Telegram Group Search
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
با آنکه چند روز از نمایش انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته است، اما بحث بر سر نتایج آن همچنان داغ است. یکی از کاربران کنجکاو. تحلیل‌هایی آماری بر اساس آمار منتشر شده توسط خود رژیم منتشر کرده است که بیان می‌کند حتما آمار حکومت تقلبی است. او میزان مشارکت کنندگان را بسیار بسیار پایین برآورد می‌کند.
طرفداران پزشکیان، برای نشان‌دادن حضور گسترده مردم، فیلمی را که اتفاقا جواد ظریف هم در آن حضور دارد در همان روز برگزاری انتخابات پخش کردند که نشان می‌داد عده‌ای از افراد همدیگر را هل می‌دهند. اما کاربران آن فیلم را نمایشی تلقی کردند که نشان می‌داد بیست نفر را در یک محل جمع کرده‌اند تا همدیگر را هل بدهند و فیلمبرداری شود و القا شود که مثلا شلوغ است، آن فیلم طوری بود که خیلی‌ها این تصور را کردند.

اما هنوز فیلم‌هایی به دست ما می‌رسد که حوزه‌های خالی رای‌گیری را نشان می‌دهد، مثل این فیلم که چندین شعبه در مشهد را نشان می‌دهد.کاربران شبکه اجتماعی می‌پرسند آیا ادعای چندین میلیون طرفدار طرف برنده، یک جشن خیابانی و یک مراسم باشکوه نباید می‌داشت؟!

آنچه مسلم است این است که اکثریت مردم ایران به حکومت جمهوری اسلامی «نه» گفتند و در این «انتخابات» شرکت نکردند، گرچه رژیم با ابزار تبلیغاتی تمام تلاش خود را کرد تا واقعیت را وارونه نشان دهد.

در این دوره نقش خانواده‌های دادخواه، شبکه‌های اجتماعی، زندانیان سیاسی و نیروهای اپوزیسیون برجسته بود و جایگاه گروههای مرجع اجتماعی تغییر کرده است.

پزشکیان نخستین پیام خود را به عنوان رئیس‌جمهور نه به یک مقام هم طراز کشور دیگر بلکه به رهبر یک گروه تروریستی داده و اعلام کرده از آن‌ها حمایت خواهد کرد!

تحریم انتصابات رژیم، توسط مردم انجام شد و پتانسیل بزرگ و یک سرمایه اجتماعی قابل توجه را نشان داد.

به نظر شما جامعه مدنی ایران چگونه می‌تواند از این رویداد بزرگ و این همبستگی ملی، برای آزادی ایران استفاده کند؟

- ویدیو ارسالی مخاطبان

#سیرک_انتخابات #مشهد #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
درباره ریاکاری و دروغگویی مسئولان، منتسبان و حامیان جمهوری اسلامی می‌توان کتاب‌ها نوشت و فیلم‌ها ساخت. اینهمه تزویر؟ اینهمه ریا؟ اینهمه دورویی؟
هر روز که می‌گذرد رسوایی تازه‌ای از فساد و جنایت این رژیم رو می‌شود. قاری قرآنش متجاوز است، مسئول ارشاد که کلاس عفاف می‌گذارد، بی‌عفت است، پلیسش که داعیه امنیت برقرار کردن دارد، موجب ناامنی برای مردم است، ...
برای حسین سینه می‌زنند، نوحه می‌خوانند و گریه می‌کنند، اما به خانواده‌های کشته‌شده‌های خیزش انقلابی می‌خندند...
جمهوری اسلامی که برود، فیلم‌های بی‌شماری ساخته خواهند شد از آنچه در این مدت بر ایران و ایرانیان گذشت.
ما کم مصیبت ندیده‌ایم، صدای شیون مادران دادخواه همچنان در گوش ما می‌پیچد، صدای عدالت‌خواهی نوید افکاری همچنان شنیده می‌شود، صدای مادران آبان، فریادهای مادر سیاوش ...

شما هموطن مذهبی و باورمند که این روزها بر اساس باورهایت عزادار حسین هستی و آرزویت این است که کاش در آن دوران یاور امام سوم شیعیان بودی، آیا امروز اینهمه ظلم و جنایت و فساد کافی نیست که بر حاکم جائر بشوری؟

- ویدیو از مخاطبان توانا



#محرم #تحربم_محرم #فقر_فساد_گرونی_میریم_تا_سرنگونی #نه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سهیل حبیبی کهنه‌شهری در تاریخ ۱۵ تیر ماه ۱۴۰۳ بعد از احضار به اداره اطلاعات سلماس، بازداشت شده و هنوز خبری از ایشان در دست نیست.

آقای حبیبی رئیس ستاد جوانان مسعود پزشکیان در شهرستان سلماس بود که ظاهرا بخاطر موضع‌گیری نسبت به دولت قبلی بازداشت شده است. او همچنین در آبان ماه ۱۴۰۱ به مدت ۱ ماه توسط اطلاعات سلماس بازداشت شده بود.

- احضار تلفنی توسط اداره اطلاعات، وجاهت قانونی ندارد. در صورت احضار تلفنی پاسخ ندهید و نروید. احضاریه باید کتبی و از سوی مرجع قضایی صادر شود. در صورت احضار تلفتی، اطلاع‌رسانی کنید و به دوستان و آشنایان خبر دهید.

#سهیل_حبیبی #سلماس #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«در ۱۸ تیر هر سال یاد مسعود ده‌نمکی می‌افتم و این‌که دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی با هم‌دستی آشکار و بی‌خیالانه‌ی بخشی از مردم، چطور یکی از سرکردگان انصار حزب‌الله و از صحنه‌گردانان اصلی حمله‌ی خونین به کوی دانشگاه را در جانی‌شوری‌یی مثال‌زدنی، بعد از یک‌دهه به‌عنوان کارگردان یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایران قالب کردند و آب از آب هم تکان نخورد؟ بله، حکومت در طول یک‌دهه توانست با تکیه بر کم‌دانی یا بی‌تفاوتی جمعی، لباس عربده‌کش و چماق‌داری که با دارودسته‌اش دانشجویان را از طبقه‌ی دوم خوابگاه به پایین پرت می‌کرد و به دفاتر روزنامه‌ها یورش می‌برد را از تن ده‌نمکی درآورده و فراک کارگردانی سینما برتنش بپوشاند و راهی سینما و جشنواره‌هایش کند، و از یک سرکوبگر تمام‌عیار یک چهره‌ی مثلا فرهنگی برای ملت بتراشد. و چه سلبریتی‌ها و دوزاری‌هایی که برای حضور در فیلم‌های حقیرانه و زرد و تبلیغاتی این نوکارگردان و کهنه‌سرکوبگر سر و دست می‌شکستند! سرنوشت ده‌نمکی برای من نمادی از توانمندی این حکومت و بخشی از مردم در خون‌شویی و سفیدشویی جانیان و سرکوب‌گرانی ست که یک‌شبه و با تعویض یک ‌دست لباس، و جعل یک عنوان می‌توانند از جنایات تطهیر شده و در نقش تازه‌شان فرو بروند و ککشان هم نگزد و هواداران میلیونی هم داشته باشند. سرنوشت ده‌نمکی برای من تصویرگر توانمندی بی‌چون و چرای دستگاه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای و پروپاگاندایی ست که حتا می‌توانند از شمایل یک عضو انصار حزب‌الله، یا بازجو، یا عضو جانی س.پ.ا.ه، یک مجسمه‌ی متفاوت و تر و تمیز بتراشند و به خورد مردم بدهند. و در نهایت موضوع فقط ده‌نمکی نیست، او نمونه‌ای از خروار، و اتفاقا از گل‌درشت‌ترین سوژه‌های این خون‌شویی‌های دامنه‌دار و بازیگری در نقش‌های تازه است.»

- متن و تصویر از صفحه پویان مقدسی

- شما چه جنایتکارانی را سراغ دارید که بدون پاسخگویی در خصوص عملکردشان، نقش عوض کردند؟
برای آنکه چنین اتفاقی نیفتد و افرادی چون ده‌نمکی سفیدشویی نشوند، چه باید کرد؟
شاید یکی از کارها تحریم و عدم همکاری با این افراد باشد، بازیگران چگونه حاضر شدند در فیلم‌های این فرد ایفای نقش کنند؟!

#مسعود_ده_نمکی #۱۸تیر #باری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه جمعی از فعالان مدنی گیلان در محکومیت حکم اعدام شریفه محمدی، فعال کارگری:


«در حالی‌كه كانديداهای رياست جمهوری آسوده‌خاطر مشغول بذل و بخشش و وعده و وعيد بودند، قاضی شعبه‌ی يک‌ دادگاه انقلاب رشت، «شريفه محمدی» فعال مستقل كارگری را به اعدام محكوم كرده‌است.

شريفه كه يكی از فعالين کارگری و مدنی خوشنام گيلان است، در حالی به اقدام مسلحانه عليه حكومت متهم و به اعدام محكوم شده كه بيش از ٧ ماه است در زندان به‌سر می‌برد. او بخش بزرگی از اين دوران را در انفرادی به‌سر برده و حداقل در دو مورد به شدت مورد ضرب‌و‌شتم قرار گرفته تا عليه خود اعتراف كند.

شریفه مدت زیادی از دوران انفرادی را ممنوع‌التماس بوده و بعد از گذشت سه ماه توانست برای اولین‌بار با فرزند خود ملاقات داشته باشد. پيش از شريفه نيز، فعالان حقوق زنان و دیگر فعالان اجتماعی گيلان به شكل وحشيانه‌ای بازداشت و بازجويی شده و به احکام حبس طويل‌المدت محكوم شدند، ده نفر از معلمان شریف گیلان مجموعا ده سال حکم حبس گرفتند، تعداد زیادی از شهروندان گیلانی بازداشت و طی احکامی ناعادلانه، روانه‌ی زندان لاکان شدند. ميزان خشونت اعمال شده در بازداشت این فعالين و يا احكام صادره برای آنان، نشان می‌دهد که حاكميت برای برخورد با فعالين مدنی گيلان كه به مدنی‌ترين شكل ممكن در پی بهبود شرايط اقشار مختلف جامعه‌اند، شمشير را از رو بسته است.

استان گیلان، در کنار کردستان یکی از درخشان‌ترین جنبش‌های اعتراضی را در قیام ژینا رقم زد و در انتخابات اخیر نیز در رده پنج استانِ با مشارکت بسیار پایین بود. احکام فوق و خصوصا صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی، انتقام دستگاه قضایی جمهوری اسلامی از مردم گیلان است.

ظلم‌هایی که دستگاه امنیتی و قضایی استان به #شریفه_محمدی روا داشته، اگرچه بی‌شمار است؛ اما صدور حکم اعدام برای وی، دهن‌کجی و نوعی هشدار به همه ما فعالین اجتماعی استان و حتی در سطح کشور به نظر می‌رسد.

فعالیت‌های مدنی ما امروز، به وحشیانه‌ترین شکل، پاسخ داده شده و سرکوب فعالین استان بیشتر و بیشتر شده است.

ما فعالین اجتماعی گیلان، ضمن محکوم کردن صدور حکم اعدام برای هر شهروند و به هر بهانه‌ای، حکم ناعادلانه شریفه محمدی را قویاً محکوم کرده و اعلام می‌کنیم که با همه توان در کنار این فعال کارگری می‌ایستیم و با این استواری، از سال‌ها فعالیت خود در استان به دفاع برمی‌خیزیم. دستگاه قضایی گیلان باید برای صدور اعدام یک فعال کارگری به ما و مردم پاسخگو بوده و سریعاً آن را لغو کند.

اسامی:
tinyurl.com/Shrfe

#بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نامه ۱۶ زن زندانی سیاسی از اوین:
کنار تمام کسانی که خطر حکم مرگ تهدیدشان می‌کند ایستاده‌ایم و خواهان توقف حکم اعدام هستیم

شریفه محمدی فعال کارگری پس از هفت ماه بازداشت موقت، تحمل شکنجه و بازجویی در بازداشتگاه‌های شهرهای مختلف در سناریویی نخ نما و با اتهاماتی بی پایه و اساس به اعدام محکوم شد. این نه فقط حکم اعدام شريفه بلکه حکم اعدام همه ی "ما" فعالین کارگری سیاسی مدنی حقوق بشری و فعالین حوزه‌ی زنان است. ما این حکم را خطری بالقوه می‌بینیم و پیش درآمدی برای صدور احکام سنگین بعدی آنچه بیش از پیش در این حکم مرگ دیده می‌شود، سیاست سرکوبی است که به واسطه‌ی آن می‌خواهند صدای اعتراض و مطالبه گری که با خیزش انقلابی ۱۴۰۱ به سطح قابل تاملی ارتقا یافته بود را خفه کرده و زنان را که با صدایی بلندتر از پیش به عرصه ی "حق" خواهی گام گذاشته‌اند مرعوب و وادار به عقب‌نشینی کنند. ما جمعی از زندانیان بند زنان زندان اوین صدای کمپین دفاع از شریفه محمدی که از همه‌ی وجدان‌های بیدار خواسته بود برای آزادی شریفه اقدام کنند را شنیده ایم. ما در کنار شریفه و تمام کسانی که خطر حکم مرگ تهدیدشان می‌کند، ایستاده‌ایم و خواهان توقف حکم اعدام هستیم.

سروناز احمدی آنیشا اسداللهی هستی ،امیری، ریحانه انصاری نژاد گلرخ ایرایی سکینه پروانه ناهید تقوی ناهید خداجو، نسرین خضری ، جوادی، ویدا ربانی محبوبه رضایی مهناز طراح سپیده قلیان نرگس محمدی، وریشه مرادی، مریم یحیوی


#شریفه_محمدی #آزادی_شریفه #نه_به_اعدام
#بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سهمیه‌ها نه تنها حذف نشد، بلکه به دبیرستان و رشته تجربی هم سرایت کرد!

سالهاست که داوطلبان ورود به دانشگاههای کشور نسبت به حق‌کشی و ضایع‌شدن نتیجه‌ی زحمات خود به خاطر وجود سهمیه‌های متنوع و متعدد در رشته‌های کلیدی معترض هستند. به عنوان مثال تعداد زیادی از قبولی‌های رشته‌های پزشکی از طریق سهمیه خانواده ایثارگر و جانباز و … موفق به کسب صندلی‌های دانشگاه می‌شوند.

بسیاری از صاحب‌نظران نیز با توجه به گذشت سالهای زیادی از جنگ ایران و عراق، تداوم وجود این سهمیه‌ها را غیرمنطقی و غیر منصفانه می‌دانند.

اما این اعتراضات نه تنها نتیجه‌ نداد و مورد اعتنا قرار نگرفت، بلکه اخیرا برای ورود به رشته علوم تجربی در دبیرستان هم سهمیه برقرار کرده‌اند!

به نظر شما چه عواقب و نتایجی از چنین رویکردی در انتظار کشور است؟

#کنکور #دانشگاه #سهمیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فقدان آرد و کاهش سهمیه نانوایان و مردمی که نان هم ندارند

- خاش، روستای ده قلعه

بسیاری از مردم مخصوصا در روستاها و ‌مناطق محروم کشور به خاطر فقدان شغل و عدم توسعه منطقه در وضعیت بسیار بد اقتصادی قرار دارند و «قوت غالب» آنها نان است.

اما جمهوری اسلامی که در اهدای پولهای مردم ایران به تروریست‌های منطقه محدودیتی برای خود قائل نیست، سهمیه آرد دولتی نانوایان را در این مناطق هم کاهش داده و دسترسی مردم به نان خالی را هم دشوار کرده‌است!

#فقر_فساد_گرونی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چهره خشن فقر را در گریه مرد دستفروش اردبیلی برای اموالش ببینید!

به درست یا غلط، هنوز هم بسیاری از مردم بر این باورند که مردها کمتر گریه می‌کنند. آن هم گریه در چنین موقعیتی. اما آنهایی که این تلقی خاص از «مردها» را جا انداختند، شاید چنین روزهایی را نمی‌دیدند و به مخیله‌ی آنها خطور نمی‌کرد که روزگاری در همین ایران، تامین لقمه‌ای نان برای بچه‌ها و دست خالی به خانه نرفتن، چقدر دشوار خواهدشد!

استخوان‌های مرد و زن و کوچک و بزرگ زیر آوار فقر و بیماری در حال خردشدن است.

- ارسالی همراهان

#فقر_فساد_گرونی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۵۵ تن از زندانیان سیاسی زندان اوین روز پنج‌شنبه ۲۱ تیرماه در اعتراض به «صدور حکم ناعادلانه اعدام #شریفه_محمدی و در پیوستن به کمپین حمایت از شریفه محمدی» اعتصاب غذا خواهند کرد. ۳۰ زندانی از زنان بند زنان اوین هستند و ۲۵ تن دیگر از مردان زندانی بند ۴ اوین.

#آزادی_شریفه
#FreeSharifeh

#شریفه_محمدی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
ابلاغ حکم اخراج دیاکو (بهروز) علوی از آموزش و پرورش

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران خبر داده‌است، هیئت تخلفات اداری، حکم بدوی اخراج دیاکو علوی را با ۱۳ سال سابقه تدریس به خانواده وی در سقز، ابلاغ کرد. دادگاه انقلاب سقز پیش‌ از این در دو پرونده طی سال گذشته او را به ۱۵ ماه و ۱۰ ماه حبس محکوم کرده بودند. همچنین پرونده سومی نیز با شکایت وزارت اطلاعات علیه این فعال صنفی در جریان است.

به گزارش این شورا، علوی با توجه به مسدودی کد ملی، امکان تعیین وکیل و رسیدگی به پرونده‌اش را از مجاری قانونی نداشته و دو هفته پس از خروج او از کشور، حقوق و تمامی حساب‌های بانکی وی به دستور دادستانی توقیف شده است.

آنگونه که شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران می‌گوید، موج جدید ارجاع پرونده فعالین صنفی و محکومیت‌های سنگین از اخراج، تا انفصال از خدمت و کسر رتبه، به بهانه‌های مختلف از جمله غیبت، حضور در اعتراضات صنفی، تخلف در محیط‌های فرهنگی و آموزشی و محکومیت‌های قضایی، فشار قابل توجه به فعالین صنفی کشور وارد کرده است.

#داکو_علوی #اعتراضات_معلمان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
وطن گشته بی‌کس از این ناکسان

خامنه‌ای که این چنین بر مداحی ۱۴۰۰ سال پیش می‌گرید آیا می‌تواند به چشمان این کودکان و مادرانشان نگاه کند؟
از تیرباران بام مدرسه رفاه تا کنون تمام ایران دادخواه است.
صدای دادخواهی هم‌وطنان‌مان باشیم.

#یاری_مدنی_توانا
#محرم

@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود

بر مبنای اصول تربیتی، والدین مسئولیت دارند تا کودکان خود را از آسیب‌های روحی و روانی محافظت کنند.

مواجهه با مواردی مثل مراسم عزا و یا مراسم آیینی و مذهبی که کودکان و خردسالان درکی از مفاهیم آن ندارند باعث آزار روحی و قرار دادن کودکان در معرض آن، تأثیرات منفی بر سلامت روانی و عاطفی آنان خواهد داشت.

کودکان درچنین شرایطی دچار اضطراب، ترس، یا افسردگی می‌شوند و این تجربه‌ها تأثیرات بلندمدت بر رشد و توسعه آن‌ها خواهد داشت.

والدین باید محیطی امن و حمایت‌کننده برای کودکان فراهم کنند و از مواجهه کودکان با شرایط استرس‌زا یا تراژیک، جلوگیری کنند.

حال سوال اساسی اینجاست، با توجه به این که کودکان غالبا بدون اختیار و برمبنای تصمیم خانواده در معرض این آیین‌ها قرار می‌گیرند، و براساس نظر کارشناسان تربیت کودک این امر موجب آسیب روحی و روانی آنها می‌گردد،
آیا رفتار این والدین و قراردادن کودکان در معرض مراسم مذهبی مصداق کودک آزاری نیست؟

#آموزش_مذهبی #کودک_آزاری #گفتگو_توانا #ایدئولوژی

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با ما از کربلا می‌گویید؟!

اینهمه قتل و جنایت را نمی‌بینید؟ صدای مادران و پدران و برادران و خواهران دادخواه را نمی‌شنوید؟ اینهمه جوان زیبا را کشتید، بعد برای مظلومیت حسین سینه می‌زنید؟!

گمان نبرید که با یک نمایش انتخابات و می‌توانید جنایت‌تان را سفیدشویی کنید، جنایاتی که انجام دادید لکه‌های ننگی است که با هیچ چیزی شسته نمی‌شود.

ویدیو از پوریا افضلی

#محرم #تحریم_محرم #علیه_فراموشی #دادخواهی #مهسا_امینی #نیکا_شاکرمی #محمدحسن_تركمان #سارینا_اسماعیل_زاده #محسن_شکاری #مجیدرضا_رهنورد #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #یلدا_آقافضلی #جواد_حیدری #غزاله_چلابی #پژمان_قلی_پور .... #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود
رد فتوا و چاقو؛ نوشته‌‌ای از پرستو فروهر درباره کتاب «چاقو» از سلمان رشدی

این نوشتار در وبسایت «آسو» منتشر شده است.

خانم پرستو فروهر که خود پدر و مادر خویش را در جریان قتل‌های زنجیره‌ای بر اثر ضربات پیاپی چاقو از دست دادند در دو بند آغازین این نوشتار خود می‌نویسد:

«این نوشتار برآمده از کاوش در "چاقو" است؛ جدیدترین کتاب سلمان رشدی که به تازگی منتشر شده و روایتِ او از سوءقصد به جانش در ۱۲ اوت ۲۰۲۲ در آمفی‌تئاتر شهر چاتاکوآ از سوی یک مسلمان متعصب را ارائه می‌دهد. در متن به تمامیِ کتاب نپرداخته‌ام بلکه تنها آن رشته‌هایی از روایت را پی گرفته‌ام که مرا به واکاویِ تجربه‌ها و برداشت‌هایم در عرصه‌ی دادخواهی واداشته‌اند.

در این کتاب نویسنده از مکان سوءقصد نوشته است، از رویارویی‌اش با ضارب و چاقویی که در دست داشته، از دریافت‌هایش‌ در هنگام ضربه‌های مهلک و تعلیق میان زندگی و مرگ، و نیز از تلاش حاضرانِ در صحنه برای مهار مهاجم. کتاب در ادامه، راویِ تعمق و پایداریِ اوست برای چیره شدن بر زخم‌هایی که بر تن‌ و روانِ وی نشسته، و نیز تلاش جانانه‌ی دنیای پیرامون برای نجات جانِ او، برای بهبودی و بزرگداشتش در جایگاه نویسنده‌ای که از قتلی جان به در برده که سال‌ها در کمین او بوده است».

پیشنهاد می‌کنیم این نوشتار را در سایت آسو بخوانید.

لینک:
https://www.aasoo.org/fa/articles/4850?tg_rhash=0abe239c827447


برای معرفی کتاب «چاقو» به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/knife-salman-rushdie/

#گفتگو_توانا #سلمان_رشدی #ترور_سلمان_رشدی

@Dialogue1402
غربت ۲۰ تیر تبریز

«مانند اینکه بوی خون و طعمه رسیده باشد کم‌کم به تعداد چماق به دستان افزوده می‌شد.افرادی با پیراهن سفید و انداخته بر روی شلوار و ریش انبوه و چماقی یک ونیم الی دو متری در دست. نیروی انتظامی تا فلکه دانشگاه عقب کشید و من توانستم داخل دانشگاه برگردم. با رفتن نیروی انتظامی میدان برای بسیجی ها و لباس شخصی‌ها باز شد و هر لحظه بر تعدادشان افزوده می‌شد  و شروع کرده بودند به طرف سنگ‌اندازی شدید به طرف دانشجویان و چون تراکم بچه‌ها مخصوصا در جلو و داخل در زیاد بود هر سنگی که از‌ طرف مقابل می‌امد لااقل سروروی یکی از دانشجویان را می‌شکافت».
این روایتی‌ست که «نادر ضامن» ارائه می‌دهد؛ از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال ۱۳۷۸ و اتفاقات ۲۰ تیر آن سال. شنبه ۱۹ تیر بود که خبرهای تهران به تبریز رسید. خبر حمله گسترده نیروی انتظامی و انصار حزب‌الله به کوی دانشگاه تهران و به خاک‌وخون کشیده‌شدن کوی و مجروح و کشته‌شدن دانشجویان. انجمن‌اسلامی دانشگاه تبریز تصمیم گرفت تجمعی جهت محکومیت فاجعه کوی‌‌دانشگاه ترتیب دهد. زمان تجمع، ۱۱ صبح ۲۰ تیر تعیین شد؛ در محوطه ساختمان ریاست‌ دانشگاه تبریز. به روایت دانشجویان در صبح ۲۰ تیر در محوطه دانشگاه، جمعیتی چند صد نفری گرد آمده بودند.

به روایت «علیرضا رایگانی» اگرچه انجمن‌اسلامی سعی می‌کرد، شعارها در حمایت از خاتمی و دانشجویان تهران باشد اما بسیاری از دانشجویان خشمی فراتر از این مسائل داشتند. رایگانی که در آن مقطع دانشجو بود و در این تجمع حضور داشت می‌گوید: «خورشیدی، فرماندار تبریز به میان دانشجویان آمد تا آنان را به آرامش دعوت کند. اما سخنان او دانشجویان را جری‌تر کرد. دانشجویان به سمت در ورودی رفتند تا به خیابان بزنند. انجمنی‌ها دم در ورودی ایستادند و اجازه خروج نمی‌دادند. آن‌ها به دانشجویان معترض می‌گفتند نیروهای حزب‌الله و لباس‌شخصی بیرون در ایستاده‌اند و قصد درگیری دارند. علاوه بر لباس‌شخصی‌ها، طلبه‌ها هم آمده بودند. مدرسه طلاب با در اصلی دانشگاه تبریز فاصله ۷۰۰ متری دارد. آن‌ها نیز برای سرکوب دانشجویان آمده بودند».

روایت‌هایی وجود دارد که پس از پایان‌یافتن اعتراض خیابانی دانشجویان، نیروهای لباس‌شخصی دانشگاه را محاصره کردند و حتی وارد خوابگاه دانشجویان دختر شدند و آنان را مضروب کردند. این مسئله را ریاست وقت دانشگاه تبریز نیز تایید می‌کند. علیرضا رایگانی می‌گوید: «عصر آن روز وحشتناک‌ترین بخش داستان بود. پس از پایان اعتراض خیابانی در دانشگاه بسته شد و دانشجویان را به شدت کتک زدند و مجروح کردند. در غروب و آستانه شب، به‌شدت دانشجویان دختر و پسر مضروب شدند. صدای زنجیر و باتوم بر تن دانشجویان تن آدم را می‌لرزاند. لباس‌شخصی‌ها حتی جلوی ماشین‌های اورژانس را می‌گرفتند و دانشجویان مجروح را پیاده می‌کردند و سوار مینی‌بوس می‌کردند و می‌بردند. حتی به بیمارستان امام‌خمینی می‌رفتند و مجروحان را از خود بیمارستان بازداشت می‌کردند. اساسا خیلی از دانشجویان را بازداشت کردند اما پس از چند روز فله‌ای آزاد شدند ولی افراد اصلی همچنان در بازداشت ماندند».

«محمدعلی حسینی پورفیض» - رییس وقت دانشگاه تبریز - که به گفته برخی شواهد خود او نیز از نیروهای لباس‌شخصی کتک خورد، از «غربت» ۲۰ تیر تبریز می‌گوید. به گفته او: «در تبريز جنايت در روز روشن صورت گرفته است. روز روشن آمدند و زدند و تخريب كردند. مهاجمين در روز روشن وارد خوابگاه دانشجويان دختر شدند. اگر در پي احقاق حق هستيم، نبايد مثلاً به واقعه كوي تهران توجه و دانشگاه تبريز را از ياد ببريم، حادثه ۲۰ تير تبريز از غربت عجيبي برخوردار است و يادش به درشتي و وضوح بايد در كنار واقعه ۱۸ تير تهران ثبت و به آن پرداخته شود».

یکی از اعضای وقت انجمن اسلامی دانشگاه تبریز در گفتگویی در سال‌ها بعد، از سکوت نسبی رسانه‌ها پیرامون فاجعه ۲۰ تیر تبریز به شدت انتقاد کرد: «هنوز کسی پاسخ نداده چه کسی و با دستور چه کسانی دختری دانشجو را از خوابگاه دانشجویی به پایین پرت کرد. ما مدتها زندان بودیم و متهم به همه چیز شدیم اما کسی نگفت چه کسی دستور تیراندازی داده بود و چطور دانشجویان مظلومانه هدف گلوله قرار گرفتند... در سکوت کتک خوردیم، گلوله خوردیم و از روی تخت بیمارستان به زندان رفتیم و شکنجه شدیم...».

بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/students_protest_in_tabriz/

#دانشگاه_تبریز #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد قتل زهرا کاظمی، خبرنگار ایرانی‌کانادایی

دوم تیرماه ۱۳۸۲، زهرا کاظمی، خبرنگار کانادایی ایرانی‌تبار هنگام گرفتن عکس از تجمع خانواده‌های تعدادی از زندانیان سیاسی که مقابل زندان اوین گرد آمده بودند بازداشت شد.
دوربین او به بهانه عکاسی از منطقه‌ «عکاسی ممنوع» توقیف شد و خودش هم کم‌تر از یک ساعت بعد، با حکم دادستان تهران به اتهام جاسوسی به زندان اوین منتقل شد.

چهاردهم تیرماه زهرا کاظمی به علت عوارض ناشی از ضربه مغزی به بیمارستان «بقیه‌الله اعظم» منتقل شد. چند ساعت بیش‌تر طول نکشید که زهرا کاظمی به کما رفت.

در نهایت امر این پرونده تنها یک متهم پیدا کرد و آن بازجوی وزارت اطلاعات به نام «محمدرضا اقدم احمدی» بود که اتهام قتل او در نهایت شبه عمد اعلام شد و در نهایت تبرئه شد.

شیرین عبادی یکی از وکلای پرونده در مورد مرگ زهرا کاظمی چنین می‌گوید: «وقتی زهرا کاظمی را کالبدشکافی کردند، در سرش دو شکاف ایجاد شده بود. ما از پزشک قانونی خواستیم که توضیح دهد که آیا این دو شکاف می‌تواند در اثر یک ضربه باشد یا دو ضربه و در دو زمان متفاوت؛ به این سئوال جواب داده نشد.

ما حدود ۱۵ شاهد به دادگاه معرفی کردیم که اگر از آن‌ها استماع شهادت می‌شد، حقیقت معلوم می‌شد ولیکن شهود ما را استماع نکردند. در همان زمان از سوی مجلس ششم هیأتی تعیین شد که به این پرونده رسیدگی شود و گزارش مفصلی دال بر جلوگیری از تحقیقات و دخالت‌های غیرقانونی سعید مرتضوی در این پرونده داده شد که به گزارشات مجلس هم توجهی نکردند».

سعید مرتضوی در آن زمان کسی نبود که بشود پایش را به پرونده باز کرد و بابت قتل محاکمه‌اش کرد. او قاضی‌ای پر نفوذ و نظرکرده‌ی ارباب قدرت بود.

در مورد قتل زهرا کاظمی بیش‌تر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Zahra_Kazemi

#سعید_مرتضوی #زهرا_کاظمی #ایران #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز زادروز جاویدنام مینو مجیدی است. مهسا پیرایی نوشت:
مینوی بهشتی من، رفیقم، مادرم
زادروزت خجسته‌ترین روز زندگی ماست.

از تو بیش باد و راهت ادامه‌دار!
زن_زندگی_آزادی

۱۴۰۱/۰۶/۲۹-۱۳۳۹/۰۴/۲۰

- مینو مجیدی زن ۶۲ ساله، مادر ۳ فرزند، در ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ در شهر کرمانشاه به ضرب گلوله‌های نیروهای حکومتی کشته شد. به بدن او ۱۶۷ ساچمه اصابت کرده بود. فرزندان مینو مجیدی حالا دادخواه مادرشان هستند. خانواده‌ای که تصورش را نمی‌کردند مادرشان کشته شود.
دادخواهی برای رسیدن به عدالت، از موتورهای محرکه جنبش آزادی‌خواهانه مردم ایران است. عدالتی که محقق خواهد شد و کشورمان به سوی نیک‌روزی و سعادت و خیر جمعی رهسپار خواهند شد.

#مینو_مجیدی #یادمون_نمیره #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
صبح روز ۲۰ تیر هشتاد و هشت : مکان بازداشتگاه مخوف کهریزک، جایی که خدا هم آنتن نمیداد

صبح شده و همگی ما شب از شدت ترس و وحشت که قرار است قتلگاه چه بلایی سرمان بیاید شب را تا صبح نخوابیده بودیم، اصلا جایی برای خواب هم نبود که بتوانیم بخوابیم، اگر بغل به بغل یکدیگر هم می‌خوابیدیم باز هم جایی برای خوابیدن نبود، به گفته عادل ترکه وکیل بند قرنطینه ما که از مجرمان خطرناک بود به این نوع خوابیدن می‌گفت کتابی خوابیدن و ما هر شب می‌بایست کتابی می‌خوابیدیم تا شاید ایستاده‌ها هم بتوانند بخوابند، البته اگر خواب به چشم‌هایمان می‌آمد. حدود ساعت ۱۰ الی ۱۱ صبح بود، مجرمان خطرناک همگی از شدت گرمای شدید قرنطینه برهنه بودند و بیشتر حواسشون به بچه‌های کم سن و سال بین ما بود، در داخل دست‌شویی داشتند نوبتی به یک پیرمرد تجاوز می‌کردند، پیرمردی که حکم پدر آن‌ها را داشت، این عمل مجرمان خطرناک برای ما بسیار وحشت‌آور و ناراحت‌کننده بود که چرا این آدم‌ها حس انسانیت خودشان را از دست داده‌اند.

همبندی‌های‌مان می‌خواستند به دست‌شویی بروند ولی شرم و حیا اجازه نمی‌داد و منتظر بودند کار آن‌ها با آن پیرمردی که فقط پوست و استخوان بود تمام بشود. هوا داشت گرم و گرم‌تر می‌شد و همه ما بی‌تاب‌تر می‌شدیم و نفس‌کشیدن داشت کم کم برایمان سختر می‌شد، یک ساعتی گذشت که چند نفر از مجرمان خطرناک پشت درب قرنطینه با لوله‌های پی‌وی‌سی، چوب و شیلنگ ایستاده بودند و به ما گفتند: تا سه شماره می‌شماریم و باید همگی خیلی سریع به حیاط بروید، وقتی از درب کوچک قرنطینه با فشاردادن به یکدیگر خارج می‌شدیم با لوله پی‌وی‌سی، چوب و غیره بر سر و صورت‌مان می‌زدند، وارد حیاط بازداشتگاه کهریزک شدیم و همگی پا برهنه بر کف آسفالت داغ سوزان برای آمارگیری نشستیم، پا‌های‌مان از شدت گرمای آسفالت هر لحظه بیش‌تر می‌سوخت ولی از ترس اینکه کتک بخوریم نمی‌توانستیم اعتراضی کنیم، هر کسی هم اعتراض می‌کرد به بیرون از صف برده می‌شد و به شدت با لوله پی‌وی‌سی چوب و لوله کتک می‌خورد… حدود نیم ساعت از آمارگیری می‌گذشت و شکنجه‌ها داشت بیشتر و بیشتر می‌شد.

افسر نگهبان محمدیان دستور داد بر روی آسفالت داغ بالای ۴۰ درجه ظهر تابستان چهار دست و پا راه برویم و سوار یکدیگر شویم ، باورش برای‌مان خیلی سخت بود که به کدامین گناه باید این همه شکنجه شویم ولی مجبور بودیم تن به شکنجه‌های بی‌رحمانه افسرنگهبان‌ها بدهیم.

همگی چهار دست و پا روی آسفالت‌های داغ و سوزان می‌رفتیم، از نوجوان ۱۷ ساله تا پیرمرد ۶۰ ساله‌ای که بین ما بودند که در اعتراضات دستگیر شده بودند. کف دست‌های‌مان و زانو‌های‌مان از شدت گرمای شدید و کشیده شدن روی آسفالت داغ می‌سوخت و زخم شده بود و آن زخم‌ها بیشتر و بیشتر می‌شد. من چون از قبل مچ پایم شکسته بود نتوانستم زیاد چهار دست و پا روی آسفالت بروم و استوار محمدیان گفت کسانی که نمی‌توانند چهار دست و پا برن باید حدود پنج ضربه بر روی کف دست‌های‌شان لوله پی‌وی‌سی بزنم.
افسر نگهبان حدود پنج ضربه بر روی کف دست‌های‌مان زد؛ بیشرف آن‌قدر محکم میزد ضربه ها را که از کف‌ دست‌هایمان خون می‌آمد؛ شخص افسر نگهبان از نظر من یک بیمار روانی بود و هیچ رحم و انسانیتی نداشت و از شکنجه‌های ما خودش را ارضاء می‌کرد. همه گرسنه، تشنه و بی‌جان در داخل حیاط در زیر آن آفتاب سوزان شکنجه می‌شدیم؛ جوان‌ها را سوار پیرمردها می‌کردند و پیرمردها را سوار جوان‌ها، دیگر هیچ طاقتی نداشتیم ولی مجبور بودیم برای زنده‌ماندن طاقت بیاوریم. افسر نگهبان سر صف یک شعار معروف می‌داد که باید با صدای بلند آن شعارها را فریاد می‌زدیم که دیوارهای بازداشتگاه کهریزک به لرزه بیوفته. محمدیان بلند فریاد می‌زد این‌جا کجاست؟؟ ما می‌گفتیم کهریزک… کهریزک کجاست؟؟؟ آخر دنیا… از غذا راضی هستید؟؟ بله قربان؟؟؟ آدم شدید؟؟؟ بله قربان.

بعد از شکنجه‌ها همگی زخمی و‌‌ بی‌جان بودیم و از دوباره باید با سه شماره وارد قرنطینه می‌شدیم، حدود یک‌ساعتی گذشت، همه از درد داشتیم ناله می‌کردیم و زخم‌هایمان بخاطر شرایط غیر بهداشتی قرنطینه عفونت کرده بود، امیر جوادی‌فر حالش بر اثر ضرب و شتم قبل از بازداشت داشت وخیم‌تر می‌شد، بعد از ۲۴ ساعت گرسنگی ناهار آوردند، ناهار چی بود؟؟!! یک کف دست نان کپک زده و یک پنجم سیب‌زمینی گندیده که مجرمان خطرناک با دست‌های آلوده و زخمی بین ما تقسیم می‌کردند، برای این‌که زنده بمانیم مجبور بودیم آن غذای بسیار کم و فاسد را بخوریم،....

ادامه در لینک زیر
https://tinyurl.com/Kahrizak20

از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده از شاهدان جنایت کهریزک


#کهریزک #جنایت_کهریزک #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
2024/07/10 08:42:23
Back to Top
HTML Embed Code: