✒رد_ قلم

Forwarded from ✒رد_ قلم

‍ باران گرفت و حال دل من خراب شد
هرچه که بود پیش نگه چون سراب شد

باران گرفت تا که بگوید دیر کرده است
یک عمر را به داغ لبی زنجیر کرده است

باران گرفت تا بگرید به حال دل
تا تر شود شیشه چشمم به فال دل

فالی که قصه ی عمری بی قرین شده
فالی که با غصه ی مردی عجین شده

مردی به فرش غریب و به عرشش غریب نیست
ابن العجایبیست که عشقش عجیب نیست

تشنه لبی که سیراب گشته جهانی ز نام او
در خون فتاده ای که بلند است مقام او

مردی فزون تر از هرکس شنیده ام
والله که سر فراز تر ز حسینش ندیده ام

تو سر بلند کردی و دل سر به زیر شد
آن لحظه بود که رد دلم هم اسیر شد

آهسته می رفت و جهانش به زیر پا
آهسته دل برید ز جهانی به قدر آه

آهسته گریه کردم و به تندی زند به جان
شمعش که شعله زند، پروانه بی امان

خوش گفت شاعری که؛ "تماشا نمی شود"
احساس سوختن که هویدا نمی شود

با پای ابله، با مشک پاره ای
با دست حرمله، بغض سه ساله

من هر قدم دویده ام اینجا به رد ماه
قفلش بر این گلو و زنجیرش ز یک نگاه

قفلی به پا و مبادا بشکند شبی
یارب مباد که بی حسینت شوم دمی

ای عشق لم یزلی بر من تا ازل بتاب
بر حق اشک دیده بانوی خود، رباب

حب الحسین جنت دنیای من شده
این سایه ی سرم، منت دنیای من شده

سر خم نکرده ام به جز پیش پای ماه
سقا بیا که تشنه لبیم و نمانده راه

عشقش به جان و علم بر دوش می کشد
"آتش بگیر تا که بدانی چه می کشد"

فرمانده سپاه عشاق است به کربلا
بانگی زند که رسد بر گوش جان صلا

لبیک یا بن عشق یا بن علی یابن فاطمه
ما لشکریم، لشکر عباسیت حسین


#علیک_السلام
که سلامش را شما داده ای ...
#یا_حسین (ع)
#یاعباس (ع) #سردار
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم

پنج روز مانده به ماتمت #ارباب
پنج روز مانده که آسمان کمر خم کند، و زمین فریاد برآورد.
فقط پنج روز مانده ...

#محرم
@Rade_ghalam

Telegram

attach 📎

www.tg-me.com/us/رد_ قلم/com.Rade_ghalam/2142

147 viewsJan 14, 2022 at 21:06

‍ باران گرفت و حال دل من خراب شد
هرچه که بود پیش نگه چون سراب شد

باران گرفت تا که بگوید دیر کرده است
یک عمر را به داغ لبی زنجیر کرده است

باران گرفت تا بگرید به حال دل
تا تر شود شیشه چشمم به فال دل

فالی که قصه ی عمری بی قرین شده
فالی که با غصه ی مردی عجین شده

مردی به فرش غریب و به عرشش غریب نیست
ابن العجایبیست که عشقش عجیب نیست

تشنه لبی که سیراب گشته جهانی ز نام او
در خون فتاده ای که بلند است مقام او

مردی فزون تر از هرکس شنیده ام
والله که سر فراز تر ز حسینش ندیده ام

تو سر بلند کردی و دل سر به زیر شد
آن لحظه بود که رد دلم هم اسیر شد

آهسته می رفت و جهانش به زیر پا
آهسته دل برید ز جهانی به قدر آه

آهسته گریه کردم و به تندی زند به جان
شمعش که شعله زند، پروانه بی امان

خوش گفت شاعری که؛ "تماشا نمی شود"
احساس سوختن که هویدا نمی شود

با پای ابله، با مشک پاره ای
با دست حرمله، بغض سه ساله

من هر قدم دویده ام اینجا به رد ماه
قفلش بر این گلو و زنجیرش ز یک نگاه

قفلی به پا و مبادا بشکند شبی
یارب مباد که بی حسینت شوم دمی

ای عشق لم یزلی بر من تا ازل بتاب
بر حق اشک دیده بانوی خود، رباب

حب الحسین جنت دنیای من شده
این سایه ی سرم، منت دنیای من شده

سر خم نکرده ام به جز پیش پای ماه
سقا بیا که تشنه لبیم و نمانده راه

عشقش به جان و علم بر دوش می کشد
"آتش بگیر تا که بدانی چه می کشد"

فرمانده سپاه عشاق است به کربلا
بانگی زند که رسد بر گوش جان صلا

لبیک یا بن عشق یا بن علی یابن فاطمه
ما لشکریم، لشکر عباسیت حسین


#علیک_السلام
که سلامش را شما داده ای ...
#یا_حسین (ع)
#یاعباس (ع) #سردار
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم

پنج روز مانده به ماتمت #ارباب
پنج روز مانده که آسمان کمر خم کند، و زمین فریاد برآورد.
فقط پنج روز مانده ...

#محرم
@Rade_ghalam

BY ✒رد_ قلم