tg-me.com/Rade_ghalam/2135
Last Update:
رنگش عوض شده این شهر به ناگهان.
زآنروز جهنمی است حوالی آسمان.
خاکی که بود؛ شِنوا بر نوایِ حور
تلفیق نعره است و فغانی به گوش آن.
شهر نبی کجا بُوَد این شهر خَصم و دود
قرآن نخوانده به منبر، کافر که قهرمان!
شعله کشید و فاطمه(س) را از علی(ع) ربود
این شعله است که غارت خلقت میکند نشان.
یک روز میبُرَد ز تن مجتبی(ع) جگر
یک روز سیل نیزه شود در قتلگه روان.
دردی که گشت قاتل دنیای فاطمه (ع)
هر روز زخم زبان، غربتِ حیدر(ع) چه بی کران!
دلواپسی حیدر کرار(ع) بود، فاطمه (س).
اما غمِ غربت او، وسعت دردیست بی کران.
رد عمیقِ غم است، غم مادر بر رخِ یتیم
از دردهای بعد یتیمی آه و الامان
بغض گرفته گلویِ دختری، کنون
قد خمیده، موی سپید، مادری جوان!!
شبهای خانه حیدر ذکر مادر است
ذکر لب مادر ما: بر علی (ع) امان.
بابایِ خاک، گشته غریبی به اهلِ خشت!
بر داغِ دیده امیری؛ بر داغِ دل امان!
#امان_بر_دل_بابا
✍️🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#حضرت_علی (ع)
#حضرت_فاطمه (س)
#فاطمیه
@Rade_ghalam
BY ✒رد_ قلم
Share with your friend now:
tg-me.com/Rade_ghalam/2135