💢 در نسخهی صوتی کتاب «چگونه دربارهی سکس بیشتر بیندیشیم»، نویسنده (آلن دوباتن) دربارهی چند تصویر بحث میکند. برای آنکه شنوندگان کتاب صوتی بتوانند این بحثها را بهتر دنبال کنند، این تصاویر (شامل 17 تصویر) را در پست قبلی کانال بارگذاری کردم.
✡️ برای تهیهی نسخهی پیدیاف یا صوتی کتاب به مترجم پیام بدهید:
@Mkhosravani
🔰 شیوهنامهی انتشار کتاب را میتوانید اینجا مطالعه کنید.
✡️ بخشهایی از نسخهی صوتی
نمونهی 1: درآمد | نمونهی دو: زنا
✡️ نمونهی نسخهی پیدیاف را میتوانید از اینجا دانلود کنید.
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
✡️ برای تهیهی نسخهی پیدیاف یا صوتی کتاب به مترجم پیام بدهید:
@Mkhosravani
🔰 شیوهنامهی انتشار کتاب را میتوانید اینجا مطالعه کنید.
✡️ بخشهایی از نسخهی صوتی
نمونهی 1: درآمد | نمونهی دو: زنا
✡️ نمونهی نسخهی پیدیاف را میتوانید از اینجا دانلود کنید.
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
Telegram
پارادوکس
♻️ شیوهنامهی انتشار کتاب «چگونه دربارهی سکس بیشتر بیندیشیم»
🔴 کتاب «چگونه دربارهی سکس بیشتر بیندیشیم» به شیوهای خاص منتشر میشود تا ضمن آنکه مترجم تاحدودی به حقوق مالی خودش میرسد، همهی خوانندگان، با هر میزان توان مالی بتوانند کتاب را خریداری کنند.…
🔴 کتاب «چگونه دربارهی سکس بیشتر بیندیشیم» به شیوهای خاص منتشر میشود تا ضمن آنکه مترجم تاحدودی به حقوق مالی خودش میرسد، همهی خوانندگان، با هر میزان توان مالی بتوانند کتاب را خریداری کنند.…
Forwarded from سنجشگرانه اندیشی - تفکر نقادانه (mehdi khosravani)
💢 مغالطهی «ی» نکره
✍️ مهدی خسروانی
♻️ گرچه با نامگذاری مغالطهها و ادعای «کشف مغالطه» بدون اینکه قبلاً مبنای نظریاش مشخص و مستدل شده باشد موافق نیستم، اما در این پست قصد دارم، با پیشفرض گرفتن دیدگاهی که داگلاس والتون در کتاب «نظریهای پراگماتیک دربارهی مغالطهها» به آن اشاره میکند، مغالطهای به نام «ی» نکره را معرفی کنم.
دیدگاه مورد اشارهی داگلاس والتون: مغالطهها «اقسامی از خطاها یا تاکتیکهای فریبکارانهی استدلالی اند که معمولاً موجب گولخوردن یا گمراهشدن مشارکتکنندگان در استدلالورزی در انواع گوناگون بحثهای روزمره میشوند».
♻️ مغالطهی «ی» نکره هنگامی رخ میدهد که ایرادهایی بزرگ و جدی در عملکرد کسی وجود دارند اما او (که عملکرد پرایرادش به دلایلی مثل بیکفایتی یا برای تأمین منفعتاش استمرار پیدا کرده) میکوشد با کاربرد «ی» نکره مشکل را کوچک یا کماهمیت جلوه دهند.
♻️ برای مثال، بارها از زبان سیاستمداران کشور خودمان شنیدهایم که (پس از توصیف دستاوردهای خودشان با لحنی غرورآمیز)، این جمله را هم اضافه کردهاند که «البته مشکلات"ی" هم وجود دارند که انشاءالله با همت مسئولان برطرف خواهد شد» یا «فسادها "یی" وجود دارد که البته بزرگ یا سیستماتیک نیستند». جملههای اینچنینی معمولاً با تغییر تُن صدا گفته میشوند (بهنحوی که انگار میخواهند به نکتهای کماهمیت و فرعی اشاره کنند) و گاه با عبارتهایی غیر از «ی» نکره (اما معادل با آن) بیان میشوند؛ مثلاً اینکه: «البته "یک سری" مشکلات هم وجود دارد که ...» یا «البته ”برخی" فسادها هم "گاه" دیده میشوند که ...».
♻️ در اینگونه مواقع، اگر کسی با وضعیت کشور آشنا نباشد ممکن است تصور کند که کشور در حال پیشرفتهای بزرگ است، اما پارهای ایرادهای قابل چشمپوشی نیز وجود دارند که قاعدتاً نباید بر قضاوت ما دربارهی عملکرد مسئولان کشور تأثیری بگذارند. اما چنانکه میدانیم استفاده از این تاکتیک بههیچوجه به معنای کوچک بودن مشکلات در عالم واقع نیست، بلکه یک شگرد تکراری است که در همه حال تکرار میشود؛ چه زمانی که تورم ده درصد باشد و بیکاری پنج درصد، چه زمانی که تورم پنجاه درصد باشد و بیکاری سی درصد؛ چه زمانی که رقم اختلاسها چند میلیون تومانی باشد، چه زمانی که چند میلیارد دلاری باشد! و خوب میدانیم که حتی اگر کار به ابرتورمهای چندصد درصدی برسد و دزدیهای چند ده میلیارد دلاری به امری عادی تبدیل شوند، باز هم مسئولان کشور از کاربرد «ی» نکره به هنگام سخنگفتن از مشکلات و فسادها صرفنظر نخواهند کرد.
♻️ به همین دلیل است که احتمالاً همهی ما، وقتی این «ی» نکره را میشنویم آرزو میکنیم کاش در ایرانی که معضلاتاش با استفاده از این «ی» نکره بیان میشوند زندگی میکردیم، چون ظاهراً چنین معضلاتی ناگزیر در آزادترین و مرفهترین کشورها هم وجود دارند و خللی در زندگی خوب ایجاد نمیکنند.
♻️ نکتهی آخر اینکه، مغالطهی «ی» نکره، همانند مغالطههای دیگر، مختص سیاستمداران نیست. برای مثال، در مناسبات کاری میان افراد و سازمانهای خصوصی، هیچ بعید نیست که یکی از طرفین بهشکل سیستماتیک به تعهدات خودش بیتوجهی کند و حقوق طرف مقابل را در جهت تأمین بیشتر منافع خودش نادیده بگیرد، اما پس از مواجهشدن با اعتراض به گفتن جملهای شبیه به این اکتفا کند:
«ما آگاه ایم که قطعاً قصورها و نارساییها"یی" داریم و در حد توان در رفع عیبها میکوشیم».
🌐 کانال «سنجشگرانه اندیشی»:
✡️ @sanjeshgaraneh
✍️ مهدی خسروانی
♻️ گرچه با نامگذاری مغالطهها و ادعای «کشف مغالطه» بدون اینکه قبلاً مبنای نظریاش مشخص و مستدل شده باشد موافق نیستم، اما در این پست قصد دارم، با پیشفرض گرفتن دیدگاهی که داگلاس والتون در کتاب «نظریهای پراگماتیک دربارهی مغالطهها» به آن اشاره میکند، مغالطهای به نام «ی» نکره را معرفی کنم.
دیدگاه مورد اشارهی داگلاس والتون: مغالطهها «اقسامی از خطاها یا تاکتیکهای فریبکارانهی استدلالی اند که معمولاً موجب گولخوردن یا گمراهشدن مشارکتکنندگان در استدلالورزی در انواع گوناگون بحثهای روزمره میشوند».
♻️ مغالطهی «ی» نکره هنگامی رخ میدهد که ایرادهایی بزرگ و جدی در عملکرد کسی وجود دارند اما او (که عملکرد پرایرادش به دلایلی مثل بیکفایتی یا برای تأمین منفعتاش استمرار پیدا کرده) میکوشد با کاربرد «ی» نکره مشکل را کوچک یا کماهمیت جلوه دهند.
♻️ برای مثال، بارها از زبان سیاستمداران کشور خودمان شنیدهایم که (پس از توصیف دستاوردهای خودشان با لحنی غرورآمیز)، این جمله را هم اضافه کردهاند که «البته مشکلات"ی" هم وجود دارند که انشاءالله با همت مسئولان برطرف خواهد شد» یا «فسادها "یی" وجود دارد که البته بزرگ یا سیستماتیک نیستند». جملههای اینچنینی معمولاً با تغییر تُن صدا گفته میشوند (بهنحوی که انگار میخواهند به نکتهای کماهمیت و فرعی اشاره کنند) و گاه با عبارتهایی غیر از «ی» نکره (اما معادل با آن) بیان میشوند؛ مثلاً اینکه: «البته "یک سری" مشکلات هم وجود دارد که ...» یا «البته ”برخی" فسادها هم "گاه" دیده میشوند که ...».
♻️ در اینگونه مواقع، اگر کسی با وضعیت کشور آشنا نباشد ممکن است تصور کند که کشور در حال پیشرفتهای بزرگ است، اما پارهای ایرادهای قابل چشمپوشی نیز وجود دارند که قاعدتاً نباید بر قضاوت ما دربارهی عملکرد مسئولان کشور تأثیری بگذارند. اما چنانکه میدانیم استفاده از این تاکتیک بههیچوجه به معنای کوچک بودن مشکلات در عالم واقع نیست، بلکه یک شگرد تکراری است که در همه حال تکرار میشود؛ چه زمانی که تورم ده درصد باشد و بیکاری پنج درصد، چه زمانی که تورم پنجاه درصد باشد و بیکاری سی درصد؛ چه زمانی که رقم اختلاسها چند میلیون تومانی باشد، چه زمانی که چند میلیارد دلاری باشد! و خوب میدانیم که حتی اگر کار به ابرتورمهای چندصد درصدی برسد و دزدیهای چند ده میلیارد دلاری به امری عادی تبدیل شوند، باز هم مسئولان کشور از کاربرد «ی» نکره به هنگام سخنگفتن از مشکلات و فسادها صرفنظر نخواهند کرد.
♻️ به همین دلیل است که احتمالاً همهی ما، وقتی این «ی» نکره را میشنویم آرزو میکنیم کاش در ایرانی که معضلاتاش با استفاده از این «ی» نکره بیان میشوند زندگی میکردیم، چون ظاهراً چنین معضلاتی ناگزیر در آزادترین و مرفهترین کشورها هم وجود دارند و خللی در زندگی خوب ایجاد نمیکنند.
♻️ نکتهی آخر اینکه، مغالطهی «ی» نکره، همانند مغالطههای دیگر، مختص سیاستمداران نیست. برای مثال، در مناسبات کاری میان افراد و سازمانهای خصوصی، هیچ بعید نیست که یکی از طرفین بهشکل سیستماتیک به تعهدات خودش بیتوجهی کند و حقوق طرف مقابل را در جهت تأمین بیشتر منافع خودش نادیده بگیرد، اما پس از مواجهشدن با اعتراض به گفتن جملهای شبیه به این اکتفا کند:
«ما آگاه ایم که قطعاً قصورها و نارساییها"یی" داریم و در حد توان در رفع عیبها میکوشیم».
🌐 کانال «سنجشگرانه اندیشی»:
✡️ @sanjeshgaraneh
💢 بیانِ خونسردانهی برخی حقایق خیانت به آن حقایق است؛ گاه حتی بیان مؤدبانهشان
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
💢 تناسبِ مستقیمِ ابتذال
✍️ مهدی خسروانی
♻️ جنبش ژِینا به نتیجهی کوتاهمدتی که خیلیها برایش تصور میکردند نرسید و اکنون این ایدهی جدی در ذهن بسیاری در حال قوت گرفتن است که «شاید ما به آگاهیهایی که در نتیجهی این تأخیر حاصل آمد نیاز داشتیم».
.
♻️ یکی از آن آگاهیها، که بهتر است فعلاً اسماش را فرضیه بگذاریم، این است که شاید هر چه یک نظام سیاسی (یا کلاً هر پدیدهای) وضعیت وخیمتری داشته باشد، احتمال به ابتذال کشیده شدن اپوزیسیوناش (یا دستکم بخشی از اپوزیسیوناش) نیز بیشتر میشود؛ اسمش را بگذاریم «فرضیهی تناسب مستقیم ابتذال». امروزه بسیاری، حتی انقلابیون پنجاه و هفت، اقرار میکنند که حکومت پهلوی با وجود ایرادهای جدیاش، قابلدفاعتر بود تا جمهوری اسلامی. اما بیم آن میرود که آیندهی سیاسی ایران مؤید فرضیهی تناسب مستقیم ابتذال باشد؛ یعنی نشان دهد که، دقیقا به همین سبب، اپوزیسیون جمهوری اسلامی حتی از اپوزیسیون حکومت پهلوی نیز دربوداغانتر است.
.
♻️ در این میان، جمهوری اسلامی نیز ظاهراً یکی از مأموریتهای خودش را پروموتکردن پرسشبرانگیزِ بخشهایی خاص از اپوزیسیون تعریف کرده است. چند سال پیش، داستان ربایش مسیح علینژاد علم شد و حالا داستان حمله به پوریا زراعتی.
.
♻️ در همان زمان، با اندازهگیریِ «عینی» پوشش خبری داستان ربایش مسیح علینژاد در ایراناینترنشنال و مقایسهی «عینی» آن با دو خبر مهم دیگر در همان مقطع زمانی، بخش کوچکی از پروژهی وزندهیِ کاذب به افراد و رویدادها در رسانههایی نظیر اینترنشنال را نشان دادم. در آن مقطع، در حالی که کانال تلگرامی اینترنشنال، خبر «اعدام هشتادویک نفر در عربستان» و خبر «طرح صیانت از فضای مجازی» را در بیست و چهار ساعت پس از وقوعشان، بهترتیب، «یک» بار و «شانزده» بار بازتاب داده بود، خبر اقدام به ربایش مسیح علینژاد را در همان فاصلهی زمانی (بیست و چهار ساعت پس از وقوع رویداد) «چهل و شش» بار بازتاب داد؛ تازه، این اعداد «کیفیت» پوشش خبر را نشان نمیدهند، چراکه خبر اقدام به ربایش علینژاد در قالب چندین مصاحبه و میزگرد طولانی پوشش گرفت. اکنون هم مشابه آن داستان در مورد پوریا زراعتی در حال تکرار است.
.
♻️ مطمئناً باید با هر کسی که اینگونه هدف سوءقصد سیاسی قرار میگیرد همدلی و سوءقصد را محکوم کرد (و مسخره است که این جملهی بدیهی، گاه نیازمند تصریح به نظر میرسد)، اما نمیتوان از اشاره به موضوعاتی به همان اندازه مهم، مثل قهرمانسازیهای مشکوک و مبتذلشدگی مبارزه، صرفنظر کرد.
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
✍️ مهدی خسروانی
♻️ جنبش ژِینا به نتیجهی کوتاهمدتی که خیلیها برایش تصور میکردند نرسید و اکنون این ایدهی جدی در ذهن بسیاری در حال قوت گرفتن است که «شاید ما به آگاهیهایی که در نتیجهی این تأخیر حاصل آمد نیاز داشتیم».
.
♻️ یکی از آن آگاهیها، که بهتر است فعلاً اسماش را فرضیه بگذاریم، این است که شاید هر چه یک نظام سیاسی (یا کلاً هر پدیدهای) وضعیت وخیمتری داشته باشد، احتمال به ابتذال کشیده شدن اپوزیسیوناش (یا دستکم بخشی از اپوزیسیوناش) نیز بیشتر میشود؛ اسمش را بگذاریم «فرضیهی تناسب مستقیم ابتذال». امروزه بسیاری، حتی انقلابیون پنجاه و هفت، اقرار میکنند که حکومت پهلوی با وجود ایرادهای جدیاش، قابلدفاعتر بود تا جمهوری اسلامی. اما بیم آن میرود که آیندهی سیاسی ایران مؤید فرضیهی تناسب مستقیم ابتذال باشد؛ یعنی نشان دهد که، دقیقا به همین سبب، اپوزیسیون جمهوری اسلامی حتی از اپوزیسیون حکومت پهلوی نیز دربوداغانتر است.
.
♻️ در این میان، جمهوری اسلامی نیز ظاهراً یکی از مأموریتهای خودش را پروموتکردن پرسشبرانگیزِ بخشهایی خاص از اپوزیسیون تعریف کرده است. چند سال پیش، داستان ربایش مسیح علینژاد علم شد و حالا داستان حمله به پوریا زراعتی.
.
♻️ در همان زمان، با اندازهگیریِ «عینی» پوشش خبری داستان ربایش مسیح علینژاد در ایراناینترنشنال و مقایسهی «عینی» آن با دو خبر مهم دیگر در همان مقطع زمانی، بخش کوچکی از پروژهی وزندهیِ کاذب به افراد و رویدادها در رسانههایی نظیر اینترنشنال را نشان دادم. در آن مقطع، در حالی که کانال تلگرامی اینترنشنال، خبر «اعدام هشتادویک نفر در عربستان» و خبر «طرح صیانت از فضای مجازی» را در بیست و چهار ساعت پس از وقوعشان، بهترتیب، «یک» بار و «شانزده» بار بازتاب داده بود، خبر اقدام به ربایش مسیح علینژاد را در همان فاصلهی زمانی (بیست و چهار ساعت پس از وقوع رویداد) «چهل و شش» بار بازتاب داد؛ تازه، این اعداد «کیفیت» پوشش خبر را نشان نمیدهند، چراکه خبر اقدام به ربایش علینژاد در قالب چندین مصاحبه و میزگرد طولانی پوشش گرفت. اکنون هم مشابه آن داستان در مورد پوریا زراعتی در حال تکرار است.
.
♻️ مطمئناً باید با هر کسی که اینگونه هدف سوءقصد سیاسی قرار میگیرد همدلی و سوءقصد را محکوم کرد (و مسخره است که این جملهی بدیهی، گاه نیازمند تصریح به نظر میرسد)، اما نمیتوان از اشاره به موضوعاتی به همان اندازه مهم، مثل قهرمانسازیهای مشکوک و مبتذلشدگی مبارزه، صرفنظر کرد.
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
ستایش، نه کسانی را که میتوانند یک عمر آسایش را بر خود حرام و زندگی را وقفِ هدفی کنند، بلکه کسانی را که میتوانند بههنگام بر ترسِ عقب ماندن از قافله پیروز شده و چنان زندگی کنند که گویی معنای «کوتاهی عمر» را به اعلا درجه درک کردهاند.
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
نظرخواهی ناشناس
در کتابهای ترجمهای کدام گزینه را ترجیح میدهید؟ مترجم در جاهایی که نمیشود هم دقیق و هم روان ترجمه کرد ...
در کتابهای ترجمهای کدام گزینه را ترجیح میدهید؟ مترجم در جاهایی که نمیشود هم دقیق و هم روان ترجمه کرد ...
Anonymous Poll
45%
از دقت ترجمه کم کند اما ترجمه روان باشد
55%
مترجم دقت ترجمه را حفظ کند، حتی اگر از روانی ترجمه کم شود
Forwarded from مغزونغز
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آزمایش اثبات علمی زندگی پس از زندگی
@maghzonaghz
کپشن از دکتر امیرحسین مدبرنیا،
روانپزشک و دکترای علوم اعصاب، استادیار دانشگاه در بیمارستان ماونت ساینای نیویورک
"تجربه نزدیک به مرگ، پدیدهای است که در درصدی از افرادی اتفاق میافتد که به دلایلی همچون ایست قلبی، بدون کمکهای پزشکی مرگشان تقریبا حتمی است. این افراد از تجربیاتی وصفناپذیر صحبت میکنند که ممکن است شامل احساس آرامش و گرمای درونی، نزدیکی به نور، رسیدن به بینشی عمیقتر درباره زندگی، خروج از بدن و ملاقات از دست رفتگان باشد. این تجربیات برای فرد بسیار واقعی به نظر میرسند و در بسیاری از موارد به عنوان مدرکی برای وجود جهان پس از مرگ و وجود روح و مستقل بودن ذهن از فرآیندهای درون مغزی مطرح میشوند. علاوه بر جهانبینی مذهبی-عرفانی، این تصور بر پیشفرضهایی استوار است مثل اینکه این پدیده برای فرد بسیار واقعی به نظر میرسد و یا اینکه حین تجربیات نزدیک به مرگ، فعالیت مغزی متوقف میشود و بنابراین نمیتواند منشا این پدیده باشد. اما اشکالاتی جدی متوجه این پیشفرضهاست... ادامه در زیر
@maghzonaghz
مغزونغز را در اینستاگرام هم دنبال کنید.
@maghzonaghz
کپشن از دکتر امیرحسین مدبرنیا،
روانپزشک و دکترای علوم اعصاب، استادیار دانشگاه در بیمارستان ماونت ساینای نیویورک
"تجربه نزدیک به مرگ، پدیدهای است که در درصدی از افرادی اتفاق میافتد که به دلایلی همچون ایست قلبی، بدون کمکهای پزشکی مرگشان تقریبا حتمی است. این افراد از تجربیاتی وصفناپذیر صحبت میکنند که ممکن است شامل احساس آرامش و گرمای درونی، نزدیکی به نور، رسیدن به بینشی عمیقتر درباره زندگی، خروج از بدن و ملاقات از دست رفتگان باشد. این تجربیات برای فرد بسیار واقعی به نظر میرسند و در بسیاری از موارد به عنوان مدرکی برای وجود جهان پس از مرگ و وجود روح و مستقل بودن ذهن از فرآیندهای درون مغزی مطرح میشوند. علاوه بر جهانبینی مذهبی-عرفانی، این تصور بر پیشفرضهایی استوار است مثل اینکه این پدیده برای فرد بسیار واقعی به نظر میرسد و یا اینکه حین تجربیات نزدیک به مرگ، فعالیت مغزی متوقف میشود و بنابراین نمیتواند منشا این پدیده باشد. اما اشکالاتی جدی متوجه این پیشفرضهاست... ادامه در زیر
@maghzonaghz
مغزونغز را در اینستاگرام هم دنبال کنید.
Forwarded from خانهٔ آگاهی(کانال)
🔹جنبش های سیاسی و اخلاق🔹
✍️جنبش های سیاسی در پی دستیابی به قدرتاند و، بیشتر وقت ها، آرمان های اخلاقی را برای رسیدن به این هدف قربانی می کنند. سپس، برای توجیه کارشان به دلیل تراشی متوسل شده و اقدام های غیر اخلاقی را «ضرورت اجتناب ناپذیر» جلوه میدهند. مثلاً مدعی میشوند که اقدام های غیر اخلاقی را مخالفانشان به آنها تحمیل کردهاند و البته نیازی به گفتن نیست که پروپاگاندای برنامه ریزی شده ابزار اصلی آنها برای این توجیه ها و دلیل تراشی ها و حرکت بیشتر در مسیر تامین منافعشان است.
📗کتاب تفکر نقادانه دربارهٔ مسائل اخلاقی(صفحهٔ ۴۹)
👤ریچارد پل و لیندا الدر-ترجمه مهدی خسروانی
📖 #یک_فنجان_کتاب
🌐 اینستاگرام | تلگرام
✍️جنبش های سیاسی در پی دستیابی به قدرتاند و، بیشتر وقت ها، آرمان های اخلاقی را برای رسیدن به این هدف قربانی می کنند. سپس، برای توجیه کارشان به دلیل تراشی متوسل شده و اقدام های غیر اخلاقی را «ضرورت اجتناب ناپذیر» جلوه میدهند. مثلاً مدعی میشوند که اقدام های غیر اخلاقی را مخالفانشان به آنها تحمیل کردهاند و البته نیازی به گفتن نیست که پروپاگاندای برنامه ریزی شده ابزار اصلی آنها برای این توجیه ها و دلیل تراشی ها و حرکت بیشتر در مسیر تامین منافعشان است.
📗کتاب تفکر نقادانه دربارهٔ مسائل اخلاقی(صفحهٔ ۴۹)
👤ریچارد پل و لیندا الدر-ترجمه مهدی خسروانی
📖 #یک_فنجان_کتاب
🌐 اینستاگرام | تلگرام
💢 شادی از مرگ دیگری؛ دربارهی یکی از مصداقهای اخلاقزدگی
✍️ مهدی خسروانی
❇️ با توجه به شدت (یا بهتر بگویم: وخامت) گرایش به کاربرد مقولات اخلاقی در فرهنگ غالب روشنفکری، از همان دقایق نخستین ماجرای سقوط بالگرد رئیسی میشد حدس زد که شوخی و شادی مخالفانش، به موضوع بحثهای اخلاقی تبدیل خواهد شد.
❇️ من قطعاً در جایگاه داوری اخلاقی در این باره نیستم و اساساً میانهی خوبی با بحث دربارهی اینگونه داوریها ندارم. اما به همان اندازه که از بحثهای اخلاقی گریزان ام، به مرز اخلاق و اخلاقزدگی علاقهمند ام.
❇️ به گمان من، داوری دربارهی شادی از مرگ رئیسی تا حد زیادی به میزان نزدیکی یا دوری شادیکنندگان به جبههی سیاسی او بستگی دارد. تکلیف نزدیکان به جبههی سیاسی او که معلوم است. بحث دربارهی شادی/شوخی کسانی که رئیسی برایشان صرفاً سیاستمداری در جبههی رقیب و «موضوع انتقاد» بود شاید صرفاً پیچیده باشد. اما بهکارگیری مقولات اخلاقی دربارهی شادی آن دسته از افراد که نسبت خودشان با کسی مثل رئیسی را در ردیف «دشمنی» میدانند به احتمال فراوان نوعی اخلاقزدگی است.
❇️ یکی از مصداقهای اخلاقزدگی «پرتوقعیِ اخلاقی» است؛ یعنی اینکه از انسانها، بدون توجه به موقعیتی که در آن قرار گرفتهاند، انتظار داشته باشیم طبق قواعد اخلاقی عمل کنند.
مثالی میزنم. فرض کنیم فردی مبلغ چهار میلیارد تومان از شما کلاهبرداری کرده و از من نیز به همان میزان کلاهبرداری کرده. این مبلغ، یک دهمِ دارایی شماست، اما برای من، معادل کل داراییام است که در طول بیست سال با مشقت فراهم آوردهام تا خانهای بخرم و خانوادهام را از اجارهنشینی نجات دهم. اکنون، اگر شما آن فرد را ببخشید و با اشاره به قاعدهی «خوب بودن بخشودن دیگران» از من نیز توقع داشته باشید که او را ببخشم به ورطهی اخلاقزدگی افتادهاید؛ زیرا این توقع که من هم او را ببخشم مصداق پرتوقعی است (چراکه تأثیر عمل او روی زندگی من و اطرافیانم بسیار بیشتر است).
❇️ در موضوع «"ابراز" شادی از مرگ دیگران» نیز همین استدلال را میتوان تکرار کرد. ابراز شادی از مرگ دیگران علیالقاعده نادرست است. حتی شاید بتوان گفت ابراز شادی از مرگ کسی که به ما بدی نه چندان بزرگی کرده نیز علیالقاعده نادرست است. اما اگر کسی معتقد باشد که شخص مرده به زندگی او و اطرافیاناش (یا کل هموطناناش) لطمهی اساسی زده، این توقع که از «ابراز شادمانی از مرگ آن شخص صرفنظر کند» مصداق پرتوقعی، و درنتیجه مصداق اخلاقزدگی، است.
❇️ تازه، همهی آنچه گفته شد دربارهی «ابراز» شادی بود، وگرنه نفس «شادی» همانند بسیاری عواطف دیگر از مقولهی «انفعال طبیعی» است، نه فعل. به عبارت دیگر، انسانها همانطور که درنتیجهی غذانخوردن گرسنه و درنتیجهی آبنخوردن تشنه میشوند، از برخی رویدادها شاد میشوند و نمیتوان آنها را بابت این انفعال به میدان داوری اخلاقی کشید زیرا، دستکم در نگاه نخست، نقشی در این انفعال ندارند.
❇️ مخالفانِ «ابراز شادی از مرگ رئیسی» بهتر است برای اقناع شادیکنندگان راه دیگری در پیش بگیرند: آنها را متقاعد کنند که «رئیسی آنقدرها که گمان میکنید آدم بدی نبود» یا «فلان مصلحت ایجاب میکند که از مرگ او ابراز شادمانی نکنید» (که البته قبولاندن هیچ یک از این دو گزاره به شادیکنندگان کار آسانی نیست).
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
✍️ مهدی خسروانی
❇️ با توجه به شدت (یا بهتر بگویم: وخامت) گرایش به کاربرد مقولات اخلاقی در فرهنگ غالب روشنفکری، از همان دقایق نخستین ماجرای سقوط بالگرد رئیسی میشد حدس زد که شوخی و شادی مخالفانش، به موضوع بحثهای اخلاقی تبدیل خواهد شد.
❇️ من قطعاً در جایگاه داوری اخلاقی در این باره نیستم و اساساً میانهی خوبی با بحث دربارهی اینگونه داوریها ندارم. اما به همان اندازه که از بحثهای اخلاقی گریزان ام، به مرز اخلاق و اخلاقزدگی علاقهمند ام.
❇️ به گمان من، داوری دربارهی شادی از مرگ رئیسی تا حد زیادی به میزان نزدیکی یا دوری شادیکنندگان به جبههی سیاسی او بستگی دارد. تکلیف نزدیکان به جبههی سیاسی او که معلوم است. بحث دربارهی شادی/شوخی کسانی که رئیسی برایشان صرفاً سیاستمداری در جبههی رقیب و «موضوع انتقاد» بود شاید صرفاً پیچیده باشد. اما بهکارگیری مقولات اخلاقی دربارهی شادی آن دسته از افراد که نسبت خودشان با کسی مثل رئیسی را در ردیف «دشمنی» میدانند به احتمال فراوان نوعی اخلاقزدگی است.
❇️ یکی از مصداقهای اخلاقزدگی «پرتوقعیِ اخلاقی» است؛ یعنی اینکه از انسانها، بدون توجه به موقعیتی که در آن قرار گرفتهاند، انتظار داشته باشیم طبق قواعد اخلاقی عمل کنند.
مثالی میزنم. فرض کنیم فردی مبلغ چهار میلیارد تومان از شما کلاهبرداری کرده و از من نیز به همان میزان کلاهبرداری کرده. این مبلغ، یک دهمِ دارایی شماست، اما برای من، معادل کل داراییام است که در طول بیست سال با مشقت فراهم آوردهام تا خانهای بخرم و خانوادهام را از اجارهنشینی نجات دهم. اکنون، اگر شما آن فرد را ببخشید و با اشاره به قاعدهی «خوب بودن بخشودن دیگران» از من نیز توقع داشته باشید که او را ببخشم به ورطهی اخلاقزدگی افتادهاید؛ زیرا این توقع که من هم او را ببخشم مصداق پرتوقعی است (چراکه تأثیر عمل او روی زندگی من و اطرافیانم بسیار بیشتر است).
❇️ در موضوع «"ابراز" شادی از مرگ دیگران» نیز همین استدلال را میتوان تکرار کرد. ابراز شادی از مرگ دیگران علیالقاعده نادرست است. حتی شاید بتوان گفت ابراز شادی از مرگ کسی که به ما بدی نه چندان بزرگی کرده نیز علیالقاعده نادرست است. اما اگر کسی معتقد باشد که شخص مرده به زندگی او و اطرافیاناش (یا کل هموطناناش) لطمهی اساسی زده، این توقع که از «ابراز شادمانی از مرگ آن شخص صرفنظر کند» مصداق پرتوقعی، و درنتیجه مصداق اخلاقزدگی، است.
❇️ تازه، همهی آنچه گفته شد دربارهی «ابراز» شادی بود، وگرنه نفس «شادی» همانند بسیاری عواطف دیگر از مقولهی «انفعال طبیعی» است، نه فعل. به عبارت دیگر، انسانها همانطور که درنتیجهی غذانخوردن گرسنه و درنتیجهی آبنخوردن تشنه میشوند، از برخی رویدادها شاد میشوند و نمیتوان آنها را بابت این انفعال به میدان داوری اخلاقی کشید زیرا، دستکم در نگاه نخست، نقشی در این انفعال ندارند.
❇️ مخالفانِ «ابراز شادی از مرگ رئیسی» بهتر است برای اقناع شادیکنندگان راه دیگری در پیش بگیرند: آنها را متقاعد کنند که «رئیسی آنقدرها که گمان میکنید آدم بدی نبود» یا «فلان مصلحت ایجاب میکند که از مرگ او ابراز شادمانی نکنید» (که البته قبولاندن هیچ یک از این دو گزاره به شادیکنندگان کار آسانی نیست).
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
Forwarded from دین عقلانی | جعفر نکونام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
پارادوکس
نقد آقای جعفر نکونام به مطلب آخر من شادی از مرگ دیگری؛ دربارهی یکی از مصداقهای اخلاقزدگی است که در کانال دین عقلانی منتشر کردهاند. گرچه استدلال ایشان در این مطلب برای من قانعکننده نیست، اما به پاسداشت رویکرد استدلالی ایشان، آن را در کانال پارادوکس منتشر میکنم تا ناظران و خوانندگان خود به داوری بنشینند
Telegram
پارادوکس
💢 شادی از مرگ دیگری؛ دربارهی یکی از مصداقهای اخلاقزدگی
✍️ مهدی خسروانی
❇️ با توجه به شدت (یا بهتر بگویم: وخامت) گرایش به کاربرد مقولات اخلاقی در فرهنگ غالب روشنفکری، از همان دقایق نخستین ماجرای سقوط بالگرد رئیسی میشد حدس زد که شوخی و شادی مخالفانش، به…
✍️ مهدی خسروانی
❇️ با توجه به شدت (یا بهتر بگویم: وخامت) گرایش به کاربرد مقولات اخلاقی در فرهنگ غالب روشنفکری، از همان دقایق نخستین ماجرای سقوط بالگرد رئیسی میشد حدس زد که شوخی و شادی مخالفانش، به…
Forwarded from تعمّق - فلسفه، علم و تاریخ
درباره چیستی «اخلاق زدگی»
از آنجا که واژهی «اخلاق» در زبان فارسی تقریباً همیشه با احترام و حتی تقدیس به کار میرود، روبهرو شدن با واژهی «اخلاقزدگی» (که خواننده را بهدرستی به یاد پدیدههایی همچون کپکزدگی، زنگزدگی، دزدزدگی، فلکزدگی، و ... میاندازد) احتمالاً خلاف عادت است. بنابراین، شاید توضیحی کوتاه دربارهی آن برای کسانی که میخواهند بدانند جستارهایی همچون «اخلاقزدگی»، نوشته جولیا درایور، اساساً به چه پدیدهای مربوط میشوند سودمند باشد.
اخلاقزدگی ترجمهی واژه انگلیسی مورالیزم (moralism) است. این واژه در زبان انگلیسی هم کاربرد مثبت دارد (که در این صورت معمولاً «اخلاقگرایی» ترجمه میشود) و هم کاربرد منفی. در سالیان اخیر، معنای منفی این واژه در ادبیات انگلیسی فلسفهی اخلاق بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته و مقالات و کتابهای بیشتری دربارهی آن به نگارش در آمدهاند. شاید بتوان هستهی مرکزی مفهوم اخلاقزدگی (کاربرد منفی مورالیزم) را چنین تعریف کرد: «توجه نابهجا و بیش از اندازه به اخلاق و ملاحظات اخلاقی».
برای ترجمهی این اصطلاح، تا جایی که اطلاع دارم، تاکنون از اصطلاحات فارسی همچون «اخلاقپرستی»، «اخلاقمآبی»، «وسواس اخلاقی» و ... استفاده شده است. من معتقدم عبارت «اخلاقزدگی» اصطلاح بهتری برای اشاره به این مفهوم است؛ از جمله به این دلیل که عناصری همچون «بیمارگونگی» و توجه «بیش از اندازه» به اخلاق و ملاحظات اخلاقی را بهتر منتقل میکند.
جولیا درایور در جستار «اخلاقزدگی»* دربارهی سه نوع اخلاقزدگی بحث میکند. از آنجا که اشاره به این سه نوع میتواند به ملموستر شدن مفهوم اخلاقزدگی کمک کند، یادداشت حاضر را با ذکر این سه نوع به پایان میبرم:
یک: مطلقانگاری اخلاقی
دو: پرتوقعی اخلاقی [از دیگران] و معیارهای افراطی [عمدتاً هنگام داوری اخلاقی دربارهی دیگران یا تعیین تکلیف اخلاقی برای دیگران]
سه: اخلاقی جلوهدادن ملاحظات غیراخلاقی
﹏﹏✎ #مهدی_خسروانی
* برای تهیۀ این جستار، به مترجم پیام بدهید: @MKhosravani
#اخلاقزدگی، #فلسفه_اخلاق، #جولیا_درایور
Taamoq | تَعَمُّق
از آنجا که واژهی «اخلاق» در زبان فارسی تقریباً همیشه با احترام و حتی تقدیس به کار میرود، روبهرو شدن با واژهی «اخلاقزدگی» (که خواننده را بهدرستی به یاد پدیدههایی همچون کپکزدگی، زنگزدگی، دزدزدگی، فلکزدگی، و ... میاندازد) احتمالاً خلاف عادت است. بنابراین، شاید توضیحی کوتاه دربارهی آن برای کسانی که میخواهند بدانند جستارهایی همچون «اخلاقزدگی»، نوشته جولیا درایور، اساساً به چه پدیدهای مربوط میشوند سودمند باشد.
اخلاقزدگی ترجمهی واژه انگلیسی مورالیزم (moralism) است. این واژه در زبان انگلیسی هم کاربرد مثبت دارد (که در این صورت معمولاً «اخلاقگرایی» ترجمه میشود) و هم کاربرد منفی. در سالیان اخیر، معنای منفی این واژه در ادبیات انگلیسی فلسفهی اخلاق بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته و مقالات و کتابهای بیشتری دربارهی آن به نگارش در آمدهاند. شاید بتوان هستهی مرکزی مفهوم اخلاقزدگی (کاربرد منفی مورالیزم) را چنین تعریف کرد: «توجه نابهجا و بیش از اندازه به اخلاق و ملاحظات اخلاقی».
برای ترجمهی این اصطلاح، تا جایی که اطلاع دارم، تاکنون از اصطلاحات فارسی همچون «اخلاقپرستی»، «اخلاقمآبی»، «وسواس اخلاقی» و ... استفاده شده است. من معتقدم عبارت «اخلاقزدگی» اصطلاح بهتری برای اشاره به این مفهوم است؛ از جمله به این دلیل که عناصری همچون «بیمارگونگی» و توجه «بیش از اندازه» به اخلاق و ملاحظات اخلاقی را بهتر منتقل میکند.
جولیا درایور در جستار «اخلاقزدگی»* دربارهی سه نوع اخلاقزدگی بحث میکند. از آنجا که اشاره به این سه نوع میتواند به ملموستر شدن مفهوم اخلاقزدگی کمک کند، یادداشت حاضر را با ذکر این سه نوع به پایان میبرم:
یک: مطلقانگاری اخلاقی
دو: پرتوقعی اخلاقی [از دیگران] و معیارهای افراطی [عمدتاً هنگام داوری اخلاقی دربارهی دیگران یا تعیین تکلیف اخلاقی برای دیگران]
سه: اخلاقی جلوهدادن ملاحظات غیراخلاقی
﹏﹏✎ #مهدی_خسروانی
* برای تهیۀ این جستار، به مترجم پیام بدهید: @MKhosravani
#اخلاقزدگی، #فلسفه_اخلاق، #جولیا_درایور
Taamoq | تَعَمُّق
Telegram
پارادوکس
💢 منتشر شد:
جستار «اخلاقزدگی»
اولین جستار از مجموعهی «جستارنامه»
✍️ نویسنده: جولیا درایور
✍️مترجم: مهدی خسروانی
❓ موضوع: اخلاقزدگی (برای آشنایی با مفهوم «اخلاق زدگی» میتوانید این مطلب را مطالعه کنید)
🔰 شیوهی انتشار: پرداخت اختیاری (همانند کتاب چگونه درباره…
جستار «اخلاقزدگی»
اولین جستار از مجموعهی «جستارنامه»
✍️ نویسنده: جولیا درایور
✍️مترجم: مهدی خسروانی
❓ موضوع: اخلاقزدگی (برای آشنایی با مفهوم «اخلاق زدگی» میتوانید این مطلب را مطالعه کنید)
🔰 شیوهی انتشار: پرداخت اختیاری (همانند کتاب چگونه درباره…
💢 همهی نگاهها به همهی بیصدایان
✍️ مهدی خسروانی
♻️ قصد نوشتن و انتشار چنین مطلبی را از مدتها پیش داشتم. دنبال فرصتی میگشتم که بیشتر توی ذوق بزند، شاید کمی شانس «در یاد ماندن» نصیباش شود. احتمالاً حالا که تقریباً کل فضای مجازی به عرصهی جدال طرفداران نگاه به رفح و طرفداران نگاه به ایران تبدیل شده و افراد، فارغ از موضعشان، دربارهی «اهمیت» این موضوع به توافق رسیدهاند وقتاش باشد.
♻️ اولین بار پس از سقوط پرواز هفتصد و پنجاه و دو بود که درونمایهی این نوشته ذهنم را آزار داد. بله، ساقط شدن آن هواپیما (همانند آنچه در رفح رخ میدهد) فاجعه بود و جا داشت که به شکلی ویژه مورد توجه قرار گیرد، طوری که هرگز فراموش نشود. اما ذهن من در همان روزها درگیر پدیدهای بود که گرچه کمیاب نیست، اما چنان با آن برخورد میشد که گویی اصلاً «وجود» ندارد: رنج یا دغدغهی کسانی که نمیتوانند صدایشان را به گوش کسی برسانند، و اگر هم برسانند (و به شکلی رسا و گویا هم برسانند) کسی «اهمیت» دغدغهشان را به رسمیت نمیشناسد و، حداکثر، با همدلیای گذرا برای رفع تکلیف از کنارش عبور میکند. چرا؟ چون رنجشان با هیچ ایدئولوژیای پیوند نخورده است، چون با هیچ انگیزهی سیاسیای پیوند نخورده است، چون برای هیچ رسانهای جذاب نیست، چون هیچ عکاسی نمیتواند از آن عکس بگیرد و جایزه ببرد، چون هیچ خبرنگاری با بازتابدادن رنجشان به شهرت یا ارتقای شغلی نمیرسد!
♻️ از آن زمان، هر وقت صدای رنج یک گروه ویژه به شکلی مطلق بلند میشود و همهی نگاهها را به خودش جلب میکند (گاه بهشیوهای که گویی سخنگفتن از هر موضوع دیگری گناهی نابخشودنی است) ناخودآگاه به یاد رنجکشانی میافتم که شاید هیچگاه، حتی تا آخر عمر، حتی یک بار رنجشان به رسمیت شناخته نمیشود؛ صاحبان رنجهای «حقیر»، رنجهای «بیاهمیت، غیرقهرمانانه، پیشپاافتاده، و ناچیز»؛ کسانی که شاید پس از مدتی حتی خودشان هم جرأت بزرگ دانستن رنج خودشان را از دست بدهند؛ کسانی که همواره باید صدای «آخ گفتن» خودشان را پایین بیاورند تا صدای رنج و مظلومیت کسانی که شنیدهشدنشان سازگاریِ بیشتری با آرمانهای اعلا دارد بهتر شنیده شود.
♻️ در میان کسانی که با حمیت تمام پیگیر رنج ساکنان رفح اند یا با حمیت تمام با گروه اول مجادله میکنند، کسانی را میشناسم که در مقابل نمونههای بارز فساد و ستم که به آنها معرفی شد مطلقاً ساکت ماندند یا به واکنشی برای رفع تکلیف بسنده کردند.
♻️ آیا ممکن است روزی در جهان، دربارهی ارجنهادن به رنجهای آدمیان نیز عدالتی برقرار شود؟
♻️ و یک پیشنهاد: اگر برایتان عجیب است که برخی افراد به مسائل جمعیِ برجسته شده در رسانهها و شبکههای اجتماعی واکنشی نشان نمیدهند (درحالیکه باید نشان دهند) و اگر این قابلیت را دارید که خیال خودتان را با «محکومیت اخلاقی» یا زدنِ برچسب «جامعهستیزی» به آن افراد راحت نکنید، به این فکر کنید که شاید دلیلاش به رسمیت شناخته نشدن رنجهای عظیم آن افراد باشد. آدمها نمیتوانند با کسانی که رنجهایشان را حقیر میدانند پیوندی داشته باشند. از نظر آنها، همراه شدن با دغدغههایی که از نظر شما عظیم و شایستهی توجه است، تلویحاً مهر تأییدی است بر حقیر بودن رنجها و دغدغههای خودشان.
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
✍️ مهدی خسروانی
♻️ قصد نوشتن و انتشار چنین مطلبی را از مدتها پیش داشتم. دنبال فرصتی میگشتم که بیشتر توی ذوق بزند، شاید کمی شانس «در یاد ماندن» نصیباش شود. احتمالاً حالا که تقریباً کل فضای مجازی به عرصهی جدال طرفداران نگاه به رفح و طرفداران نگاه به ایران تبدیل شده و افراد، فارغ از موضعشان، دربارهی «اهمیت» این موضوع به توافق رسیدهاند وقتاش باشد.
♻️ اولین بار پس از سقوط پرواز هفتصد و پنجاه و دو بود که درونمایهی این نوشته ذهنم را آزار داد. بله، ساقط شدن آن هواپیما (همانند آنچه در رفح رخ میدهد) فاجعه بود و جا داشت که به شکلی ویژه مورد توجه قرار گیرد، طوری که هرگز فراموش نشود. اما ذهن من در همان روزها درگیر پدیدهای بود که گرچه کمیاب نیست، اما چنان با آن برخورد میشد که گویی اصلاً «وجود» ندارد: رنج یا دغدغهی کسانی که نمیتوانند صدایشان را به گوش کسی برسانند، و اگر هم برسانند (و به شکلی رسا و گویا هم برسانند) کسی «اهمیت» دغدغهشان را به رسمیت نمیشناسد و، حداکثر، با همدلیای گذرا برای رفع تکلیف از کنارش عبور میکند. چرا؟ چون رنجشان با هیچ ایدئولوژیای پیوند نخورده است، چون با هیچ انگیزهی سیاسیای پیوند نخورده است، چون برای هیچ رسانهای جذاب نیست، چون هیچ عکاسی نمیتواند از آن عکس بگیرد و جایزه ببرد، چون هیچ خبرنگاری با بازتابدادن رنجشان به شهرت یا ارتقای شغلی نمیرسد!
♻️ از آن زمان، هر وقت صدای رنج یک گروه ویژه به شکلی مطلق بلند میشود و همهی نگاهها را به خودش جلب میکند (گاه بهشیوهای که گویی سخنگفتن از هر موضوع دیگری گناهی نابخشودنی است) ناخودآگاه به یاد رنجکشانی میافتم که شاید هیچگاه، حتی تا آخر عمر، حتی یک بار رنجشان به رسمیت شناخته نمیشود؛ صاحبان رنجهای «حقیر»، رنجهای «بیاهمیت، غیرقهرمانانه، پیشپاافتاده، و ناچیز»؛ کسانی که شاید پس از مدتی حتی خودشان هم جرأت بزرگ دانستن رنج خودشان را از دست بدهند؛ کسانی که همواره باید صدای «آخ گفتن» خودشان را پایین بیاورند تا صدای رنج و مظلومیت کسانی که شنیدهشدنشان سازگاریِ بیشتری با آرمانهای اعلا دارد بهتر شنیده شود.
♻️ در میان کسانی که با حمیت تمام پیگیر رنج ساکنان رفح اند یا با حمیت تمام با گروه اول مجادله میکنند، کسانی را میشناسم که در مقابل نمونههای بارز فساد و ستم که به آنها معرفی شد مطلقاً ساکت ماندند یا به واکنشی برای رفع تکلیف بسنده کردند.
♻️ آیا ممکن است روزی در جهان، دربارهی ارجنهادن به رنجهای آدمیان نیز عدالتی برقرار شود؟
♻️ و یک پیشنهاد: اگر برایتان عجیب است که برخی افراد به مسائل جمعیِ برجسته شده در رسانهها و شبکههای اجتماعی واکنشی نشان نمیدهند (درحالیکه باید نشان دهند) و اگر این قابلیت را دارید که خیال خودتان را با «محکومیت اخلاقی» یا زدنِ برچسب «جامعهستیزی» به آن افراد راحت نکنید، به این فکر کنید که شاید دلیلاش به رسمیت شناخته نشدن رنجهای عظیم آن افراد باشد. آدمها نمیتوانند با کسانی که رنجهایشان را حقیر میدانند پیوندی داشته باشند. از نظر آنها، همراه شدن با دغدغههایی که از نظر شما عظیم و شایستهی توجه است، تلویحاً مهر تأییدی است بر حقیر بودن رنجها و دغدغههای خودشان.
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
💢 «نیازمند ویرایش»
✍️ مهدی خسروانی
❇️ چندپهلویی واژهها و عبارتها خیلی جاها تفاوتهایی در معنا ایجاد میکند که گرچه ممکن است ناچیز به نظر برسند به پیامدهای مهمی در عمل منجر میشوند.
❇️یکی از نمونههای ملموساش همین عبارت «نیازمند ویرایش» است. شکی نیست که هیچ کتابی در تاریخ نشر جهان «بهترین نسخهی ممکن خودش» نبوده است. این یعنی همهی کتابهای جهان نیازمند ویرایش بوده و خواهند بود. اما در دنیای نشر ایران، کتابها معمولاً به شکلی ناروشن در دستهی «نیازمند ویرایش» قرار میگیرند. آن کتابی که حتی با چندین بار ویرایش ارزش خواندن پیدا نمیکند در این دسته قرار میگیرد؛ کتابی که هیچ نقصِ مهمی ندارد (و حتی پیش از ویرایش، از نود درصدِ کتابهای ناشران برجستهی ایران بهتر است) نیز در همین دسته قرار میگیرد. به عبارت دیگر، بهخاطر ویرایشی بسیار ناچیز، چاپ کتاب چندین ماه یا بیشتر به تعویق میافتد. اتفاق بدتر زمانی رخ میدهد که ویراستاری که هنوز مرز «اصلاح» با «اعمال سلیقه» را نمیشناسد برای آنکه خودی نشان داده باشد به جانِ متن سالم میافتد و این تازه اول دردسر است. بسیاری اوقات، تغییرات نادرستی که در متن اعمال میشوند بیشتر از تغییراتِ درست اند.
❇️ شاید بگویید «خوب چه ایرادی دارد؟ نویسنده یا مترجم میتواند ویراستار یا مدیر نشر را در این زمینه قانع کند». اما باید جای یک نویسنده یا مترجم دقیق باشید تا بفهمید که این کار چه ظلمیست در حق نویسنده یا مترجمی که پیشاپیش کارش را با دقت انجام داده و حالا نهتنها متناش قاطی متنهای بیارزش شده، بلکه باید انرژی فراوانِ جداگانهای صرف کند، فقط برای آنکه ویراستار و/یا ناشر قانع شوند و متن به حالتِ درست (یا بهترِ) اولیه برگردد.
❇️ شخصاً هرگاه به عنوان مترجم در چنین موقعیتی قرار میگیرم احساس میکنم نهتنها آن روزهایی که برای رساندن متن به درجهی مطلوب (و پس از آن، روزهای اضافهای که برای روانتر کردن متن) صرف کردهام دیده نشده بلکه بابت «درست انجامدادن کار» به تنبیهی شدید محکوم شدهام؛ مثل خیلی کارهای دیگر در کشور ما که دقیقاً به خاطر درستبودنشان مستوجب تنبیه میشوند.
.
#ویرایش #ترجمه #کتاب #نشر
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
✍️ مهدی خسروانی
❇️ چندپهلویی واژهها و عبارتها خیلی جاها تفاوتهایی در معنا ایجاد میکند که گرچه ممکن است ناچیز به نظر برسند به پیامدهای مهمی در عمل منجر میشوند.
❇️یکی از نمونههای ملموساش همین عبارت «نیازمند ویرایش» است. شکی نیست که هیچ کتابی در تاریخ نشر جهان «بهترین نسخهی ممکن خودش» نبوده است. این یعنی همهی کتابهای جهان نیازمند ویرایش بوده و خواهند بود. اما در دنیای نشر ایران، کتابها معمولاً به شکلی ناروشن در دستهی «نیازمند ویرایش» قرار میگیرند. آن کتابی که حتی با چندین بار ویرایش ارزش خواندن پیدا نمیکند در این دسته قرار میگیرد؛ کتابی که هیچ نقصِ مهمی ندارد (و حتی پیش از ویرایش، از نود درصدِ کتابهای ناشران برجستهی ایران بهتر است) نیز در همین دسته قرار میگیرد. به عبارت دیگر، بهخاطر ویرایشی بسیار ناچیز، چاپ کتاب چندین ماه یا بیشتر به تعویق میافتد. اتفاق بدتر زمانی رخ میدهد که ویراستاری که هنوز مرز «اصلاح» با «اعمال سلیقه» را نمیشناسد برای آنکه خودی نشان داده باشد به جانِ متن سالم میافتد و این تازه اول دردسر است. بسیاری اوقات، تغییرات نادرستی که در متن اعمال میشوند بیشتر از تغییراتِ درست اند.
❇️ شاید بگویید «خوب چه ایرادی دارد؟ نویسنده یا مترجم میتواند ویراستار یا مدیر نشر را در این زمینه قانع کند». اما باید جای یک نویسنده یا مترجم دقیق باشید تا بفهمید که این کار چه ظلمیست در حق نویسنده یا مترجمی که پیشاپیش کارش را با دقت انجام داده و حالا نهتنها متناش قاطی متنهای بیارزش شده، بلکه باید انرژی فراوانِ جداگانهای صرف کند، فقط برای آنکه ویراستار و/یا ناشر قانع شوند و متن به حالتِ درست (یا بهترِ) اولیه برگردد.
❇️ شخصاً هرگاه به عنوان مترجم در چنین موقعیتی قرار میگیرم احساس میکنم نهتنها آن روزهایی که برای رساندن متن به درجهی مطلوب (و پس از آن، روزهای اضافهای که برای روانتر کردن متن) صرف کردهام دیده نشده بلکه بابت «درست انجامدادن کار» به تنبیهی شدید محکوم شدهام؛ مثل خیلی کارهای دیگر در کشور ما که دقیقاً به خاطر درستبودنشان مستوجب تنبیه میشوند.
.
#ویرایش #ترجمه #کتاب #نشر
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
💢 پورسانتبگیرها (از اصلاحطلبی تا دلالی سیاسی)
✍️ مهدی خسروانی
1️⃣ در این نوشته، که مطمئناً از «بخشینگری» بری نخواهد بود، میخواهم ارزیابی خودم را از نقش اصلاحطلبان در سیاست ایران بیان کنم و نیز، با مفروضگرفتن این انگاشته (ی قابل مناقشه) که حاکمیت به نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان امکان رقابت خواهد داد، نقش ایشان در انتخابات تیرماه را واکاوی کنم.
2️⃣ شاید بتوان گفت اصلاحطلبانِ سالهای نخست اصلاحطلبی نقش واقعاً سازندهای در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران ایفا کردند. دقیقاً نمیتوان گفت که کدامیک از آنها و تا چه زمانی توانستند چنین نقشی را حفظ کنند، اما دربارهی عمدهی اصلاحطلبان امروز تقریباً با اطمینان میتوان گفت به مرتبهی دلالی سیاسی تنزل کردهاند. به این صورت که در برخی بزنگاههای سیاسی (دقیقتر بگویم: هنگام انتخابات) سروکلهشان پیدا میشود تا معاملهای بین مردم جانبهلبرسیده و حاکمیتِ احساس خطر کرده جوش دهند و پورسانت خودشان را (که آن هم بهمرور زمان آب رفته و اکنون به نقشی کمتر از تدارکاتچی، شاید آبدارچی، رسیده) از حاکمیت دریافت کنند.
3️⃣ حدس اینکه اصلاحطلبان این بار پورسانت چه چیزی را میگیرند چندان دشوار نیست. کافیست نگاهی به وضعیت کشور و وضعیت اصولگرایان بیندازیم.
الف: احتمالاً بخش اصلی حاکمیت به این نتیجه رسیده که وضعیت اقتصادی کشور در آیندهی نزدیک بسیار وخیمتر خواهد شد، بهنحوی که هزینههای سیاسی سنگینی روی دستشان خواهد گذاشت و مایل اند این هزینه از جیب اصلاحطلبان پرداخت شود. برای مثال، اگر برای جبران بخشی از کمبود بودجه چارهای جز افزایش قیمت بنزین نبینند، ترجیح میدهند آن کسی که قرار است «صبح جمعه از افزایش قیمت خبردار شود» یک رئیسجمهورِ ولایی نباشد.
ب: ترامپ. با ریاست جمهوری احتمالی ترامپ، دستکم دو اتفاق رخ میدهد. یکی از آنها کاهش شدید درآمدهای نفتی است و حاکمیت بدش نمیآید که مسئولیت گذر از چهار سال آیندهی سخت ترامپ بر عهدهی کسی مثل رئیسی نباشد. اتفاق دیگر، مذاکرات سخت پیش روست که شاید مستلزم نرمشی بسیار «قهرمانانه»تر از قبل باشد! در این شرایط، مهمترین دغدغهی حاکمیت این است که ژست سازشناپذیریاش آسیب کمتری ببیند. نقش بعدی که برای یک دولتِ نزدیک به اصلاحطلبان در نظر گرفته شده این است که فردای روز «نرمش قهرمانانه» چند سیلیِ نمایشی از کیهان و مجلسنشینان و ... دریافت کند تا همچنان هیچ چیز به پای بخشهای کانونی حاکمیت نوشته نشود و صاحبان اصلی قدرت بتوانند همچنان ادعا کنند که «اگر ما بودیم میتوانستیم بدون امتیازدادن از طرفِ غربی امتیاز بگیریم».
ج: تجربهی جنبش ژینا. در عالم سیاست، برای آنکه کسی نقش فحشخور را بازی کند باید کمینهای از تشخص سیاسی داشته باشد تا از طرف مردم، دستکم تاحدودی جدی گرفته شود. روی کار آوردن کسی مثل رئیسی که فاقد این تشخص کمینه بود برای حاکمیت بسیار گران تمام شد. باعث شد بخش اصلی حاکمیت به شکلی بیسابقه هدف شعارهای اعتراضی قرار گیرد. رئیسجمهور شدن کسی مثل پزشکیان این فرصت را به تصمیمگیران اصلی میدهد که دستکم چند صباحی از جلوی تیرهای انتقاد کنار بروند و در پستو به ترمیم زخمهایشان بپردازند و، با شناختی که از آنها داریم، حتی ژست اپوزیسیون هم بگیرند.
4️⃣ حتی اگر کسی به امکانپذیر بودن اصلاح معتقد باشد، باید به اصلاحطلبان نه بهعنوان گزینهای برای پیشبردن اصلاح، بلکه بهعنوان مانعی در راه آن نگاه کند (ادعایی که میدانم نیاز به استدلال جداگانه دارد و امیدوارم بتوانم استدلالاش را پیش از انتخابات بیان کنم).
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
✍️ مهدی خسروانی
1️⃣ در این نوشته، که مطمئناً از «بخشینگری» بری نخواهد بود، میخواهم ارزیابی خودم را از نقش اصلاحطلبان در سیاست ایران بیان کنم و نیز، با مفروضگرفتن این انگاشته (ی قابل مناقشه) که حاکمیت به نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان امکان رقابت خواهد داد، نقش ایشان در انتخابات تیرماه را واکاوی کنم.
2️⃣ شاید بتوان گفت اصلاحطلبانِ سالهای نخست اصلاحطلبی نقش واقعاً سازندهای در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران ایفا کردند. دقیقاً نمیتوان گفت که کدامیک از آنها و تا چه زمانی توانستند چنین نقشی را حفظ کنند، اما دربارهی عمدهی اصلاحطلبان امروز تقریباً با اطمینان میتوان گفت به مرتبهی دلالی سیاسی تنزل کردهاند. به این صورت که در برخی بزنگاههای سیاسی (دقیقتر بگویم: هنگام انتخابات) سروکلهشان پیدا میشود تا معاملهای بین مردم جانبهلبرسیده و حاکمیتِ احساس خطر کرده جوش دهند و پورسانت خودشان را (که آن هم بهمرور زمان آب رفته و اکنون به نقشی کمتر از تدارکاتچی، شاید آبدارچی، رسیده) از حاکمیت دریافت کنند.
3️⃣ حدس اینکه اصلاحطلبان این بار پورسانت چه چیزی را میگیرند چندان دشوار نیست. کافیست نگاهی به وضعیت کشور و وضعیت اصولگرایان بیندازیم.
الف: احتمالاً بخش اصلی حاکمیت به این نتیجه رسیده که وضعیت اقتصادی کشور در آیندهی نزدیک بسیار وخیمتر خواهد شد، بهنحوی که هزینههای سیاسی سنگینی روی دستشان خواهد گذاشت و مایل اند این هزینه از جیب اصلاحطلبان پرداخت شود. برای مثال، اگر برای جبران بخشی از کمبود بودجه چارهای جز افزایش قیمت بنزین نبینند، ترجیح میدهند آن کسی که قرار است «صبح جمعه از افزایش قیمت خبردار شود» یک رئیسجمهورِ ولایی نباشد.
ب: ترامپ. با ریاست جمهوری احتمالی ترامپ، دستکم دو اتفاق رخ میدهد. یکی از آنها کاهش شدید درآمدهای نفتی است و حاکمیت بدش نمیآید که مسئولیت گذر از چهار سال آیندهی سخت ترامپ بر عهدهی کسی مثل رئیسی نباشد. اتفاق دیگر، مذاکرات سخت پیش روست که شاید مستلزم نرمشی بسیار «قهرمانانه»تر از قبل باشد! در این شرایط، مهمترین دغدغهی حاکمیت این است که ژست سازشناپذیریاش آسیب کمتری ببیند. نقش بعدی که برای یک دولتِ نزدیک به اصلاحطلبان در نظر گرفته شده این است که فردای روز «نرمش قهرمانانه» چند سیلیِ نمایشی از کیهان و مجلسنشینان و ... دریافت کند تا همچنان هیچ چیز به پای بخشهای کانونی حاکمیت نوشته نشود و صاحبان اصلی قدرت بتوانند همچنان ادعا کنند که «اگر ما بودیم میتوانستیم بدون امتیازدادن از طرفِ غربی امتیاز بگیریم».
ج: تجربهی جنبش ژینا. در عالم سیاست، برای آنکه کسی نقش فحشخور را بازی کند باید کمینهای از تشخص سیاسی داشته باشد تا از طرف مردم، دستکم تاحدودی جدی گرفته شود. روی کار آوردن کسی مثل رئیسی که فاقد این تشخص کمینه بود برای حاکمیت بسیار گران تمام شد. باعث شد بخش اصلی حاکمیت به شکلی بیسابقه هدف شعارهای اعتراضی قرار گیرد. رئیسجمهور شدن کسی مثل پزشکیان این فرصت را به تصمیمگیران اصلی میدهد که دستکم چند صباحی از جلوی تیرهای انتقاد کنار بروند و در پستو به ترمیم زخمهایشان بپردازند و، با شناختی که از آنها داریم، حتی ژست اپوزیسیون هم بگیرند.
4️⃣ حتی اگر کسی به امکانپذیر بودن اصلاح معتقد باشد، باید به اصلاحطلبان نه بهعنوان گزینهای برای پیشبردن اصلاح، بلکه بهعنوان مانعی در راه آن نگاه کند (ادعایی که میدانم نیاز به استدلال جداگانه دارد و امیدوارم بتوانم استدلالاش را پیش از انتخابات بیان کنم).
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
Forwarded from بحر در کوزه
فلسفۀ بهروزی، راجر کریسپ.pdf
619 KB
فلسفۀ بهروزی (از دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد)
نوشتۀ راجر کریسپ
ترجمۀ حسین محمدیزاده و بابک عباسی
@SeaInTheJar
نوشتۀ راجر کریسپ
ترجمۀ حسین محمدیزاده و بابک عباسی
@SeaInTheJar
Forwarded from بحر در کوزه
پروندۀ مطالعاتی زندگی خوب
فلسفۀ بهروزی، راجر کریسپ، ترجمۀ حسین محمدیزاده و بابک عباسی
این کتابچۀ الکترونیکی ترجمۀ مدخل well-being از دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد، نوشتۀ Roger Crisp و شامل پنج قسمت است.
راجر کریسپ در قسمت اول (مفهوم) سعی میکند در نسبت با مفاهیمی چون نفع شخصی، شادکامی، رضایت از زندگی، شکوفایی و ایودایمونیا، مفهوم بهروزی را متمایز و روشن کند. او بهروزی را نوعی ارزش صلاحاندیشانه میداند، ارزشی که مشخصۀ آن مفهوم «خوب برای» است.
در قسمت دوم (چالش مور) ابتدا آزمایشی فکری را طرح میکند و سپس سعی میکند چالش جی. ئی. مور را در خلال همین آزمایش بیان کند. مور استدلال میکند که «خوب برای من» بیمعنی است. مؤلف بر این باور است که استدلال مور مصادره به مطلوب است.
در قسمت سوم (چالش اسکنلن) از دیدگاه مؤلف اسکنلن در حمله به مفهوم بهروزی انگیزهای پنهان دارد: حمله به نظریههای اخلاقی بهاصطلاح غایتانگارانه. در این قسمت سه ایراد اسکنلن به مفهوم بهروزی طرح و سعی میشود به هر سه ایراد پاسخ داده شود.
قسمت چهارم (نظریههای بهروزی) خود به سه بخش تقسیم شده است: لذتگرایی، نظریههای میل و نظریههای فهرست بیرونی. بر اساس لذتگرایی، بهروزی عبارت است از بیشترین موازنۀ مثبت لذت و درد. مؤلف بین لذتگرایی محتوایی و تبیینی تمایز میگذارد و سپس به چند تقریر متفاوت از لذتگرایی و بعضی از اشکالات آن از جمله «ماشین تجربه» میپردازد. در بخش نظریههای میل ابتدا به خاستگاه این نظریهها اشاره میکند و سپس چند نسخه از آن را از ساده به پیچیده ارائه میدهد و به مشکلات هر یک میپردازد. نظریههای فهرست عینی مؤلفههایی را فهرست میکنند که بهروزی متشکل از آنها است. اینکه چه چیزی از نظر آنها «خوبساز» است به نظریه بستگی دارد.
در قسمت پنجم (بهروزی و اخلاق) ابتدا به بهزیستیباوری میپردازد که طبق آن توان توجیهی هر دلیل اخلاقی، مبتنی بر بهروزی است. و سپس به بهروزی و فضیلت پرداخته میشود زیرا فلسفۀ اخلاق دوران باستان، به یک معنا، بیش از بسیاری از فلسفههای اخلاق جدید دغدغۀ بهروزی داشت.
@SeaInTheJar
فلسفۀ بهروزی، راجر کریسپ، ترجمۀ حسین محمدیزاده و بابک عباسی
این کتابچۀ الکترونیکی ترجمۀ مدخل well-being از دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد، نوشتۀ Roger Crisp و شامل پنج قسمت است.
راجر کریسپ در قسمت اول (مفهوم) سعی میکند در نسبت با مفاهیمی چون نفع شخصی، شادکامی، رضایت از زندگی، شکوفایی و ایودایمونیا، مفهوم بهروزی را متمایز و روشن کند. او بهروزی را نوعی ارزش صلاحاندیشانه میداند، ارزشی که مشخصۀ آن مفهوم «خوب برای» است.
در قسمت دوم (چالش مور) ابتدا آزمایشی فکری را طرح میکند و سپس سعی میکند چالش جی. ئی. مور را در خلال همین آزمایش بیان کند. مور استدلال میکند که «خوب برای من» بیمعنی است. مؤلف بر این باور است که استدلال مور مصادره به مطلوب است.
در قسمت سوم (چالش اسکنلن) از دیدگاه مؤلف اسکنلن در حمله به مفهوم بهروزی انگیزهای پنهان دارد: حمله به نظریههای اخلاقی بهاصطلاح غایتانگارانه. در این قسمت سه ایراد اسکنلن به مفهوم بهروزی طرح و سعی میشود به هر سه ایراد پاسخ داده شود.
قسمت چهارم (نظریههای بهروزی) خود به سه بخش تقسیم شده است: لذتگرایی، نظریههای میل و نظریههای فهرست بیرونی. بر اساس لذتگرایی، بهروزی عبارت است از بیشترین موازنۀ مثبت لذت و درد. مؤلف بین لذتگرایی محتوایی و تبیینی تمایز میگذارد و سپس به چند تقریر متفاوت از لذتگرایی و بعضی از اشکالات آن از جمله «ماشین تجربه» میپردازد. در بخش نظریههای میل ابتدا به خاستگاه این نظریهها اشاره میکند و سپس چند نسخه از آن را از ساده به پیچیده ارائه میدهد و به مشکلات هر یک میپردازد. نظریههای فهرست عینی مؤلفههایی را فهرست میکنند که بهروزی متشکل از آنها است. اینکه چه چیزی از نظر آنها «خوبساز» است به نظریه بستگی دارد.
در قسمت پنجم (بهروزی و اخلاق) ابتدا به بهزیستیباوری میپردازد که طبق آن توان توجیهی هر دلیل اخلاقی، مبتنی بر بهروزی است. و سپس به بهروزی و فضیلت پرداخته میشود زیرا فلسفۀ اخلاق دوران باستان، به یک معنا، بیش از بسیاری از فلسفههای اخلاق جدید دغدغۀ بهروزی داشت.
@SeaInTheJar
📚 منتشر شد
«معنای زندگی در ١۶ تصویر»؛ از مجموعه «جستارنامه»
📌نویسنده: رابرت سالمن
📌ترجمه: مهدی خسروانی
📌تعداد صفحات: ۸۰
📌قیمت: ٨٠ تومان
📌ناشر: اریش
لینک خرید کتاب
برشی از کتاب:
پرسش از معنای زندگی پرسشی نیست که بتوان (یا باید) پاسخی دقیق به آن داد.
اما آیا یافتن پاسخ دقیق، تنها راه است؟ آیا نمیتوان به شیوهای دیگر (مثلاً شیوهی استعاری) دربارهی معنای زندگی اندیشید و به پاسخی دست یافت؟ تصاویر و استعارههای قوی به ما کمک میکنند تا به اندیشهی خودمان دربارهی زندگی (دستکم زندگی شخصمان) شفافیت و غنای بیشتری ببخشیم و به یک پاسخ درست (یا پاسخ درستِ شخصی) دست یابیم.
جستار حاضر، قرار است همین کار را بکند. این جستار کوتاه درواقع آلبومی است از شانزده تصویر که شاید بسیاری از ما بتوانیم تصویر زندگی مطلوب خودمان را در میان آنها بیابیم.
@arishpub
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
«معنای زندگی در ١۶ تصویر»؛ از مجموعه «جستارنامه»
📌نویسنده: رابرت سالمن
📌ترجمه: مهدی خسروانی
📌تعداد صفحات: ۸۰
📌قیمت: ٨٠ تومان
📌ناشر: اریش
لینک خرید کتاب
برشی از کتاب:
پرسش از معنای زندگی پرسشی نیست که بتوان (یا باید) پاسخی دقیق به آن داد.
اما آیا یافتن پاسخ دقیق، تنها راه است؟ آیا نمیتوان به شیوهای دیگر (مثلاً شیوهی استعاری) دربارهی معنای زندگی اندیشید و به پاسخی دست یافت؟ تصاویر و استعارههای قوی به ما کمک میکنند تا به اندیشهی خودمان دربارهی زندگی (دستکم زندگی شخصمان) شفافیت و غنای بیشتری ببخشیم و به یک پاسخ درست (یا پاسخ درستِ شخصی) دست یابیم.
جستار حاضر، قرار است همین کار را بکند. این جستار کوتاه درواقع آلبومی است از شانزده تصویر که شاید بسیاری از ما بتوانیم تصویر زندگی مطلوب خودمان را در میان آنها بیابیم.
@arishpub
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
💢 چرا رأی نمیدهم (مقاومت در برابر بازی با استیصال مردم)
✍️ مهدی خسروانی
❇️ من هم معتقدم که «شخص» پزشکیان تفاوتهایی با پنج نامزد دیگر دارد. حتی معتقدم در صورت انتخاب پزشکیان ممکن است گشایشهای مختصری در حیطههای مختلف (از اقتصادی و اجتماعی تا سیاسی و فرهنگی) رخ دهد. من استیصال کسانی که میخواهند به پزشکیان رأی دهند را درک میکنم. ترس آنها از عاقبتِ رئیسجمهوری کسی مثل قالیباف یا جلیلی را هم درک میکنم. حتی تفاوت بین تبخترِ مهوع دختر قالیباف و سادگی دختر پزشکیان هم برایم معنادار است.
❇️ من میدانم که در صورت رئیسجمهور شدن جلیلی هر روز چه توهین سوزانی به شعورمان را باید تحمل کنیم. و میدانم که در صورت رئیسجمهور شدن قالیباف، استفاده از «همت» (هزار میلیارد تومان) به عنوان واحد پول کشور رایجتر خواهد شد تا اخبارِ فساد اقتصادی در قالب جملههای کوتاهتری بگنجد.
❇️ اگر رأی نمیدهم، به این دلیل نیست که گمان میکنم با رأیندادن من در کوتاهمدت اتفاق خاصی رخ خواهد داد. به این دلیل نیست که آن را خیانت به خون سارینا و کیان و خدانور و ژینا و ... میدانم. (اگر رأیدادن واقعاً به مصلحت جامعه باشد و درمجموع تأثیر مطلوبی بر سرعت و چگونگی تغییرات بنیادین داشته باشد، محکومکردن رأیدهندگان با تمسک به خون آنها چیزی جز حماقت نیست.) به این دلیل نیست که پزشکیان حتی به اندازهی خاتمی و روحانی هم شعارهای دلخوشکن نمیدهد و در همهی صحبتهایش مشق خشوع در برابر رهبر میکند؛ اینها لازمهی ریاست جمهوری در ایران است. همچنین، به این دلیل نیست که میخواهم فردا در مهمانیها، با لبخندی احمقانه بر لب، به مهر نخوردن شناسنامهام افتخار کنم.
❇️ به این دلیل است که معتقدم در هیچیک از وزارتخانههای کلیدی (مطلقاً هیچکدامشان)، حتی گزینهی دهم یا بیستم پزشکیان هم مورد تأیید رهبر قرار نخواهد گرفت. بعد از گذر از این مرحله نیز، با ترکیب کنونیِ مجلس، نهتنها وزرای او (حتی بعد از تأیید رهبر) برای گرفتن رأی اعتماد با مشکلات فراوانی مواجه خواهند شد، بلکه تقریباً هیچ لایحهی مهمی (مطلقاً هیچکدامشان) رأی مجلس را به دست نخواهد آورد، مگر آنکه برای ادامه حیات نظام ضروری و نیازمند مداخلهی رهبر باشد که در آن صورت هر دولت دیگری نیز تصویب لایحه را خواهد گرفت. به همین ترتیب، در حیطههای دیگر مثل سیاست خارجی نیز هیچ تغییر معناداری (مطلقاً هیچ تغییر معناداری) جز در صورتی که برای حفظ نظام ضروری باشد رخ نخواهد داد و اینگونه تغییرات نیز وابسته به رئیسجمهور نخواهند بود.
❇️ فرمولِ تصمیمگیری همچنان این خواهد بود: هیچ تغییری (مطلقاً هیچ تغییری) رخ نمیدهد، مگر آنکه برای حفظ نظام گریزناپذیر باشد. در این میان، تنها تفاوت ریاست جمهوری پزشکیان و دیگران - عظیمترین زیان ریاست جمهوری او - این است که بازی مسمومِ «تصمیمگیری بدون قبول مسئولیت» را تداوم خواهد بخشید؛ بازیای که، دستکم به این شکل مضحکش، شاید در تاریخ سیاست کمسابقه باشد. خواهید دید که کانونهای قدرتِ خارج از دولت که تصمیمگیران واقعی و پدیدآوران وضعیت موجودند تقصیر همهی پیامدهای تصمیمهای سخت ماههای آینده (دربارهی موضوعاتی مثل پروندهی هستهای، گرانی بنزین، و ...) را به گردن دولت خواهند انداخت و سپس خودشان را برای بازگشت طلبکارانه در انتخاباتهای بعدی آماده خواهند کرد.
❇️ تازه، همهی آنچه گفته شد با این فرض بود که پزشکیان قدرت و اقتداری در حد و اندازهی خاتمی یا روحانی داشته باشد. اما وضعیت در مورد پزشکیان بسیار وخیمتر است زیرا پزشکیان نه از قدرت شخصیت کسی مثل میرحسین موسوی یا حتی روحانی یا خاتمی برخوردار است و نه حامیانی مثل حامیان میرحسین موسوی یا حتی خاتمی دارد که برای حمایت از او به خیابان بیایند.
❇️ خلاصه اینکه، این انتخابات و انتخابات مشابه، تقریباً هیچ چیزی جز بازی با استیصال و جانبهلبرسیدگی رأیدهندگان نیست. همهی دعوا بر سر انتخاب یک منشی (این بار، شاید آبدارچی) برای تصمیمگیرندگان اصلی است. بعید نیست انتخاب پزشکیان چند دستاورد جزئی و موقتی داشته باشد، اما به مصونماندن ریشههای بیماری کمک میکند؛ ریشههایی که عمیقتر از پیش در جان کشور و جامعه فرو خواهند رفت.
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
✍️ مهدی خسروانی
❇️ من هم معتقدم که «شخص» پزشکیان تفاوتهایی با پنج نامزد دیگر دارد. حتی معتقدم در صورت انتخاب پزشکیان ممکن است گشایشهای مختصری در حیطههای مختلف (از اقتصادی و اجتماعی تا سیاسی و فرهنگی) رخ دهد. من استیصال کسانی که میخواهند به پزشکیان رأی دهند را درک میکنم. ترس آنها از عاقبتِ رئیسجمهوری کسی مثل قالیباف یا جلیلی را هم درک میکنم. حتی تفاوت بین تبخترِ مهوع دختر قالیباف و سادگی دختر پزشکیان هم برایم معنادار است.
❇️ من میدانم که در صورت رئیسجمهور شدن جلیلی هر روز چه توهین سوزانی به شعورمان را باید تحمل کنیم. و میدانم که در صورت رئیسجمهور شدن قالیباف، استفاده از «همت» (هزار میلیارد تومان) به عنوان واحد پول کشور رایجتر خواهد شد تا اخبارِ فساد اقتصادی در قالب جملههای کوتاهتری بگنجد.
❇️ اگر رأی نمیدهم، به این دلیل نیست که گمان میکنم با رأیندادن من در کوتاهمدت اتفاق خاصی رخ خواهد داد. به این دلیل نیست که آن را خیانت به خون سارینا و کیان و خدانور و ژینا و ... میدانم. (اگر رأیدادن واقعاً به مصلحت جامعه باشد و درمجموع تأثیر مطلوبی بر سرعت و چگونگی تغییرات بنیادین داشته باشد، محکومکردن رأیدهندگان با تمسک به خون آنها چیزی جز حماقت نیست.) به این دلیل نیست که پزشکیان حتی به اندازهی خاتمی و روحانی هم شعارهای دلخوشکن نمیدهد و در همهی صحبتهایش مشق خشوع در برابر رهبر میکند؛ اینها لازمهی ریاست جمهوری در ایران است. همچنین، به این دلیل نیست که میخواهم فردا در مهمانیها، با لبخندی احمقانه بر لب، به مهر نخوردن شناسنامهام افتخار کنم.
❇️ به این دلیل است که معتقدم در هیچیک از وزارتخانههای کلیدی (مطلقاً هیچکدامشان)، حتی گزینهی دهم یا بیستم پزشکیان هم مورد تأیید رهبر قرار نخواهد گرفت. بعد از گذر از این مرحله نیز، با ترکیب کنونیِ مجلس، نهتنها وزرای او (حتی بعد از تأیید رهبر) برای گرفتن رأی اعتماد با مشکلات فراوانی مواجه خواهند شد، بلکه تقریباً هیچ لایحهی مهمی (مطلقاً هیچکدامشان) رأی مجلس را به دست نخواهد آورد، مگر آنکه برای ادامه حیات نظام ضروری و نیازمند مداخلهی رهبر باشد که در آن صورت هر دولت دیگری نیز تصویب لایحه را خواهد گرفت. به همین ترتیب، در حیطههای دیگر مثل سیاست خارجی نیز هیچ تغییر معناداری (مطلقاً هیچ تغییر معناداری) جز در صورتی که برای حفظ نظام ضروری باشد رخ نخواهد داد و اینگونه تغییرات نیز وابسته به رئیسجمهور نخواهند بود.
❇️ فرمولِ تصمیمگیری همچنان این خواهد بود: هیچ تغییری (مطلقاً هیچ تغییری) رخ نمیدهد، مگر آنکه برای حفظ نظام گریزناپذیر باشد. در این میان، تنها تفاوت ریاست جمهوری پزشکیان و دیگران - عظیمترین زیان ریاست جمهوری او - این است که بازی مسمومِ «تصمیمگیری بدون قبول مسئولیت» را تداوم خواهد بخشید؛ بازیای که، دستکم به این شکل مضحکش، شاید در تاریخ سیاست کمسابقه باشد. خواهید دید که کانونهای قدرتِ خارج از دولت که تصمیمگیران واقعی و پدیدآوران وضعیت موجودند تقصیر همهی پیامدهای تصمیمهای سخت ماههای آینده (دربارهی موضوعاتی مثل پروندهی هستهای، گرانی بنزین، و ...) را به گردن دولت خواهند انداخت و سپس خودشان را برای بازگشت طلبکارانه در انتخاباتهای بعدی آماده خواهند کرد.
❇️ تازه، همهی آنچه گفته شد با این فرض بود که پزشکیان قدرت و اقتداری در حد و اندازهی خاتمی یا روحانی داشته باشد. اما وضعیت در مورد پزشکیان بسیار وخیمتر است زیرا پزشکیان نه از قدرت شخصیت کسی مثل میرحسین موسوی یا حتی روحانی یا خاتمی برخوردار است و نه حامیانی مثل حامیان میرحسین موسوی یا حتی خاتمی دارد که برای حمایت از او به خیابان بیایند.
❇️ خلاصه اینکه، این انتخابات و انتخابات مشابه، تقریباً هیچ چیزی جز بازی با استیصال و جانبهلبرسیدگی رأیدهندگان نیست. همهی دعوا بر سر انتخاب یک منشی (این بار، شاید آبدارچی) برای تصمیمگیرندگان اصلی است. بعید نیست انتخاب پزشکیان چند دستاورد جزئی و موقتی داشته باشد، اما به مصونماندن ریشههای بیماری کمک میکند؛ ریشههایی که عمیقتر از پیش در جان کشور و جامعه فرو خواهند رفت.
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer