شب در اعماق سیاهی ها
مه چو درهاله ی راز آید
نگران دیده به ره دارم
شاید آن گمشده باز آید
#فروغ_فرخزاد
• @foroghfarokhzad •
مه چو درهاله ی راز آید
نگران دیده به ره دارم
شاید آن گمشده باز آید
#فروغ_فرخزاد
• @foroghfarokhzad •
ساعت 10 شب است همه خوابیده اند و من تنهای تنها توی اتاقم نشسته ام و به تو فکر می کنم اگر بگویم حالم خوب است دروغ گفته ام چون سرگردانی روح من درمان پذیر نیست و من می دانم که هرگز به آرامش نخواهم رسید .در من نیرویی هست.نیروی گریز از ابتذال و من به خوبی ابتذال زندگی و وجود را احساس می کنم و می بینم که در این زندان پایبند شده ام .من اگر تلاش می کنم برای این که از اینجا بروم تو نباید فکر کنی که براى من دیدن دنیاهای دیگر و سرزمین های دیگر جالب و قابل توجه است نه ! من معتقدم که زیر آسمان کبود انسان با هیچ چیز تازه ای برخورد نمی کند و هسته زندگی را ابتذال و تکرار مکررات تشکیل داده و مطمئن هستم که برای روح عاصی و سرگردان من در هیچ گوشه دنیا پناهگاه و آرامشی وجود ندارد.
#فروغ_فرخزاد
"از نامه های فروغ به همسرش پرویز شاپور"
• @foroghfarokhzad •
ساعت 10 شب است همه خوابیده اند و من تنهای تنها توی اتاقم نشسته ام و به تو فکر می کنم اگر بگویم حالم خوب است دروغ گفته ام چون سرگردانی روح من درمان پذیر نیست و من می دانم که هرگز به آرامش نخواهم رسید .در من نیرویی هست.نیروی گریز از ابتذال و من به خوبی ابتذال زندگی و وجود را احساس می کنم و می بینم که در این زندان پایبند شده ام .من اگر تلاش می کنم برای این که از اینجا بروم تو نباید فکر کنی که براى من دیدن دنیاهای دیگر و سرزمین های دیگر جالب و قابل توجه است نه ! من معتقدم که زیر آسمان کبود انسان با هیچ چیز تازه ای برخورد نمی کند و هسته زندگی را ابتذال و تکرار مکررات تشکیل داده و مطمئن هستم که برای روح عاصی و سرگردان من در هیچ گوشه دنیا پناهگاه و آرامشی وجود ندارد.
#فروغ_فرخزاد
"از نامه های فروغ به همسرش پرویز شاپور"
• @foroghfarokhzad •
زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر میگردد
زندگی شايد افروختن سيگاری باشد، در فاصلهی رخوتناک دو همآغوشی
يا عبور گيج رهگذري باشد
زندگی شاید عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید: "صبح بخیر"
#فروغ_فرخزاد
• @foroghfarokhzad •
زندگی شايد افروختن سيگاری باشد، در فاصلهی رخوتناک دو همآغوشی
يا عبور گيج رهگذري باشد
زندگی شاید عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید: "صبح بخیر"
#فروغ_فرخزاد
• @foroghfarokhzad •
Forwarded from ری_را
- شده تا حالا با کسی برخورد کنی که به دلت بشینه؟
+ آره، ولی به دلش ننشستم.
- یعنی چی؟
+ یعنی قبلاً یکی به دلش نشسته بود.
+ آره، ولی به دلش ننشستم.
- یعنی چی؟
+ یعنی قبلاً یکی به دلش نشسته بود.
Mehnat Abad
Ali Darabifar
دستهایش را دراز میکند
سوی وطنِ مرده، سوی خیابانهایِ لال...
آدونیس
--------------------------
(محنت آباد) قطعه ای برای سرزمینم.
@Ali_Darabifar
سوی وطنِ مرده، سوی خیابانهایِ لال...
آدونیس
--------------------------
(محنت آباد) قطعه ای برای سرزمینم.
@Ali_Darabifar
شاهیجانم، چرا دنیا اینقدر پر از چیزهای وحشتناک است؟ پر از محکومیتهای وحشتناک است؟ پر از نیازهای وحشتناک است؟ پر از بیماری و جنون است؟ دیروز اینجا در مونیخ یک نفر مرد خودش را به دار کشیده و علتش این بوده که در جریان پخش مسابقۀ فوتبال آلمان و سوئیس تلویزیونش خراب میشود و چون نمیتواند بقیۀ مسابقه راتماشا کند از عصبانیت اول تلویزیون را میشکند و بعد خودکشی میکند. این خبر برای من خیلی عجیب بود. زندگی به یک چنین علاقههای کوچکی بسته شده و این علاقهها با همۀ کوچکیشان حیاتی هستند و با وجود این به دست نمیآیند. قربانت بروم. من که ترا دوست دارم. من که ترا دوست دارم. من که ترا دوست دارم.
دیگر نمینویسم چون واقعاً حالم وحشتناک بد است.
تا فردا
میبوسمت
فروغ
خوانش : ادمین
• @foroghfarokhzad •
دیگر نمینویسم چون واقعاً حالم وحشتناک بد است.
تا فردا
میبوسمت
فروغ
خوانش : ادمین
• @foroghfarokhzad •
https://www.tg-me.com/tapswap_mirror_bot?start=r_2008344808 🎁 +2.5k Shares as a first-time gift
حس می کنم که عمرم را باخته ام و خیلی کمتر از آنچه که در بیست و هفت سالگی باید بدانم میدانم.
شاید علتش این است که هرگز زندگی روشنی نداشته ام. آن عشق و ازدواج مضحک در شانزده سالگی پایه های زندگی آینده ی مرا متزلزل کرد.
من هرگز در زندگی راهنمایی نداشته ام. کسی مرا تربیت فکری و روحی نکرده است. هرچه دارم از خودم دارم و هر چه ندارم تمام آن چیزهایی است که می توانستم داشته باشم اما کجروی ها و خودنشناختن ها و بن بست های زندگی نگذاشته است که به آنها برسم. می خواهم شروع کنم.
بدیهای من به خاطر بدی کردن نیست، به خاطر احساس شدید خوبی های بی حاصل است.
حس می کنم که فشار گیج کننده ای در زیر پوستم وجود دارد… می خواهم همه چیز را سوراخ کنم و هرچه ممکن است فرو بروم. می خواهم به اعماق زمین برسم. عشق من در آنجاست, آنجایی که دانه ها سبز می شوند و ریشه ها به هم می رسند و آفرینش در میان پوسیدگی خود را ادامه می دهد، گویی همیشه وجود داشته ، پیش از تولد و بعد از مرگ. گویی بدن من یک شکل موقتی و زود گذر آن است. می خواهم به اصلش برسم .می خواهم قلبم را مثل یک میوه ی رسیده به همه ی شاخه های درختان آویزان کنم.
همیشه سعی کرده ام مثل یک در بسته باشم تا زندگی وحشتناک درونیم را کسی نبیند و نشناسد… سعی کرده ام آدم باشم در حالی که در درون خود یک موجود زنده بوده ام… ما فقط می توانیم حسی را زیر پایمان لگد کنیم ولی نمی توانیم آن را اصلا نداشته باشیم.
نمی دانم رسیدن چیست اما بی گمان مقصدی است که همه ی وجودم به سوی آن جاری می شود. کاش می مردم و دوباره زنده می شدم و می دیدم که دنیا شکل دیگری است. دنیا این همه ظالم نیست و مردم این خست همیشگی خود را فراموش کرده اند و هیچ کس دور خانه اش دیوار نکشیده است.
معتاد شدن به عادتهای مضحک زندگی و تسلیم شدن به حدها و دیوارها کاری بر خلاف جهت طبیعت است.
محرومیت های من اگر به من غم می دهند در عوض این خاصیت را هم دارند که مرا از دام تمام تظاهرات فریبنده ای که در سطح یک رابطه ممکن است وجود داشته باشد نجات می دهند و با خودشان به قعر این رابطه که مرکز تپش ها و تحولات اصلی است نزدیک می کنند.من نمی خواهم سیر باشم بلکه می خواهم به فضیلت سیری برسم.
بدیهای من چه هستند جز شرم و عجز خوبی های من از بیان کردن، جز ناله ی اسارت جویی های من در این دنیایی که تا چشم کار می کند دیوار است و دیوار است و دیوار است و جیره بندی آفتاب است و قحطی فرصت است و ترس است و خفگی است و حقارت است…!
این مضحک نیست که خوشبختی آدم در این باشد که آدم اسم خودش را روی تنه درختها بکند؟ آیا این آدم خیلی خودخواه نیست و آن آدمهای دیگر، آدمهای شریف تر و نجیب تری نیستند که می گذارند بپوسند بی آنکه در یک تار مو، حتی یک تارمو، باقی مانده باشند؟
خوشحالم که موهایم سفید شده و پیشانیم خط افتاده و میان ابروهایم دوتا چین بزرگ در پوستم نشسته است.خوشحالم که دیگر خیالباف و رؤیایی نیستم، دیگر نزدیک است که سی و دو سالم بشود. هرچند که سی و دو ساله شدن یعنی سی و دو سال از سهم زندگی را پشت سرگذاشتن و به پایان رساندن.اما در عوض خودم را پیدا کرده ام.
ذهنم مشغول و دلم گرفته است و از تماشاچی بودن دیگر خسته شده ام. به محض اینکه به خانه بر می گردم و با خودم تنها می شوم یک مرتبه حس می کنم که روزم به سرگردانی و گم شدگی در میان انبوهی از چیزهایی که از من نیست و باقی نمی ماند گذشته است…!
چه دنیای عجیبی است، من اصلا کاری به کار هیچ کس ندارم و همین بی آزار بودن من و با خودم بودن ، باعث می شود که همه درباره ام کنجکاو بشوند… نمی دانم چطور باید با مردم برخورد کرد.
اگر عشق عشق باشد، زمان حرف احمقانه ایست…!
@foroghfarokhzad
قسمتهایی از چند نامه ی فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
شاید علتش این است که هرگز زندگی روشنی نداشته ام. آن عشق و ازدواج مضحک در شانزده سالگی پایه های زندگی آینده ی مرا متزلزل کرد.
من هرگز در زندگی راهنمایی نداشته ام. کسی مرا تربیت فکری و روحی نکرده است. هرچه دارم از خودم دارم و هر چه ندارم تمام آن چیزهایی است که می توانستم داشته باشم اما کجروی ها و خودنشناختن ها و بن بست های زندگی نگذاشته است که به آنها برسم. می خواهم شروع کنم.
بدیهای من به خاطر بدی کردن نیست، به خاطر احساس شدید خوبی های بی حاصل است.
حس می کنم که فشار گیج کننده ای در زیر پوستم وجود دارد… می خواهم همه چیز را سوراخ کنم و هرچه ممکن است فرو بروم. می خواهم به اعماق زمین برسم. عشق من در آنجاست, آنجایی که دانه ها سبز می شوند و ریشه ها به هم می رسند و آفرینش در میان پوسیدگی خود را ادامه می دهد، گویی همیشه وجود داشته ، پیش از تولد و بعد از مرگ. گویی بدن من یک شکل موقتی و زود گذر آن است. می خواهم به اصلش برسم .می خواهم قلبم را مثل یک میوه ی رسیده به همه ی شاخه های درختان آویزان کنم.
همیشه سعی کرده ام مثل یک در بسته باشم تا زندگی وحشتناک درونیم را کسی نبیند و نشناسد… سعی کرده ام آدم باشم در حالی که در درون خود یک موجود زنده بوده ام… ما فقط می توانیم حسی را زیر پایمان لگد کنیم ولی نمی توانیم آن را اصلا نداشته باشیم.
نمی دانم رسیدن چیست اما بی گمان مقصدی است که همه ی وجودم به سوی آن جاری می شود. کاش می مردم و دوباره زنده می شدم و می دیدم که دنیا شکل دیگری است. دنیا این همه ظالم نیست و مردم این خست همیشگی خود را فراموش کرده اند و هیچ کس دور خانه اش دیوار نکشیده است.
معتاد شدن به عادتهای مضحک زندگی و تسلیم شدن به حدها و دیوارها کاری بر خلاف جهت طبیعت است.
محرومیت های من اگر به من غم می دهند در عوض این خاصیت را هم دارند که مرا از دام تمام تظاهرات فریبنده ای که در سطح یک رابطه ممکن است وجود داشته باشد نجات می دهند و با خودشان به قعر این رابطه که مرکز تپش ها و تحولات اصلی است نزدیک می کنند.من نمی خواهم سیر باشم بلکه می خواهم به فضیلت سیری برسم.
بدیهای من چه هستند جز شرم و عجز خوبی های من از بیان کردن، جز ناله ی اسارت جویی های من در این دنیایی که تا چشم کار می کند دیوار است و دیوار است و دیوار است و جیره بندی آفتاب است و قحطی فرصت است و ترس است و خفگی است و حقارت است…!
این مضحک نیست که خوشبختی آدم در این باشد که آدم اسم خودش را روی تنه درختها بکند؟ آیا این آدم خیلی خودخواه نیست و آن آدمهای دیگر، آدمهای شریف تر و نجیب تری نیستند که می گذارند بپوسند بی آنکه در یک تار مو، حتی یک تارمو، باقی مانده باشند؟
خوشحالم که موهایم سفید شده و پیشانیم خط افتاده و میان ابروهایم دوتا چین بزرگ در پوستم نشسته است.خوشحالم که دیگر خیالباف و رؤیایی نیستم، دیگر نزدیک است که سی و دو سالم بشود. هرچند که سی و دو ساله شدن یعنی سی و دو سال از سهم زندگی را پشت سرگذاشتن و به پایان رساندن.اما در عوض خودم را پیدا کرده ام.
ذهنم مشغول و دلم گرفته است و از تماشاچی بودن دیگر خسته شده ام. به محض اینکه به خانه بر می گردم و با خودم تنها می شوم یک مرتبه حس می کنم که روزم به سرگردانی و گم شدگی در میان انبوهی از چیزهایی که از من نیست و باقی نمی ماند گذشته است…!
چه دنیای عجیبی است، من اصلا کاری به کار هیچ کس ندارم و همین بی آزار بودن من و با خودم بودن ، باعث می شود که همه درباره ام کنجکاو بشوند… نمی دانم چطور باید با مردم برخورد کرد.
اگر عشق عشق باشد، زمان حرف احمقانه ایست…!
@foroghfarokhzad
قسمتهایی از چند نامه ی فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
ترا می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آعوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس، مرغی اسیرم
زپشت میله های سرد و تیره
نگاه حسرتم حیران به رویت
در این فکرم که دستی پیش آید
و من ناگه گشایم پر بسویت
در این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم
در این فکرم من و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست
زپشت میله ها، هر صبح روشن
نگاه کودکی خندد به رویم
چو من سر می کنم آواز شادی
لبش با بوسه می آید بسویم
اگر ای آسمان خواهم که یک روز
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم کودک گریان چه گویم
زمن بگذر، که من مرغی اسیرم
من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان می کنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را
✍#فروغ_فرخزاد
🎙مریم حق شناس
به کام دل در آعوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس، مرغی اسیرم
زپشت میله های سرد و تیره
نگاه حسرتم حیران به رویت
در این فکرم که دستی پیش آید
و من ناگه گشایم پر بسویت
در این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم
در این فکرم من و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست
زپشت میله ها، هر صبح روشن
نگاه کودکی خندد به رویم
چو من سر می کنم آواز شادی
لبش با بوسه می آید بسویم
اگر ای آسمان خواهم که یک روز
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم کودک گریان چه گویم
زمن بگذر، که من مرغی اسیرم
من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان می کنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را
✍#فروغ_فرخزاد
🎙مریم حق شناس
https://www.tg-me.com/tapswap_mirror_2_bot?start=r_2008344808 🎁 +2.5k Shares as a first-time gift
بچه ها تپ سوآپ انگار جدی جدی داره لیست میشه
بچه ها تپ سوآپ انگار جدی جدی داره لیست میشه
🔊📌چنل حاج همستر کامل ترین و جامع ترین چنل ایردراپی
⚡هنوز نمیدونی چه جوری همستر و تپ سواپ رو نقد کنی؟
⚡هنوز هم نمیدونی چه ایرداپ هایی ارزش وقت گذاشتن داره؟
⭕باور کن موقعه فروش خیلی ها تو کمین هستن این توکن هاتون رو به راحتی با پول کم از دستتون در بیارن
⭕دونه دونه مراحل فروش و تبدیل کردنش به تومان رو قرار میدم تا خودت بفروشی و اولین نفر باشی بفروشی تا سود بیشتری بگیری
تو این بازار به کسی اعتماد کنید لطفا
⭕هدف چنل معرفی ایرداپ هایی هست که صد درصد لیست میشن
⭕ومبارزه با نا اگاهی و شفاف سازی همه چی هست
⭕امروز اگه اموزش نبینی فردا حسرت میخوری
⚡️@air_dropcom
@air_dropcom
⚡هنوز نمیدونی چه جوری همستر و تپ سواپ رو نقد کنی؟
⚡هنوز هم نمیدونی چه ایرداپ هایی ارزش وقت گذاشتن داره؟
⭕باور کن موقعه فروش خیلی ها تو کمین هستن این توکن هاتون رو به راحتی با پول کم از دستتون در بیارن
⭕دونه دونه مراحل فروش و تبدیل کردنش به تومان رو قرار میدم تا خودت بفروشی و اولین نفر باشی بفروشی تا سود بیشتری بگیری
تو این بازار به کسی اعتماد کنید لطفا
⭕هدف چنل معرفی ایرداپ هایی هست که صد درصد لیست میشن
⭕ومبارزه با نا اگاهی و شفاف سازی همه چی هست
⭕امروز اگه اموزش نبینی فردا حسرت میخوری
⚡️@air_dropcom
@air_dropcom
من مثل حس گمشدگی وحشت آورم
اما خدای من...
آیا چگونه میشود از من ترسید...؟!
من،من که هیچگاه جز بادبادکی
سبک و ولگرد بر پشت بامهای مه آلوده ی آسمان چیزی نبوده ام
#فروغ_فرخزاد
• @foroghfarokhzad •
من مثل حس گمشدگی وحشت آورم
اما خدای من...
آیا چگونه میشود از من ترسید...؟!
من،من که هیچگاه جز بادبادکی
سبک و ولگرد بر پشت بامهای مه آلوده ی آسمان چیزی نبوده ام
#فروغ_فرخزاد
• @foroghfarokhzad •