسته، کشاورز، بی آب و نان، نادیده شده از اعتراض منصرف نشده. هیچ انتخاباتی با هر درصدی از مشارکت کم یا زیاد هم نخواهد نتوانست از بروز چنین صحنه های زیبایی از سرکشی عصیان شهروندی جلوگیری کند، پس شایسته نیست شهروند با شهروند بر سر رای دادن یا ندادن تقابل جویی کند چرا که این چند روز خواهد گذشت و با پیروزی هر رییس دولتی، جمهوری اسلامی با ابر بحرانهای چندبعدی و چند لایه اش هنوز زنده است و طبیعتا صحنه سیاسی ایران آبستن تحولات مهم و بزرگی در سالهای آتی خواهد بود.
آنچه که مهم است این است «صندوق رای هم تاکتیک هم استراتژی » در کانتکستی که دولت فربه، ساختار سیاسی را تصاحب کرده و قواعد خود را به بازی انتخابات تحمیل میکند شعاری تو خالی و سیاستی شکست خورده است. نیروی سوم نه اپوزیسیون فاندی رانتی، نه تقلیل گرایان بهبودی خواه، جبهه وسیع دموکراسیخواهی متشکل از شهروندان خشمگین و ناراضی علیه سیستم های سیاسی مادام العمر است که پتانسیل های بزرگی برای شکل گیری دارد و نیروهای سیاسی در صورتی که بخواهند از این نیروی سوم نمایندگی بگیرند، باید خود را تغییر و از افسردگی سیاسی نجات دهند و رویای دموکراسیخواهی رادیکال را تقویت کنند. برای همین بیست و پنج خرداد یک رخداد تاریخی نیست، برانگیزاننده رویایی است که از سفلگی عبور میکند و اراده تغییر از مجرای جنبش های شهروندی را به خاطر می آورد و آینده را نوید میدهد، یادآور همان میدانهای اجتماع اراده های تغییر میشود، اجتماع من های متکثری که در یک کلیت واحد همبسته با حفظ هویت گرد هم می آیند.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2305
مجتبی نجفی
آن میدان نمادین آزادی و آن روز بزرگ بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت به تاریخ نپیوسته چرا که رویای آینده است. اگر صندوق رای آزاد بود،میتوانست آوردگاه اصلی نبرد استبداد و آزادی باشد اما آوردگاه اصلی در غیاب صندوق آزاد، اراده تغییر شهروندانی است که عرصه عمومی را در دل یک سیستم تمام امنیتی تصاحب می کنند چونکه که تنها صندوق رای و نهاد انتخابات ما به یغما نرفته،عرصه عمومی به مثابه صحنه های رویت پذیری « خویشتن» و «دیگری»، آنچنانکه آرنت تاکید میکند،اشغال شده و اشغالگر،نهاد دولتی است که دهه به دهه عظیم الجثه تر،بی عقل تر شده و همه چیز را میخواهد جز تجلی آزادانه اراده شهروندان در « ایران به مثابه خانه». برای همین بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت روزی نمادین است، روزی که خیابانهای انقلاب تا آزادی فتح و آن میدان نمادین رویت پذیر اراده هایی شد که ثابت کردند حتی در امنیتی ترین سیستم حاکم،فتح خیابان ممکن و هراس استبداد از کنترل دایم و سرکوب نظام مند از تکرار چنین صحنه ای است.
از اینرو در میانه اپوزیسیون فاندی رانتی که قبله آمالش این سفارت است و آن سفارت و تقلیل اراده تغییر به یک سری بهبود های بروکراتیک در دولت بیت رهبری و تنزل مقام رییس جمهور به مدیر اجرایی رهبر جمهوری اسلامی و عقب نشینی از آرمان دموکراسیخواهی، باز هم بیست و پنج خرداد و این میدان و این جمعیت، خیالی بس برانگیزاننده است و افتادن در دام « رای دادن خوب است یا بد»، «مشارکت در انتخابات پنجاه به بالا میشود یا پایین» بطلان انرژی است چرا که شهروند « جنبشی» در هیچ دولتی از عرصه عمومی برای نمایش اراده تغییر در قالب موج های همبستگی منصرف نشده و دعوای «تحریم یا رای دادن» بیهوده ترین است؛ مهم حفاظت از خیال جنبشی است که تقلیل محور نیست و خود را در حصار واژگانی مانند «بهبودخواهی» اسیر نکرده و مهم تر، مراقبت از قوه تخیل است تا مبادا در برابر انگاره های جبرآلودی که سرنوشت ما را به سفارت های دولتهای خارجی یا بازی های بیت رهبری ارجاع میدهند، روح سرکش شهروندی تسلیم شود. هیچ دولتی نتوانست با خس و خاشاک نامیدن، آن همه شهروند عصیانگر را از میدان به در کند، هیچ گشت ارشادی از ظهور زنهای نافرمان نتوانست جلوگیری و در هیچ دوره ای معلم، کارگر،بازنشسته، کشاورز، بی آب و نان، نادیده شده از اعتراض منصرف نشده. هیچ انتخاباتی با هر درصدی از مشارکت کم یا زیاد هم نخواهد نتوانست از بروز چنین صحنه های زیبایی از سرکشی عصیان شهروندی جلوگیری کند، پس شایسته نیست شهروند با شهروند بر سر رای دادن یا ندادن تقابل جویی کند چرا که این چند روز خواهد گذشت و با پیروزی هر رییس دولتی، جمهوری اسلامی با ابر بحرانهای چندبعدی و چند لایه اش هنوز زنده است و طبیعتا صحنه سیاسی ایران آبستن تحولات مهم و بزرگی در سالهای آتی خواهد بود.
آنچه که مهم است این است «صندوق رای هم تاکتیک هم استراتژی » در کانتکستی که دولت فربه، ساختار سیاسی را تصاحب کرده و قواعد خود را به بازی انتخابات تحمیل میکند شعاری تو خالی و سیاستی شکست خورده است. نیروی سوم نه اپوزیسیون فاندی رانتی، نه تقلیل گرایان بهبودی خواه، جبهه وسیع دموکراسیخواهی متشکل از شهروندان خشمگین و ناراضی علیه سیستم های سیاسی مادام العمر است که پتانسیل های بزرگی برای شکل گیری دارد و نیروهای سیاسی در صورتی که بخواهند از این نیروی سوم نمایندگی بگیرند، باید خود را تغییر و از افسردگی سیاسی نجات دهند و رویای دموکراسیخواهی رادیکال را تقویت کنند. برای همین بیست و پنج خرداد یک رخداد تاریخی نیست، برانگیزاننده رویایی است که از سفلگی عبور میکند و اراده تغییر از مجرای جنبش های شهروندی را به خاطر می آورد و آینده را نوید میدهد، یادآور همان میدانهای اجتماع اراده های تغییر میشود، اجتماع من های متکثری که در یک کلیت واحد همبسته با حفظ هویت گرد هم می آیند.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2305
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
در نقد توهم و وابستگی
مجتبی نجفی
وقتی حمید نوری به اتهام مشارکت در اعدامهای شصت و هفت محاکمه و محکوم شد، انتظار گروگانگیری میرفت. یوهان فلودروس کارمند اتحادیه اروپا و یکی از اتباع دیگر سوئد از قربانیان بودند. این نخستین بار نیست. پرونده ها در این مورد فراوانند. پیش از این، اسداللهی دیپلمات به اتهام تلاش برای ببمگذاری محکوم شده بود اما در نهایت از سوی دولت بلژیک مبادله شد. حمید نوری هم بعد از محکومیت به حبس ابد با یوهان فلودروس و یک شهروند دیگر سوئدی تبادل شد.
مسأله اینجا سرزنش دولتهای غربی نیست، اینها از قاعده تامین حداکثری منافع خود پیروی میکنند. هر کس گمان کند دولتها به حقوق و اخلاق ارجحیت میدهند، یکسره از عالم سیاست و زندگی پرت است. تا بوده همین بوده. اما در کوران جنبش زن، زندگی، آزادی به رغم این همه تجربه، از ایران تا افغانستان، بخشی از اپوزیسیون سفره گدایی در این سفارت و آن سفارت در این کاخ و آن کاخ پهن کرده بود. آنقدر آنها را عاجز و درمانده می یافتم که قابل ترحم بودند اما مسأله این بود این دریوزگی ها به نام آن همه جانباختگی و فداکاری، با انگیزه های بعضا شخصی یا گروهی انجام میشدند. دولتها منطق خاص خود را دارند. من انتظاری از آنها ندارم چون ماهیتشان را میشناسم و شدت تاکید بر یک مولفه باید متناسب با کانتکست خود باشد. کسب حمایت از جوامع مدنی کشورهای خارجی، کنشی معقول و مدنی است اما برجسته کردن دولتهای خارجی و درخواست های عجیب از آنها ( از حمله نظامی تا تشدید تحریم تا بستن سفارتها) در خوشبینانه ترین حالت از سر سادگی است به خصوص اینکه در کانتکستی که ایران و عربستان در سازمان ملل ریاست مجامعی مانند حقوق بشر و زنان را بر عهده میگیرند تاکید بیش از اندازه بر اینکه«جهان مدرن صدای ما را بشنوید»اگر بحث شغل و رانت نباشد،نشانی از زیست در عالم هپروت است. جنبش زیبای ما را بسیاری اینجا ملعبه کمپین های انتخاباتی و شغلی خود کرده بودند.
افرادی که اندک اطلاعاتی از سیاست خارجی کشورهای غربی داشتند به راهی درک می کردند بخش بزرگی از اپوزیسیون در حالت خوشبینانه پرت است و در حالت بدبینانه،شیاد.
حقوق بشر به مثابه آرمان موج آفرین است اما همینکه سوژه آیین و جایزه شود آرمان به شیی تبدیل و ابزار بازی دولتها و بازیگران حرفه ای این گفتمان میشود. برای همین، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی یک اعتقاد برآمده از یک آرمان انسانی و ملی است و نمیتواند یک شغل باشد. گره کور ماجرا اینجاست و تاکید من هم بر ضرورت مرزبندی با اپوزیسیون وابسته، متکی به دولتهای خارجی به این دلیل است که این اپوزیسیون وابسته، کمک کار جمهوری اسلامی و خود مانعی بر راه دموکراسیخواهی در ایران است.
علاج کار این است آگاهی افکار عمومی بالا برود. تا زمانی که شهروندان مخالف، مشتری این اپوزیسیون نشوند، آنها هم بازاری نخواهند داشت. هر گفتمانی از مخالفت که دیدید بر نقش دولتهای غربی اغراق میکند، تلویحا یا صریحا اقدام نظامی را توصیه میکند، انتظار از خارج از ایران را غیر واقعی میکند بر نامش قلم قرمز بکشید چرا که هراس اصلی جمهوری اسلامی از عاملیت سوژه های داخل است، از شهروندان شجاعی که نظم مستقر ناعادلانه را به چالش کشیده اند و طبیعتا ایرانیان خارج از کشور هم پتانسیلهای زیادی برای همراهی با شهروندان داخل دارند اما توجه کنیم چگونه اپوزیسیون فاسد وابسته تلاش کرد جنبش زن، زندگی، آزادی را با سهم خواهی،توهم، گدایی در برابر دولتهای خارجی، طرح انتظارات غیر واقعی از دولتهایی که خودشان با بحرانهای عمده داخلی روبرو هستند، منحرف کند. از تجربه ها درس بیاموزیم و بر معیار مدنی جنبش های اعتراضی شهروندی که استقلال از نهاد قدرت و تکیه بر جوامع مدنی است، تاکید کنیم تا راه بر سواستفاده ها بسته شود. اگر جنبش های مدنی در ایران آنقدر قدرتمند شوند که توازن سیاسی را به هم بزنند، این دولتهای غربی هستند که برای پیوستن و همراهی صف خواهند کشید، نیازی به دریوزگی نیست!!!
#حمید_نوری
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2307
مجتبی نجفی
وقتی حمید نوری به اتهام مشارکت در اعدامهای شصت و هفت محاکمه و محکوم شد، انتظار گروگانگیری میرفت. یوهان فلودروس کارمند اتحادیه اروپا و یکی از اتباع دیگر سوئد از قربانیان بودند. این نخستین بار نیست. پرونده ها در این مورد فراوانند. پیش از این، اسداللهی دیپلمات به اتهام تلاش برای ببمگذاری محکوم شده بود اما در نهایت از سوی دولت بلژیک مبادله شد. حمید نوری هم بعد از محکومیت به حبس ابد با یوهان فلودروس و یک شهروند دیگر سوئدی تبادل شد.
مسأله اینجا سرزنش دولتهای غربی نیست، اینها از قاعده تامین حداکثری منافع خود پیروی میکنند. هر کس گمان کند دولتها به حقوق و اخلاق ارجحیت میدهند، یکسره از عالم سیاست و زندگی پرت است. تا بوده همین بوده. اما در کوران جنبش زن، زندگی، آزادی به رغم این همه تجربه، از ایران تا افغانستان، بخشی از اپوزیسیون سفره گدایی در این سفارت و آن سفارت در این کاخ و آن کاخ پهن کرده بود. آنقدر آنها را عاجز و درمانده می یافتم که قابل ترحم بودند اما مسأله این بود این دریوزگی ها به نام آن همه جانباختگی و فداکاری، با انگیزه های بعضا شخصی یا گروهی انجام میشدند. دولتها منطق خاص خود را دارند. من انتظاری از آنها ندارم چون ماهیتشان را میشناسم و شدت تاکید بر یک مولفه باید متناسب با کانتکست خود باشد. کسب حمایت از جوامع مدنی کشورهای خارجی، کنشی معقول و مدنی است اما برجسته کردن دولتهای خارجی و درخواست های عجیب از آنها ( از حمله نظامی تا تشدید تحریم تا بستن سفارتها) در خوشبینانه ترین حالت از سر سادگی است به خصوص اینکه در کانتکستی که ایران و عربستان در سازمان ملل ریاست مجامعی مانند حقوق بشر و زنان را بر عهده میگیرند تاکید بیش از اندازه بر اینکه«جهان مدرن صدای ما را بشنوید»اگر بحث شغل و رانت نباشد،نشانی از زیست در عالم هپروت است. جنبش زیبای ما را بسیاری اینجا ملعبه کمپین های انتخاباتی و شغلی خود کرده بودند.
افرادی که اندک اطلاعاتی از سیاست خارجی کشورهای غربی داشتند به راهی درک می کردند بخش بزرگی از اپوزیسیون در حالت خوشبینانه پرت است و در حالت بدبینانه،شیاد.
حقوق بشر به مثابه آرمان موج آفرین است اما همینکه سوژه آیین و جایزه شود آرمان به شیی تبدیل و ابزار بازی دولتها و بازیگران حرفه ای این گفتمان میشود. برای همین، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی یک اعتقاد برآمده از یک آرمان انسانی و ملی است و نمیتواند یک شغل باشد. گره کور ماجرا اینجاست و تاکید من هم بر ضرورت مرزبندی با اپوزیسیون وابسته، متکی به دولتهای خارجی به این دلیل است که این اپوزیسیون وابسته، کمک کار جمهوری اسلامی و خود مانعی بر راه دموکراسیخواهی در ایران است.
علاج کار این است آگاهی افکار عمومی بالا برود. تا زمانی که شهروندان مخالف، مشتری این اپوزیسیون نشوند، آنها هم بازاری نخواهند داشت. هر گفتمانی از مخالفت که دیدید بر نقش دولتهای غربی اغراق میکند، تلویحا یا صریحا اقدام نظامی را توصیه میکند، انتظار از خارج از ایران را غیر واقعی میکند بر نامش قلم قرمز بکشید چرا که هراس اصلی جمهوری اسلامی از عاملیت سوژه های داخل است، از شهروندان شجاعی که نظم مستقر ناعادلانه را به چالش کشیده اند و طبیعتا ایرانیان خارج از کشور هم پتانسیلهای زیادی برای همراهی با شهروندان داخل دارند اما توجه کنیم چگونه اپوزیسیون فاسد وابسته تلاش کرد جنبش زن، زندگی، آزادی را با سهم خواهی،توهم، گدایی در برابر دولتهای خارجی، طرح انتظارات غیر واقعی از دولتهایی که خودشان با بحرانهای عمده داخلی روبرو هستند، منحرف کند. از تجربه ها درس بیاموزیم و بر معیار مدنی جنبش های اعتراضی شهروندی که استقلال از نهاد قدرت و تکیه بر جوامع مدنی است، تاکید کنیم تا راه بر سواستفاده ها بسته شود. اگر جنبش های مدنی در ایران آنقدر قدرتمند شوند که توازن سیاسی را به هم بزنند، این دولتهای غربی هستند که برای پیوستن و همراهی صف خواهند کشید، نیازی به دریوزگی نیست!!!
#حمید_نوری
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2307
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
Forwarded from بهمن دارالشفایی
مجتبی نجفی:
«هر بار عکس این بچه ها رو میبینم انگار تاریخ همین ۱۵ سال روی سرم آوار میشه. چه نامهایی که شایسته اند فراموش نشوند. چقدر قربانی داده ایم، چقدر قربانی میدهیم و افسوس که باز هم قربانی خواهیم داد. نباید هیچ نامی فراموش شود، فراموشی همان آرزوی قاتل کیانوش آسا است.
یاد آر»
.
«هر بار عکس این بچه ها رو میبینم انگار تاریخ همین ۱۵ سال روی سرم آوار میشه. چه نامهایی که شایسته اند فراموش نشوند. چقدر قربانی داده ایم، چقدر قربانی میدهیم و افسوس که باز هم قربانی خواهیم داد. نباید هیچ نامی فراموش شود، فراموشی همان آرزوی قاتل کیانوش آسا است.
یاد آر»
.
Forwarded from پارَند - Paarand
ندای نمادین، غایب همیشه حاضر
ندا آقا سلطان در سی خرداد سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت در شرایطی جانش ستانده شد که روز قبل از آن، رهبر جمهوری اسلامی ایران در خطبه های نماز جمعه امکان تقلب در شکل جابجایی آرا را رد و نسبت به تداوم اعتراضها هشدار داد. قتل ندا آقا سلطان یکی از نقاط عطف جنبش های سیاسی اجتماعی ایران است، قتلی که به به سرعت رسانه ای شد. از شبکه های اجتماعی تا رسانه های بزرگ جهانی، این قتل دلخراش را پوشش دادند و ندا به آیکونی نمادین در جنبش سبز تبدیل شد. نگاه ندا با مخاطبش سخن می گفت و یکی از مهم ترین جلوه های جنبش های سیاسی اجتماعی مدرن را رویت پذیر کرد: قدرت تصویر.
قدرت تصویر با رشد شبکه های اجتماعی افزایش یافته و برای نظامهای سیاسی اقتدارگرا دردسر ساز شده. چون هم نقش افشاگر یافته و هم بسیج کننده و نمادین شده و هم توانسته مرزهای زمانی مکانی جنبش ها را جابجا کند. این جابجایی زمانی مکانی بر قدرت جنبش های شهروندی افزوده و سرعت شکل گیری نمادهای وحدت بخش را دو چندان کرده. از این منظر، جنبش سبز معرّف یکی از مدرن ترین جنبش های سیاسی اجتماعی در ایران است: تصویری که افشا می کند، بسیج می کند و در مقام نماد، معترضین را به هم وصل می کند. برای همین بود بسیاری از معترضین شعار دادند “ما همه ندا هستیم”؛ چون “ندا” تصویری بود که خود را در آن تعریف کرده بودند: قربانی استبداد با آرزوی زندگی و با آرمان آزادی. او غایبی بود که حضور دایم داشت و این خاصیت نماد است تعالی بخش است، زمان و مکان نمی شناسد و دعوت کننده به کنشی هماهنگ و هدفی واحد است.
@Paarandiran
https://instagram.com/paarandiran
https://www.tg-me.com/paarandiran/111
ندا آقا سلطان در سی خرداد سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت در شرایطی جانش ستانده شد که روز قبل از آن، رهبر جمهوری اسلامی ایران در خطبه های نماز جمعه امکان تقلب در شکل جابجایی آرا را رد و نسبت به تداوم اعتراضها هشدار داد. قتل ندا آقا سلطان یکی از نقاط عطف جنبش های سیاسی اجتماعی ایران است، قتلی که به به سرعت رسانه ای شد. از شبکه های اجتماعی تا رسانه های بزرگ جهانی، این قتل دلخراش را پوشش دادند و ندا به آیکونی نمادین در جنبش سبز تبدیل شد. نگاه ندا با مخاطبش سخن می گفت و یکی از مهم ترین جلوه های جنبش های سیاسی اجتماعی مدرن را رویت پذیر کرد: قدرت تصویر.
قدرت تصویر با رشد شبکه های اجتماعی افزایش یافته و برای نظامهای سیاسی اقتدارگرا دردسر ساز شده. چون هم نقش افشاگر یافته و هم بسیج کننده و نمادین شده و هم توانسته مرزهای زمانی مکانی جنبش ها را جابجا کند. این جابجایی زمانی مکانی بر قدرت جنبش های شهروندی افزوده و سرعت شکل گیری نمادهای وحدت بخش را دو چندان کرده. از این منظر، جنبش سبز معرّف یکی از مدرن ترین جنبش های سیاسی اجتماعی در ایران است: تصویری که افشا می کند، بسیج می کند و در مقام نماد، معترضین را به هم وصل می کند. برای همین بود بسیاری از معترضین شعار دادند “ما همه ندا هستیم”؛ چون “ندا” تصویری بود که خود را در آن تعریف کرده بودند: قربانی استبداد با آرزوی زندگی و با آرمان آزادی. او غایبی بود که حضور دایم داشت و این خاصیت نماد است تعالی بخش است، زمان و مکان نمی شناسد و دعوت کننده به کنشی هماهنگ و هدفی واحد است.
@Paarandiran
https://instagram.com/paarandiran
https://www.tg-me.com/paarandiran/111
Telegram
پارَند - Paarand
@Paarandiran
https://www.instagram.com/p/C8XT9rvtkt1/?igsh=MWZyODNscjM3Yjl4cA==
https://www.instagram.com/p/C8XT9rvtkt1/?igsh=MWZyODNscjM3Yjl4cA==
«خشمگین شدن» حق تحقیر شده است
مجتبی نجفی
آقای فاضلی مشاور آقای پزشکیان کاندیدای ریاست جمهوری در صداوسیما از کوره در رفت و جلسه را ترک کرد. به عبارتی دکتر فاضلی در برابر یک سیستم وقیح و دروغگو، در برابر حق تضییع شده اش در دانشگاه خشمگین شد و نتوانست تحمل کند.
بسیاری از ما در این سیستم از ابتدای زندگی سوژه آزار بوده ایم. سیستمی که خشونت ساختاری تحمیل کرده و هر چه مردم عملگرایانه صبورانه مداراورز رفتار کرده اند، گستاخانه پیش رفته.
حق « خشمگین شدن» را به رسمیت بشناسید و خشم را یک راه ارتباطی برای انتقال پیام بدانید. چرا که عرصه عمومی نه صرفا ایده آل گفتگوهای عمومی که گاهی محل رویت پذیری همین خشمهاست. « خشمگین شوید» متنی بود که «استفان اسل» روشنفکر فرانسوی زمانی خطاب به فرانسوی ها نوشت۰ پیام او این بود خشمگین شدن در برابر انبوه مسایلی که حل نمیشوند و انباشت میشوند، وضعیتی طبیعی است. پس خشم مردم غیزانیه خوزستان را وقتی که به رغم وعده های مکرر، اندک آب آشامیدنی نداشتند، خشم مردم ماهشهر در نود و هشت، کشاورزان اصفهان خسته از وعده های تکراری و کولبران کردستان و نادیده شدگان در استانهای غربی، زنان تحقیر شده و همه شهروندانی که رنجشان انکار شده و در برابر نجابت به آنها دروغ بر دروغ تحویل داده اند درک کنید.
تحقیر شده ماشین نیست که بر تحقیرکننده همیشه صبر کند، گاهی پیامش را چونان خشمی بر سر سیستم میکوبد تا عمق فاجعه را منتقل کند و چه بسا انتقال پیام با کلمه و متنی در یک زمینه تنش آلود میسر نباشد اما گاهی فریادی مجرای انتقال پیام میشود. خشم « مایی» متشکل از من های تحقیر شده، که گذشته و آینده و حالشان را تباه کرده اند درک کنید که عرصه عمومی را فقط نوستالژی هابرماسی قرن هجده ای اروپا، آن گفتگوهای استدلالی، شکل نمیدهد و همینشورها و هیجانها هم ابزار انتقال پیام اند و گاهی خود فرم عقلانیت میشوند. پس درک کنید حال کسی را که آینده اش ستانده شده. جوانی اش پشت میله های زندان بوده. بچه اش را بی جان تحویل گرفته. درک کنید حال قیام کنندگان تحقیر شده زاهدان را که حتی آب آشامیدنی سالم هم از آنها دریغ شده.
خشمگین ها را به رسمیت بشناسید. خشم زبان ارتباطی آنها در برابر انباشت دروغ و تبعیض است. خشم هم افراط شود تبعات منفی دارد در این حرفی نیست اما خشمگین شدن حق طبیعی شهروند در محیط دیکتاتوری است، آن هم دیکتاتوری که نه آب میدهد نه نان. نه آزادی سیاسی را محترم میشمارد نه اجتماعی را. نه به گذشته ارج مینهد نه برای آینده برنامه دارد. تباهی در تباهی.
#محمد__فاضلی
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2311
مجتبی نجفی
آقای فاضلی مشاور آقای پزشکیان کاندیدای ریاست جمهوری در صداوسیما از کوره در رفت و جلسه را ترک کرد. به عبارتی دکتر فاضلی در برابر یک سیستم وقیح و دروغگو، در برابر حق تضییع شده اش در دانشگاه خشمگین شد و نتوانست تحمل کند.
بسیاری از ما در این سیستم از ابتدای زندگی سوژه آزار بوده ایم. سیستمی که خشونت ساختاری تحمیل کرده و هر چه مردم عملگرایانه صبورانه مداراورز رفتار کرده اند، گستاخانه پیش رفته.
حق « خشمگین شدن» را به رسمیت بشناسید و خشم را یک راه ارتباطی برای انتقال پیام بدانید. چرا که عرصه عمومی نه صرفا ایده آل گفتگوهای عمومی که گاهی محل رویت پذیری همین خشمهاست. « خشمگین شوید» متنی بود که «استفان اسل» روشنفکر فرانسوی زمانی خطاب به فرانسوی ها نوشت۰ پیام او این بود خشمگین شدن در برابر انبوه مسایلی که حل نمیشوند و انباشت میشوند، وضعیتی طبیعی است. پس خشم مردم غیزانیه خوزستان را وقتی که به رغم وعده های مکرر، اندک آب آشامیدنی نداشتند، خشم مردم ماهشهر در نود و هشت، کشاورزان اصفهان خسته از وعده های تکراری و کولبران کردستان و نادیده شدگان در استانهای غربی، زنان تحقیر شده و همه شهروندانی که رنجشان انکار شده و در برابر نجابت به آنها دروغ بر دروغ تحویل داده اند درک کنید.
تحقیر شده ماشین نیست که بر تحقیرکننده همیشه صبر کند، گاهی پیامش را چونان خشمی بر سر سیستم میکوبد تا عمق فاجعه را منتقل کند و چه بسا انتقال پیام با کلمه و متنی در یک زمینه تنش آلود میسر نباشد اما گاهی فریادی مجرای انتقال پیام میشود. خشم « مایی» متشکل از من های تحقیر شده، که گذشته و آینده و حالشان را تباه کرده اند درک کنید که عرصه عمومی را فقط نوستالژی هابرماسی قرن هجده ای اروپا، آن گفتگوهای استدلالی، شکل نمیدهد و همینشورها و هیجانها هم ابزار انتقال پیام اند و گاهی خود فرم عقلانیت میشوند. پس درک کنید حال کسی را که آینده اش ستانده شده. جوانی اش پشت میله های زندان بوده. بچه اش را بی جان تحویل گرفته. درک کنید حال قیام کنندگان تحقیر شده زاهدان را که حتی آب آشامیدنی سالم هم از آنها دریغ شده.
خشمگین ها را به رسمیت بشناسید. خشم زبان ارتباطی آنها در برابر انباشت دروغ و تبعیض است. خشم هم افراط شود تبعات منفی دارد در این حرفی نیست اما خشمگین شدن حق طبیعی شهروند در محیط دیکتاتوری است، آن هم دیکتاتوری که نه آب میدهد نه نان. نه آزادی سیاسی را محترم میشمارد نه اجتماعی را. نه به گذشته ارج مینهد نه برای آینده برنامه دارد. تباهی در تباهی.
#محمد__فاضلی
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2311
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
در ستایش از تداوم یک خواست تاریخی
مجتبی نجفی
این زن، مادر سیاوش محمودی است از جانباختگان جنبش زن، زندگی، آزادی. پاسخ حجاب بان در مقام مامور سرکوب به روایت او از قتل فرزندش را ببینید: فرزند جانباخته نباید به خیابان می آمد. این پاسخ نظام های تمامیت خواه است«زنده بودن میخواهی،خیابان نیا، اعتراض نکن و همسان ما شو». اما زنده بودن که « زندگی» نیست، ترجمه ای از پذیرش بردگی است و ریشه جنبش «زن، زندگی، آزادی» در نفی این نظام روابط بندگی و اعتلای معنای زندگی بود و به عبارتی مقاومتی مدنی با هزینه ای سترگ در برابر همین خواسته نظام تمامیت خواه:« میخواهی در امان باشی، اعتراض نکن». مگر میشود حق اعتراض را در جامعه ای نفی کرد که بیش از صد و پنجاه سال پیش روشنفکر آن « میرزا یوسف مستشارالدوله» در متنی نوشت از شاه تا گدا از زن تا مرد همه باید در برابر قانون مساوی باشند.
اصولا سرکوب حق اعتراض، در چنین جامعه ای ماندگار نیست، اگر بود ایران صحنه این همه جنبش های کوچک و بزرگ اعتراضی در بیشتر از صد سال گذشته نمیشد. پس این مقاومت سیاوش محمودی و مادرش محو نمیشود، از نسلی به نسلی دیگر تداوم خواهد داشت. این صدا هم در تداوم همان صدای زن سوسنگردی است که در اعتراضهای چهار سال پیش بی آبی به خوزستان گفت «آقا، آقا، مظاهرات سلمیه، چرا تیر میندازی کی دستور داده آقا. ما مسالمت آمیزیم خجالت بکشید».
مسأله ما نه مسأله عمان است، نه عربستان سعودی نه هیچ کشور دیگری. مسأله ایران است: رام شدن قدرت مطلقه در دستان شهروند سرکش و معترض و این کلید توسعه پایدار و متوازن و کاهش این التهاب تاریخی است. و این صدا تداوم دارد و در بستر تاریخی تلاش ملی برای افسار زدن به قدرت مطلقه خودسر، حاکمیت قانون بر آمده از اراده ملت و بنیان نهادن فرهنگ شهروندی و دولتی مدرن و کارآمد در این دیار معنا مییابد. گاهی از زبان مستشارالدوله در قالب متن و گاهی از زبان خانم سوسنگردی و زمانی از زبان مادر سیاوش محمودی این خواست ثبت میشود و به راهش ادامه می دهد.
#زن_زندگی_آزادی
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2313
مجتبی نجفی
این زن، مادر سیاوش محمودی است از جانباختگان جنبش زن، زندگی، آزادی. پاسخ حجاب بان در مقام مامور سرکوب به روایت او از قتل فرزندش را ببینید: فرزند جانباخته نباید به خیابان می آمد. این پاسخ نظام های تمامیت خواه است«زنده بودن میخواهی،خیابان نیا، اعتراض نکن و همسان ما شو». اما زنده بودن که « زندگی» نیست، ترجمه ای از پذیرش بردگی است و ریشه جنبش «زن، زندگی، آزادی» در نفی این نظام روابط بندگی و اعتلای معنای زندگی بود و به عبارتی مقاومتی مدنی با هزینه ای سترگ در برابر همین خواسته نظام تمامیت خواه:« میخواهی در امان باشی، اعتراض نکن». مگر میشود حق اعتراض را در جامعه ای نفی کرد که بیش از صد و پنجاه سال پیش روشنفکر آن « میرزا یوسف مستشارالدوله» در متنی نوشت از شاه تا گدا از زن تا مرد همه باید در برابر قانون مساوی باشند.
اصولا سرکوب حق اعتراض، در چنین جامعه ای ماندگار نیست، اگر بود ایران صحنه این همه جنبش های کوچک و بزرگ اعتراضی در بیشتر از صد سال گذشته نمیشد. پس این مقاومت سیاوش محمودی و مادرش محو نمیشود، از نسلی به نسلی دیگر تداوم خواهد داشت. این صدا هم در تداوم همان صدای زن سوسنگردی است که در اعتراضهای چهار سال پیش بی آبی به خوزستان گفت «آقا، آقا، مظاهرات سلمیه، چرا تیر میندازی کی دستور داده آقا. ما مسالمت آمیزیم خجالت بکشید».
مسأله ما نه مسأله عمان است، نه عربستان سعودی نه هیچ کشور دیگری. مسأله ایران است: رام شدن قدرت مطلقه در دستان شهروند سرکش و معترض و این کلید توسعه پایدار و متوازن و کاهش این التهاب تاریخی است. و این صدا تداوم دارد و در بستر تاریخی تلاش ملی برای افسار زدن به قدرت مطلقه خودسر، حاکمیت قانون بر آمده از اراده ملت و بنیان نهادن فرهنگ شهروندی و دولتی مدرن و کارآمد در این دیار معنا مییابد. گاهی از زبان مستشارالدوله در قالب متن و گاهی از زبان خانم سوسنگردی و زمانی از زبان مادر سیاوش محمودی این خواست ثبت میشود و به راهش ادامه می دهد.
#زن_زندگی_آزادی
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2313
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
جلیلی در مناظرات اسم مورگان شوستر رو آورد. ویدیوی زیر معرفی شوستر هست بر اساس خاطرات خودش. اشاره میکنه زنان ایرانی به رغم محدودیتهای فراوان از پیشقراولان مشروطه خواهی بودند.
این زنها اگر امروز بودند علیه حجاب اجباری بودند و علیه قدرت مطلقه و مدافع استقلال ایران. 👇👇👇
این زنها اگر امروز بودند علیه حجاب اجباری بودند و علیه قدرت مطلقه و مدافع استقلال ایران. 👇👇👇
Forwarded from پارَند - Paarand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
از طریق این ویدیو، تلاش کردهایم، روایتی از زنان مشروطهخواه ایرانی با استناد به خاطرات مورگان شوستر آمریکایی ارایه دهیم.
این روایت، تکهای از گفتمانی است که به ما می آموزد، مبارزات مدنی برای احقاق حقوق شهروندی محصول یک روند تاریخیاند، محصول بررسی تجربههای تاریخی که انباشت میشوند و متناسب با زمینههای جدید، بهروز میشوند.
@paarandiran
https://instagram.com/paarandiran
در صورت تمایل ما را در انتشار مطالب پارند یاری برسانید.
این روایت، تکهای از گفتمانی است که به ما می آموزد، مبارزات مدنی برای احقاق حقوق شهروندی محصول یک روند تاریخیاند، محصول بررسی تجربههای تاریخی که انباشت میشوند و متناسب با زمینههای جدید، بهروز میشوند.
@paarandiran
https://instagram.com/paarandiran
در صورت تمایل ما را در انتشار مطالب پارند یاری برسانید.
نه به دوگانه تفرقه بین زخم خوردگان
مجتبی نجفی
من در صف شهروندانی هستم که تصمیم به تداوم « نه» به انتخابات گرفته اند اما همزمان به همه شهروندانی که برای کاهش مشکلات و کنترل تخریب به صندوق رای امید دارند،احترام میگذارم؛ شهروندانی که زیر بار فقر و تحریم و تحدید استبداد کمر خم کرده و در عین حال ایستاده اند.
در این کارزار، جز کسانی هستم که معتقدم نباید این انتخابات به امکان تفرقه جنبش شهروندی تبدیل شود، فردای پس از انتخابات، این ماییم و ابربحران های ملی. ما در آینده ای پرتنش که دودهای آتشش از هم اکنون پیداست، پناهمان همین دستهای همبسته شهروندی در منطقه ای است که در خشم،خون و جنگ است و در جهانی که افراط گرایان یک پای پیروز صندوق های رای شده اند. ما در دل این وضعیت باید برای دموکراسی عرق بریزیم. پاسخ به استبداد و افراط گرایی، نه گونه هایی دیگر از استبداد که تلاش برای دموکراسی بیشتر است، حول محور ایده راهگشای « ایران متحد متکثر».
من معتقدم "نه" های چند انتخابات اخیر بیشتر از اینکه تلاشی برای کاهش مشروعیت نظام باشد، تکانه ای برای شکل گیری یک « مای معترض همبسته» حول محور ارزش های شهروندی بوده. به عنوان کسی که از همان نخستین روزهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» در کنار تمجید از تصویرهای زیبای این جنبش، از برخی اپوزیسیون گدا صفت، سلبریتی های جاهل، موج سواران فرصت طلب انتقاد کرده ام، هنوز بر این باورم هر دولتی هم از صندوق رای بیرون بیاید، تنها راه نجات این کشور جنبشهای مدنی شهروندی از قبیل « زن، زندگی، آزادی» است.
در ایران دولت مدنی نابوده شده. اصلاحات در مقام تلاش برای تداوم و تعمیق « دموکراتیزاسیون» شکست خورده. ما با دولت "بیت رهبری" مواجه ایم که بال نظامی امنیتی دارد و رئیس قوه مجریه ای می خواهد در خدمت منویاتش. آنقدر فربه شده که انتخابات را میدان بازی خود کرده. حتی اگر یک چهره میانه، رییس دولت جدید شود، همانها که با مقامات سعودی، رقص شمشیر در تهران برگزار کردند، به خیابانها بازخواهند گشت و سفارتها را فتح خواهند کرد.
متاسفم اما این واقعیت تلخ است زمانی ما در دوران اصلاحات « دولت در دولت» داشتیم اما امروز دولت بزرگ بیت رهبری داریم که گاهی مرحمتی میکند و شیر رحمتش را باز تا چهره ای متفاوت تر از جلیلی دورو و خشک مغز، قالیباف هزاررنگ، زاکانی وقیح و ....پدیدار شود اما در صورت انتخاب مردم، انواع و اقسام بلا را بر سر رییس دولت تحمیل میکنند تا دوباره بساط ناامیدی و بازگشت هیولاها به ساختار قوه فراهم شود و این دور باطل با هدف تثبیت قدرت ولایی تداوم یابد.
من نه در کنار بخشی از اپوزیسیون فاسد،وابسته و نوکرماب، که تکرار خود جمهوری اسلامی در آن سوی میدان است، که در کنار بسیاری از زخم خوردگان، همین شهروندان محروم از زندگی معمولی ایستاده و به این انتخابات « نه» میگویم اما از هر گونه ترویج این «نه» در ایام انتخابات خودداری کردم چون میدانم چه وضعیت پر از ابهام و تردید و تناقضی بسیاری از شهروندان داخل کشور را گرفتار کرده و طبیعتا صف این شهروندان از لشکر منتظر حضور در هیات مدیره ها و مدیران نوبتی و ساکتین بر خون های شهروندان و سفله های عاشق پست و مقام جداست. زخم خورده ها اگر هم شرکت میکنند برای مرهم نهادن بر زخمی است. پس چه بهتر شهروندان زخم خورده از هر دو نگاه همدیگر را درک کنند و این انتخابات را آخرالزمان ندانند و بدانند که فردایی پرمخاطره تر و پر تنش تر از آنچه که هست در انتظار ایران عزیزمان است.
هر نامی که از صندوق بیرون بیاید ما به دست های همبسته شهروندی،مستقل از هر نهاد قدرت، چه داخلی چه خارجی، برای مهار اسب سرکش قدرت مطلقه، حاکمیت قانون برآمده از اراده ملت، تعمیق و تحکیم فرهنگ شهروندی نیازمندیم. فردای ایران از آن شهروندانی است که در این چند دهه در یک ساختار سیاسی حامی پرور، امنیتی و خشن ایستاده اند؛ شهروندانی که در تدوام همان رساله "یک کلمه" اند که صدو پنجاه سال پیش نگاشته شد و هنوز پیام این رساله و تحقق کلماتش راهگشای ما به سوی توسعه پایدار است: شاه و گدا و زن و مرد در برابر قانون یکسان باشند.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2318
مجتبی نجفی
من در صف شهروندانی هستم که تصمیم به تداوم « نه» به انتخابات گرفته اند اما همزمان به همه شهروندانی که برای کاهش مشکلات و کنترل تخریب به صندوق رای امید دارند،احترام میگذارم؛ شهروندانی که زیر بار فقر و تحریم و تحدید استبداد کمر خم کرده و در عین حال ایستاده اند.
در این کارزار، جز کسانی هستم که معتقدم نباید این انتخابات به امکان تفرقه جنبش شهروندی تبدیل شود، فردای پس از انتخابات، این ماییم و ابربحران های ملی. ما در آینده ای پرتنش که دودهای آتشش از هم اکنون پیداست، پناهمان همین دستهای همبسته شهروندی در منطقه ای است که در خشم،خون و جنگ است و در جهانی که افراط گرایان یک پای پیروز صندوق های رای شده اند. ما در دل این وضعیت باید برای دموکراسی عرق بریزیم. پاسخ به استبداد و افراط گرایی، نه گونه هایی دیگر از استبداد که تلاش برای دموکراسی بیشتر است، حول محور ایده راهگشای « ایران متحد متکثر».
من معتقدم "نه" های چند انتخابات اخیر بیشتر از اینکه تلاشی برای کاهش مشروعیت نظام باشد، تکانه ای برای شکل گیری یک « مای معترض همبسته» حول محور ارزش های شهروندی بوده. به عنوان کسی که از همان نخستین روزهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» در کنار تمجید از تصویرهای زیبای این جنبش، از برخی اپوزیسیون گدا صفت، سلبریتی های جاهل، موج سواران فرصت طلب انتقاد کرده ام، هنوز بر این باورم هر دولتی هم از صندوق رای بیرون بیاید، تنها راه نجات این کشور جنبشهای مدنی شهروندی از قبیل « زن، زندگی، آزادی» است.
در ایران دولت مدنی نابوده شده. اصلاحات در مقام تلاش برای تداوم و تعمیق « دموکراتیزاسیون» شکست خورده. ما با دولت "بیت رهبری" مواجه ایم که بال نظامی امنیتی دارد و رئیس قوه مجریه ای می خواهد در خدمت منویاتش. آنقدر فربه شده که انتخابات را میدان بازی خود کرده. حتی اگر یک چهره میانه، رییس دولت جدید شود، همانها که با مقامات سعودی، رقص شمشیر در تهران برگزار کردند، به خیابانها بازخواهند گشت و سفارتها را فتح خواهند کرد.
متاسفم اما این واقعیت تلخ است زمانی ما در دوران اصلاحات « دولت در دولت» داشتیم اما امروز دولت بزرگ بیت رهبری داریم که گاهی مرحمتی میکند و شیر رحمتش را باز تا چهره ای متفاوت تر از جلیلی دورو و خشک مغز، قالیباف هزاررنگ، زاکانی وقیح و ....پدیدار شود اما در صورت انتخاب مردم، انواع و اقسام بلا را بر سر رییس دولت تحمیل میکنند تا دوباره بساط ناامیدی و بازگشت هیولاها به ساختار قوه فراهم شود و این دور باطل با هدف تثبیت قدرت ولایی تداوم یابد.
من نه در کنار بخشی از اپوزیسیون فاسد،وابسته و نوکرماب، که تکرار خود جمهوری اسلامی در آن سوی میدان است، که در کنار بسیاری از زخم خوردگان، همین شهروندان محروم از زندگی معمولی ایستاده و به این انتخابات « نه» میگویم اما از هر گونه ترویج این «نه» در ایام انتخابات خودداری کردم چون میدانم چه وضعیت پر از ابهام و تردید و تناقضی بسیاری از شهروندان داخل کشور را گرفتار کرده و طبیعتا صف این شهروندان از لشکر منتظر حضور در هیات مدیره ها و مدیران نوبتی و ساکتین بر خون های شهروندان و سفله های عاشق پست و مقام جداست. زخم خورده ها اگر هم شرکت میکنند برای مرهم نهادن بر زخمی است. پس چه بهتر شهروندان زخم خورده از هر دو نگاه همدیگر را درک کنند و این انتخابات را آخرالزمان ندانند و بدانند که فردایی پرمخاطره تر و پر تنش تر از آنچه که هست در انتظار ایران عزیزمان است.
هر نامی که از صندوق بیرون بیاید ما به دست های همبسته شهروندی،مستقل از هر نهاد قدرت، چه داخلی چه خارجی، برای مهار اسب سرکش قدرت مطلقه، حاکمیت قانون برآمده از اراده ملت، تعمیق و تحکیم فرهنگ شهروندی نیازمندیم. فردای ایران از آن شهروندانی است که در این چند دهه در یک ساختار سیاسی حامی پرور، امنیتی و خشن ایستاده اند؛ شهروندانی که در تدوام همان رساله "یک کلمه" اند که صدو پنجاه سال پیش نگاشته شد و هنوز پیام این رساله و تحقق کلماتش راهگشای ما به سوی توسعه پایدار است: شاه و گدا و زن و مرد در برابر قانون یکسان باشند.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2318
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)